پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [13]

سه شنبه 4 مهر1385 ساعت: 13:46 توسط:ناصر پورپیرار
آقای ثامن. ده ها و ده ها سال شمار مختلف در جهان است، که تنها چند صورت آن رسمی و بین المللی است، از بقایای آزتک ها تا بومیان ژاپن، که به سنت های دیرین چسبیده اند، سال شمار مخصوص خود را دارند، که کسی رجوعی به آن ها ندارد. این احتمال که نوع شمسی سال شمار هجرت فقط در محافل روشن فکری دوران سعدی شناسا و حتی رایج بوده باشد، گرچه دور از ذهن نیست ولی فقط با ذکر کلمه ی اردیبهشت در کارهای سعدی اثبات نمی شود.

آقای بهرامی. من مورخم و تاریخ صدر اسلام را، با استعانت از تنها متن معتبر و مسلم باقی مانده از زمان حیات پیامبر، یعنی قرآن، بررسی می کنم و آن چیزی را می پذیرم که به نوعی مورد تایید آیه های قرآن باشد که سند بی خدشه ای است. توجه نکرده اید که امثال سور آبادی و بلعمی و غیره داستان های ساخته ی خود را برگرفته از قرآن می گویند که نادرست است و توجه نکرده اید که آن ها این داستان ها را برای سرگرمی مسلمین نساخته اند و در پس هر یک از آن ها اهداف معین مغرضانه ای است که هرگز موشکافی نکرده اند. قرآن محل مجادله و طبع آزمایی و قافیه سازی نیست و نیاز ندارد برای خالی نماندن جای مطلبی ساختگی، و به تبعیت از آن، مثلا به جای عایشه یکی دیگر را در بیابان رها کنیم و یا اگر خداوند طرف دومی برای جنگ روم معرفی نکرده، چه حاجت است تا به دروغ و یا حدس و گمان چیزی بر قرآن بیافزاییم تا به گمان خود نقص بیان آن را بر طرف کرده باشیم!!!؟ اگر اشارات معین و متین و سلیم قرآن به مسائل دوران حیات پیامبر شما را کفایت نمی کند و به شنیدن داستان های خارج از قرآن یهود ساخته عادت کرده اید، خودتان هرچه را می پسندید در جای این باطل شده ها بگذارید، زیرا چنین جای گزین سازی از من بر نمی آید و ضرورتی هم ندارد. مثلا در مورد اسرا قرآن به سفری میان دو مسجد گواهی می دهد نه در هفت آسمان آن هم با شروح نامربوطی که به آن چسبانده اند. به هر حال باید حوصله ی فراوانی از خود نشان دهید زیرا که کار دشوار بررسی اسرائیلیات وارد شده بر سرنوشت اولیه ی اسلام، در میان این دریای دشمن مزاحم، هنوز در گام نخست خود است. درست تر این که به شراکت احتمالی خویش در این جهاد بزرگ تازه درگرفته بیاندیشید.

پنجشنبه 6 مهر1385 ساعت: 8:59 توسط:ناصر پورپیرار
آقاي هاشم. در جهان عرب، جز چند روشن فکر از قماش خودش، کسي نجيب محفوظ را تحويل نمي گرفت و پس از مرگ اش نيز ملت عرب شيون و تجليلي بر او نکرد. لابد شرق و مهر بيش از مردم عرب او را مي شناخته اند و خودي حساب اش کرده اند.

آقاي بهرامي. تصور مي کنم هنوز به بنيان انتقادات وارده بر تاريخ اسلامي که اينک در باب مسائل دوران حيات پيامبر و قرون اوليه ي آن در دست داريم، پي نبرده ايد. بدانيد که هيچ يک از داده هاي موجود، پيش از پايان قرن چهارم، يعني 12 نسل پس از درگذشت پيامبر، ميان مسلمين وجود نداشته تا به قول شما فرزندان و عقبه ي صحابه ي پيامبر، که وجود همان صحابه نيز بنا بر احتجاجات علامه ي عسکري ساختگي است، آن را رد کنند. اطلاعات کنوني ما بر مبناي کتبي است که خود مدعي مي شوند تاليف آن مربوط به قرن ها پس از درگذشت پيامبر است. پس چه طور منتظريد که 12 پشت دورتر از مسلمين نخستين، نسبت به آن معترض باشند؟ ضمن اين که با يقين کامل بدانيد که بخش اعظم اين تاليفات که مي گويند تنها يک يا دو نسخه از آن باقي مانده به کلي جعل جديد و قلابي و ساخت زير زمين هاي اورشليم است و چشم کسي همان يکي دو جلد را نديده و هرگز در ميان مسلمين جز در دوران جدید در گردش نبوده، که معروف ترین آن ها الفهرست ابن ندیم است، که می گویند دائره المعارف رایجی در جهان اسلام بوده ولی فقط از آن دو نسخه مانده است!!!؟ آيا پيش خود احتجاج نمي کنيد که در سرزميني که تا قرن ششم مسجد جامع نيست چه طور مولف و دائره المعارف و سیره و مغازی نویس اسلامی ظهور می کند؟ حتی اگر همین کتاب ها را هم از زمان خویش فرض کنیم پس معلوم می شود که مسلمين تا قرن چهارم هجري مستند و مکتوبی از اسلام جز قرآن نمي شناخته اند و به همين دليل نه فقط با سپردن در سينه، بل با نگارش هزاران و هزاران لت قرآني، با همان خطوط ناپخته ي نخستين و براي مراجعات شخصي، که مضمون تمام آن ها برابر است، آن را گرامي و محفوظ داشته اند.

پنجشنبه 6 مهر1385 ساعت: 8:53 توسط:ناصر پورپیرار
از خودتان بپرسيد که اگر براي مسلمين پيش از قرن چهارم، چيزي به نام حديث اعتباري داشت و دستور العمل عبادي يا زندگي عادي شناخته مي شد، يا سطري از اطلاعات کنوني ما در باب تاريخ اسلام به زمان آنان نيز پراکنده بود، چرا در حالي که هزاران لت نوشته ي قرآني از اواخر قرن اول به بعد در دست داريم، حتي پاره اي به اندازه ي کف دست پوست نوشته نيافته ايم که حديث و يا مطلب تاريخي و شرح جنگ ها و سيره ي پيامبر و از اين قبيل برآن ثبت باشد؟ ضمنا بدانيد از يهودياني که تا همين جا براي سلمان فارسي هفت مقبره ساخته اند و در قرآن همدست شيطان معرفي مي شوند، جعل هيچ چيز دشوار نيست، به خصوص که مثل هزاران کتب تاريخ و سيره و جنگ نامه و شاهنامه و الفهرست و کتاب رجال و غيره، حاصل آن به جان هم انداختن مسلمين باشد. اگر خدا بخواهد در پايان مطلب اسلام و شمشير تکمله اي در باب نادرستي و عدم امکان عقلي و قرآني وجود احاديث خواهم نوشت و از ياد نبريد که سخن هيچ بشري، از جمله پيامبر گرامي اسلام، بالاتر از سخن خداوند در قرآن قرار نمي گيرد.

پنجشنبه 6 مهر1385 ساعت: 17:12 توسط:ناصر پورپیرار
 

سه شنبه 25 مهر1385 ساعت: 23:14 توسط:ناصر پورپیرار
تلخون را که به یاد می آورید، چنان که پیش تر اشاره کرده بودم چند کامنت کفر آلود گذارد و چون باز هم دری به رویش گشوده نشد، طینت اصلی خویش را گشود و حالا کامنت های از پروکسی آزاد شده ای می فرستد که به سایت های تصاویر جنسی وصل است. برای این که طینت اصلی کسی را بشناسید او را به دشمنی وادارید. همین اواخر نمونه ی دیگری از این گونه اشخاص را داشته ایم.

پنجشنبه 27 مهر1385 ساعت: 6:20 توسط:ناصر پورپیرار
آقای وجیه زاده. مفلوکان گیر دهنده ی به لغات که در برابر محتویات این وبلاگ دچار بلوک مغزی شده اند و برای مستند سازی احمقانه به گدایی درگاه دست پروردگان کنیسه می روند، از آن که با نام خود راهی به این وبلاگ ندارند، پس به حقه بازی های معمول شان پناه می برند. رد پای آن ها غالبا برای من شناخته شده است، یا به سبد زباله سرازیر می شوند و یا سر کار می روند و در انتظار دریافت پاسخ موی سفید می کنند. تعدادشان هم یکی دو تا نیست. بی چاره ها چه کنند؟ روی آن همه سئوال قبل، برای نخستین بار و به سادگی پرسیده ام چرا در ایران تا قرن پنجم مسجد نساخته اند؟ حالا باید چه خاکی بر سر بریزند؟ برای شان ساخت مسجد قرن اول که دیگر میسر نیست، پس یا باید دکان ها را ببندند، قصه های یهود ساخته و اختلاف برانگیز شمشیر کشی های زمان عمر را تعطیل کنند، یا مانند یک عقب مانده ی دیگر، که در باب بین النهرین مطالب مضحکی داشت، بگویند اعراب از آن که دشمن دین خدا بوده اند مسجد نمی ساخته اند و یا به من فحش دهند و جوجه نویسندگان تازه خود کار خریده ی بی چاک و دهان و معلق زن شان را به میدان بفرستند! گرچه ضعیف آزاری حساب می شود، ولی به خواست خدا و به زودی سفره ی سئوال های دیگری را در برابر دیدگان مسلمین خواهم گشود که اذناب یهود را انشا الله از این سرزمین گریزان کند.

شنبه 29 مهر1385 ساعت: 1:24 توسط:ناصر پورپیرار
آقای ستاره. در رد حضور تاریخی و ایمانی و وجود مطلق سلمان، فصل کاملی در جلد سوم پلی بر گذشته آورده ام که مرور دوباره ی آن سودمند است. تذکر دهم که مشبع ترین معرفی در باب سلمان را در کتاب ابن هشام می خوانیم که ظاهرا با او به خوبی آشنایید.

خانم حمیده. ضمائر آن سوره خطاب به دوم شخص است که می تواند پیامبر و یا هر کس دیگر باشد، اما منطقی استکه ضمیر را به پیامبر برگردانیم، زیرا چنین خطاب های خودمانی معمولا با نزدیکان انجام می شود. معنی کوثر معلوم نیست و به دلایلی گمان می کنم ترجمه ی آیه ی سوم به این صورت موجه تر است: "آن عمل بی عاقبتی است"، که باز هم به دریافت دقیق از سوره کمکی نمی کند. این روال معینی است که در هر کلام و بیانی در قرآن که دریافت از آن با توانایی کنونی ما ممکن نیست، معمولا کسانی به دل خواه تفسیر و ترجمه گذارده اند.

شنبه 29 مهر1385 ساعت: 16:42 توسط:ناصر پورپیرار
آقای Yaran. در تبریز مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، در کتاب فروشی های "اختر" و "شمس" پیدا می شود.

آقای عزت الله. لشکر تفنگ دار کلیسا در آفریقا و آمریکای جنوبی بر بومیانی مسلط شدند که فاقد بنیان های عقیدتی و پیشینه ی تمدنی بودند و شکست نظامی ها به معنای شکست فرهنگی و اقتصادی و مذهبی نیز بود، زیرا به دین قدرتمندی که بتواند از پس انجیل برآید، مجهز نبودند، اما اسلام به قدرت قرآن حوزه هایی در سمت غرب، از سوریه تا اسپانیا را، تسخیر کرد، که متکی به فرهنگ ها و تمدن هایی بس قدرتمند بودند. این همان منطقه ای است که مسیحیت در 7 قرن فاصله، تا ظهور اسلام، نتوانسته بود دهی در محدوده ی آن را به مسیحیت مومن کند، اما گواهی تاریخ می گوید که مردم پیشروی غرب اسلامی همه چیز خود، از تاریخ و زبان و آداب و رسوم و معتقدات شان را به پای اسلام ریخته اند و هنوز هم می ریزند. اما بدانید که هم در آفریقا و هم در آمریکای مرکزی و جنوبی، بیرون از شهرها، مردم به سنت کهن خود زندگی و عبادت و با زبان بومی هزار سال پیش صحبت می کنند، به ندرت مسیحی اند و دشمن خونی کلیسا و کشورهای اروپایی به شمار می روند.

يکشنبه 30 مهر1385 ساعت: 2:23 توسط:ناصر پورپیرار
کسی با نام "بی نام" با ارائه ی "فلا یسرف فی القتل" پرسیده بود قرآن فرمان قتل محدود را داده است، که گمانم سئوال او اشتباها پاک شده است، به هر حال جواب او را گذاردم تا دوستان نمونه ی روشن مبتلا به مرض در قلب را، که قرآن می گوید، بشناسند:
آقای بی نام. گزینش موذیانه ی دو واژه از میان یک آیه ی درخشان و سئوال گزاردن طلب کارانه بر آن، تعلق شما را به گروه شناخته شده ای که چشم دیدن قرآن را ندارند، واضح می کند. با این همه فرض را بر بی غرضی شما می گذارم و توضیح می دهم که: در آیات مسلسل 22 تا 37 سوره ی اسرا، سلسله توصیه های فشرده ای است که هر خواننده ی قرآن را، که بیماری به قلب نداشته باشد، وادار به این اعتراف می کند که سلیم ترین متن هدایت در سراسر حیات بشر و تا ابد، قرآن است. اگر حوصله ی رجوع ندارید فهرست مختصر این توصیه ها را بر اساس ترجمه ای نسبتا آزاد بنویسم:
برای خدا شریک قرار مده. به پدر و مادر نیکی کن، در پیری حرمت شان را نگهدار، با آنان فروتن و مهربان باش و سخن درشت مگو. حق اقوام را ادا کن، در هیچ موردی زیاده خواه مباش، که پیروی از شیطان است و در راه مانده و بی نوا را دریاب. چندان بخیل مباش که گویی دست به گردن بسته ای و نیز چندان مبخش که خود مفلس شوی. خداوند در تقسیم دارایی بر اساس شناخت بندگان عمل می کند. فرزند را از بیم ناداری مکش که گناهی نابخشودنی و بزرگ است، روزی شما و آن ها در نزد ماست. زنا مکن که انحراف از روش درست است. "جز به حق دیگری را مکش و اگر کسی را ظالمانه کشتی بدان که اولیا� او بر تو مسلط خواهند شد که گرچه می توانند اما نباید در آدم کشی زیاده روی کنند". در مال یتیم جز به نیت نیک نزدیک مشو و در بلوغ به او برگردان که مورد مواخذه خواهی بود. با پیمانه ی و ترازوی صحیح داد و ستد کن. به چیزی که در آن علم نداری مدعی نشو. و با گردن فرازی و تبختر بر زمین مخرام که از کوه ها بلند جایگاه تر نیستی.
و این توصیه ی آخرین را نیز از من بشنو: زنگار را از قلب ات بزدای، شیطان مشو و احترام کتاب خدا را نگهدار.

يکشنبه 30 مهر1385 ساعت: 14:32 توسط:ناصر پورپیرار
آقای هاتف. در این مورد خبر درستی ندارم. کسانی می گویند که مشغول ترجمه هستند.

آقای مهدی. پیش تر و در کتاب پلی بر گذشته درباره ی بنی عباس و بنی امیه نظرم را نوشته ام. بخش اعظم مطالب به اصطلاح تاریخی که در باب حضور اسلام در ایران و به خصوص ماجرای مضحک بنی عباس نوشته اند، دنباله ای بر شاه نامه و سراسر افسانه است و از وجود بنی امیه در ایران کوچک ترین مدرکی به دست نداریم. زمان آن است که با دنبال کردن مدخل ها و سئوالات کلان، از قبیل نبود مساجد کهن در ایران، به واقعیت تاریخ اسلام در ایران پی برد. خود را مشغول به جزییات نکنید.

يکشنبه 30 مهر1385 ساعت: 23:25 توسط:ناصر پورپیرار
آقای وجیه زاده. پرسش در باب نبود مساجد کهن در ایران را، بیش از پانزده سال است که با خود حمل می کنم و صدای ام در نمی آید، چنان که هنوز سئوالات بنیانی دیگری وجود دارد، که زمان طرح مخصوص دارد. علاوه بر مساجد پرسیده ام که چرا تا زمان صفویه در ایران کاروان سرا نساخته اند، مگر این جا کشوری با سیستم تولید و توزیع نبوده است؟ در سرزمینی که بین دو شهر بزرگ آن لااقل 300 کیلومتر بیابان است، که گذر از آن لااقل دو هفته زمان می برد. اگر روابط ملی و تولید و داد و ستد برقرار بوده، پس کاروان ها در این مسیر طولانی کجا بار می انداخته اند، آب برمی داشته اند، برای چهارپایان شان علوفه و برای خود غذا ذخیره می کرده اند؟ مگر می توان همه چیز را با افسانه رفع و رجوع کرد؟ از آن وسیع تر پرسیده ام چرا در سراسر ایران پیش از صفویه، یک بنای اشرافی به جای نمانده است؟ آخر مگر این جا سرزمین ارواح بوده و کسی را نداشته ایم که هوس کند در خانه ای مجلل، از آن نوع که در سراسر جهان و از جمله در ایران پس از صفویه پیدا می شود، زندگی کند؟ بدانید کسی را نداریم که بتواند به این پرسش های اساسی پاسخ دهد، یا حتی آن ها را بفهمد. زیرا ورود به این سئوال ها با خروج از مقامات و منسب فرهنگی شان برابر می شود. باید از خدا عمر و اجازه خواست تا به تدریج بر این سایه ها نور بتابانم و خود پاسخی برای شان بیاورم، که موی بر تن آدمی راست نگه می دارد. معلوم است که صدای اش را در نمی آورند و خود را به نگارش مطالب احمقانه سرگرم می کنند، زیرا پاسخی بر این سئوال ساده ندارند: در سرزمینی که تا 500 سال پس از اسلام، مسجدی هم برای عبادت روزمره نیست، این همه امام زاده از کجا سر برآورده اند و یا امین و مامون در کجای خراسان نماز جمعه به پا می کرده اند، مگر مسلمان نبوده اند؟

آقای سعید. ممنونم و در آن باب چند بار توضیح داده ام و در فرصت مناسب بار دیگر طرح خواهم کرد.

آقای بهرامی. اگر این تصاویر با اصل مطابق است، که باید پرسید از کجا به دست آورده اند و اگر نیست خود اشاعه ی دروغ به قصد سود جویی می شود!

سه شنبه 2 آبان1385 ساعت: 1:42 توسط:ناصر پورپیرار
عید پیروزی مسلمین بر نفسانیات مبارک باد. باشد وحدت دوباره ی مسلمین بر محور آیات قرآن را به رغم اختلاف افکنان و فرقه سازان عید بگیریم.

سه شنبه 2 آبان1385 ساعت: 21:1 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بهرام. پاسخ این شبه سئوال را لااقل 5 بار داده ام. مختصر این که تورات تنها 5 کتاب اول آن است، بقیه ی کتاب ها ذیلی بر تورات و متضمن تاریخ قوم یهود از زمان داود و سلیمان تا پوریم است، که نگارش آن ها با زمان موسی و نزول تورات قرن ها فاصله دارد. در این ذیل نوشته ها و از جمله درباره ی هخامنشیان مطلبی آمده است که با کشفیات قابل تایید باستان شناسی و اطلاعات جغرافیایی و تاریخی موجود تطبیق می کند. کار من بررسی دقیق مطالب تورات در باره ی پوریم و انطباق آن با روند تمدن و تولید و تجمع در منطقه ی شرق میانه است که با اطلاعات ناقص و تعصب چیز زیادی از آن دستگیر کسی نمی شود.

آقای محمد. این ها سر بریده هایی هستند که در دروغی که به جای خون از رگ شان بیرون زده، دست و پا می زنند. به خود رهای شان کنید، تجربه به همه نشان داده است که ارزش رجوع ندارند. از توضیح درستی که در باب مدارج طرح مداخل کلان داده اید ممنونم و هرچند پیش تر خود به آن در بحث از کتاب اشکانیان اشاره داشته ام ولی مایلم بدانم شما آن را از کجا برداشته اید.

دوستان احرار. موفقیت شما را تبریک میگویم.

چهارشنبه 3 آبان1385 ساعت: 16:1 توسط:ناصر پورپیرار
آقایsomeone. مطلب واضح و ساده است. مرجع جمله در آیات 2 و 3 سوره، اسم و به صورت "عبد" و در آیات 4 و 5 سوره، اسم فاعل و به صورت "عابد" آمده است. بازگشت متمم جمله در هر دو مورد و در زبان عرب به یک صورت بدون اشکال است، اما در فارسی نیازمند رعایت لفظ به تناسب اسم و اسم فاعل می شود.

آقای امید. نمی توان از این واضح تر بی شعوری و بی سوادی و دشمنی شان با قرآن و ادب و آگاهی را جار بزنند.

آقای آگهی مزایده. این یهودیان بی چشم و رو ممکن است پیشنهاد شما را جدی بگیرند و سر و کله شان برای معامله پیدا شود. خلاصه خودت را مفت نفروشی ها! همه ی پول های دنیا نزد یهودیان است.

پنجشنبه 4 آبان1385 ساعت: 13:9 توسط:ناصر پورپیرار
از میان ده ها و ده ها خالی بندی و زر زر نظیر، یادداشت بالا را نصب کردم تا بدانید اصحاب کنیسه و کلیسا تا چه حد در برابر نوشته های این وبلاگ درمانده و حقیر شده اند، پارس های غریبه و منفور در ایران چه گونه به پارس کردن افتاده اند و مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، بر سر بنگاه های دروغ سازی برای ایران، که نام دانشگاه های معتبر جهانی بر خود گذارده اند، چه آورده است!

جمعه 5 آبان1385 ساعت: 0:58 توسط:ناصر پورپیرار
آقای dumanli yollar. برای دریافت پاسخ سئوالات مفصلی که بخشی از آن را نصب نکرده ام، به ترین راه، رجوع به مجموعه ی "تاملی در بنیان تاریخ ایران" است. به اطوارهای مضحک از روی درماندگی آن مجموعه نیز اعتنا نکنید.

سلام آقای رستمی. به سادگی نمی توان در باب کسی که از قول خداوند، یازده قرن پس از نزول آیات الهی، جلد دومی بر قرآن می نگارد، با خوش بینی شما قضاوت کرد. محتمل تر آن که او به حاصل ویرانگر عمل خویش واقف است و می داند که مشغول ادای خدمتی به مسلمانان نیست و اگر او را ساده لوح بیانگاریم، پس وسعت و حاصل این ساده لوحی وی را از القابی که به او می بخشید، مبرا می کند.
+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در دوشنبه پانزدهم آبان 1385 و ساعت 17:30
ارسال شده در دوشنبه، ۱۵ آبان ماه ۱۳۸۵ ساعت ۱۷:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان