پاسخ اقای ناصر پورپیرار به سوالات دوستان [12]

يکشنبه 5 شهريور1385 ساعت: 22:32 توسط:ناصر پورپیرار
آقای امیر خیزی. پاسخ سئوال تان را از دوستان احرار بپرسید.

دوستان احرار. در باب در باب فضای میانی چهارچوب مهاجرت به ایران پس از اسلام، به خواست خداوند و به زودی یادداشت تکمیلی روشنگری خواهم گذارد.

آقای مائده.ا. با سپاس از توجه شما، کتاب های مرا می توانید از تلفن 66492049 بخواهید، از آدرس وبلاگ که باخبرید، سایت ما www.karangbooks.com و ای میل شخصی من، pirna44@yahoo.com است.

دوشنبه 6 شهريور1385 ساعت: 21:56 توسط:ناصر پورپیرار
آقای طغرل. منتظر دنباله ی یادداشت قبل باشید.

آقای امید. دشمنی های همه جانبه از سوی یهودیان و یهود صفتان، که به هر لباسی درآمده اند، از آن چه فکر می کنید هم بیش تر است. اما به خواست خدا تاکنون موفقیت چندانی جز در حراج آبروی خویش نداشته اند.

آقای تلمیذ. با سپاس از حسن ظن شما، بدانید مشکلات توقف چاپ کتاب ها پول نیست، که اگر پول هم بود، پیشنهادهایی نظیر صندوق شما تنها دهان گشاد دشمنان را فراخ تر می کرد. حوصله کنید برای هر مشکلی راه حل مناسبی یافت خواهد شد.

آقای محمود. با پوزش بخشی از پیام شما در باره ی آقای سلیمی را حذف کردم. من از احوال و افکار ایشان بی خبرم، اما معلوم است که کار اصلی یک مرکز "تحقیقات تاریخی"، به خصوص حالا که معلوم شده سراپای تاریخ موجود قلابی و جعل و دروغ است، تشکیل کمیته و پرچم داری دعواهای حقوقی برای پس گرفتن الواح تخت جمشید نیست، مقدم بر آن مثلا تحقیق در این باب است که آیا اصولا تخت جمشیدی به عنوان پایتخت هخامنشیان وجود داشته و اگر وجود داشته اسکندر آن را سوزانده است، یا نه؟

سه شنبه 7 شهريور1385 ساعت: 21:45 توسط:ناصر پورپیرار
آقای 741. تمام ساکنان ایران کنونی، فرزندان و اخلاف کسانی هستند که در سده های نخستین پس از طلوع اسلام، به این سرزمین مهاجرت کرده اند. زیرا یهودیان، بومیان و ساکنان ایران کهن را، که آگاهی ما از آنان بسیار اندک است، در 2480 سال پیش تا نفر آخر کشته اند. این مطلبی است که با مستندات فراوان قابل اثبات است. تاریخ را ببخشید که خلاف احساسات و تمایلات شما حکم می کند.

آقای یولداش. انتشار ادامه ی مجلدات "تاملی در بنیان تاریخ ایران" به سبب عدم موافقت وزارت ارشاد فعلا متوقف است تا یا خداوند این حضرات را تسلیم منطق و خرد مندی کند و یا راه دیگری را بگشاید.

چهارشنبه 8 شهريور1385 ساعت: 22:36 توسط:ناصر پورپیرار
آقای البرز. نزدیک به تمامی مخالفان، یا مطالعه ای ناقص و سرسری در نوشته های من داشته اند و یا در هضم داده های آن درمانده اند و تمامی مقابله های قلمی در باب این نوشته ها به قدری سبک مغزانه است که گاه در سلاست نثر و بیان خود تردید می کنم. اشکال در این است که مجموع نوشته های من یک سیر متصل به هم را دنبال می کند و اگر حتی بخش کوچکی از آن خوانده نشود، درک درست از ادامه ی مطلب دشوار می شود. مثلا فهم کامل قسمت سوم کتاب ساسانیان، که برای نخستین بار در جهان به ارائه ی نقش از قلم افتاده ی ماجرای پلید پوریم می پردازد، آن گاه میسر است که هفت مجلد پیشین آن به خوبی خوانده شده باشد. غالب این مدعیان بی سواد مسلما چنین عمق مطالعه ای نداشته اند.

آقای آرش. کسانی که استعداد انتخاب یک نام مستقل برای وبلاگ خود ندارند و برای گریز از گم نامی و جلب توجه به اشتهار نام من پناه برده اند، ارزش خطاب ندارند.

پنجشنبه 9 شهريور1385 ساعت: 15:40 توسط:ناصر پورپیرار
آقای محمد. از آن جا که دانسته های ما در باب تاریخ جدید منطقه بسیار تازه است، پس هنوز هیچ کنکاش پیگیری درباره ی مهاجرت های پس از پوریم به سرزمین تهی مانده و پوریم زده ی ایران صورت نگرفته است. دو چیز مسلم است، نخست این که مهاجران یونانی به درازای 500 سال در سرزمین ایران بدون برخورد با معارض و مخالفتی زیسته اند و دیگر این که از پس بازگشت یونانیان به سرزمین آزاد شده ی خود، به علت فقدان نیروی بومی، تجمعی در ایران نمی یابیم که از فرهنگ یونانیان چیزی آموخته و آن را ادامه داده باشد. در باب رخ داد پوریم جز جلد سوم کتاب ساسانیان من هیچ مرجع دیگر، که آن حادثه را تاثیر گذارده بر تاریخ شرق میانه بداند، وجود ندارد.

آقای محمد رضا. آن ها حقیرتر از این تذکرات اند. به خواست خدا و به زودی احکام محکومیت آن به اصطلاح مدرسان دانشگاه صادر خواهد شد.

جمعه 10 شهريور1385 ساعت: 22:39 توسط:ناصر پورپیرار
آقای امجد. شناخت هویت، نخستین ضرورت اندیشه ورزی ملی است. آن روشن فکر ایرانی که با تئوری عواقب پوریم بر خود نلرزیده و هنوز خود را فرزند کورش و داریوش می داند اگر با نردبان فلسفه، که حقه بازی فکری یهودیان و اسباب بازی اندیشه ورزی روشن فکری معلق است، بر بام جهان نیز بجهد، هنوز در اعماق سیاه ویل نادانی اسیر است. آن ها که نمی دانند و نمی خواهند بدانند در جامعه ای زیست می کنند که تجدید حیات آن، پس از نسل کشی پوریم، به موهبت اسلام و فرهنگ ممتاز و پیشتاز آن میسر شده، پس چشم به دانشگاه های غرب می دوزند، که بی استثنا زائده ی مراکز جاسوسی بزرگ جهان اند و به سهولت در دامی می افتند که امثال این حضرت به صورت های مختلف افتاده اند. در این میان دانستن و ندانستن چند زبان جز در جهت نان درآوردن چرب تر دردی از آن روشنفکر فاقد نظریه و ناآشنا با خویش و با دشمن درمان نمی کند.

يکشنبه 12 شهريور1385 ساعت: 6:24 توسط:ناصر پورپیرار
خانم حمیده. کتابی در بازار وجود دارد به نام "سفرنامه ی رابی بنیامین تودولایی" که گرچه مختصر، اما کهن ترین اطلاعات درباره ی نیشابور و بسیاری ازدیگر نقاط ایران در آن ثبت است. آن چه با یقین می توان گفت این که تا قرن سوم هجری جایی به نام نیشابور در روی زمین نبوده است و از آن جا که اصولا اثبات کل سیستم و امپراتوری ساسانیان نیز نامیسر است، پس این شهر از آغاز با یهودیان ایران و امیال جاعلانه ی آنان مرتبط است.

دوستان احرار. پیش تر هم نوشته بودم که واژه ی اری ی، اریک و اریکا در کتیبه ی بیستون اشاره ای به قوم و نژاد نیست و لغتی است با معنای شورشی و نافرمان. کار بسیار مهم و بنیادی و ماندگار در روی کتیبه ی بیستون در حال انجام است که تکلیف این کتیبه و به خصوص لغت آریا را روشن و معلوم می کند که حضرات باستان شناسانی که بر روی این کتیبه کار کرده اند تا چه اندازه پست فطرت بوده اند. توصیه ی من این است که فعلا گرد این واژه نگردید و به ترجمه های موجود از کتیبه ی بیستون به اندازه ی پر کاهی ارزش قائل نشوید. زیرا اصولا هنوز متن اصلی کتیبه، یعنی آن چه واقعا بر روی سنگ آمده، منتشر نشده است. آن چه را هم که در برخی از کتاب های قرن چهارم هجری که غالبا جعل جدید است دیده شده نه آریا با معنای قومی آن بل به صورت اسامی جاعلانه ی تاریخی مثلا آریوبرزن آمده است. یقین بدانید که هرگز این اسم در هیچ دوره ای از تاریخ با نام قومی کار برد نداشته و توصیه می کنم که منتظر انتشار تحقیقات جدید کارشناسان خودی، و نه محققان حقه باز یهودی باشید.

يکشنبه 12 شهريور1385 ساعت: 23:37 توسط:ناصر پورپیرار
آقای البرز. در مواردی میزان جعل و نوکنی در کتیبه ی بیستون از آن چه شما حدس زده اید، بسیار افزون تر است. امیدوارم تحقیق جامع و کاملا مستندی که درباره ی این کتیبه در حال انجام است، به زودی به پایان برسد و متن آن منتشر شود.

دوشنبه 13 شهريور1385 ساعت: 16:48 توسط:ناصر پورپیرار
آقای رسول. قبلا و به دفعات به بخشی از سئوالات شما پاسخ داده ام. مختصر این که هخامنشیان به سرزمین اصلی خود، یعنی سرزمین خزران در سمت شرقی دریای سیاه و یهودیان به اورشلیم باز می گردند. یهودیان به فاصله ی کوتاهی پس از بازگشت به دست آنتیخیوس چهام قلع و قمع می شوند، اورسلیم بار دیگر چنان خراب می شود که از زمان آنتیخیوس تا پس از جنگ دوم جهانی، یهودیان هرگز سرزمین معینی نداشته و در جهان پراکنده بوده اند. سخن از جمع آوری قرآن تا نوشتن و کتاب کردن آن دو موضوع مختلف است. اگر جمع آوری به معنای تدارک مجموعه ای معین از محفوظات قرآنی باشد در هر زمان و به خصوص در حیات خود پیامبر اکرم ممکن است ولی کتاب کردن آن تنها در قرن چهارم قابل قبول است. چنان که قرآن کریم تذکر می دهد کسی قادر به تقلید از آیات قرآن نیست، دلیل منطقی آن هم بسیار طولانی و فنی است، خلاصه این که نثر قرآن چندان ویژه و ممتاز است که فرهنگ همعرض آن تاکنون پدید نیامده، چنان که مثلا نثر شکسپیر نیز تاکنون قابل تقلید دقیق نبوده است، هرچند که این دو متن با یکدیگر قابل مقایسه نیستند.

آقای امجد. به طور دقیق بفرمایید منظورتان کدام آیه است.

سه شنبه 14 شهريور1385 ساعت: 1:12 توسط:ناصر پورپیرار
آقای رنجبر. هنوز که هیچ یک از مدعیان دفاع از دروغ های یهودیان در موضوع تاریخ ایران، جرات آفتابی شدن در یک مناظره ی رویاروی با مرا نکرده اند. اشتباه می کنید ایشان چند دکترا ندارند، بل چنان که از اسم و کارت ویزیت شان پیداست، چند درجه ی پروفسوری دارند که یکی هم پروفسوری در خالی بندی است. مثلا کافی است از او محل مناظره و شاهدان آن را بخواهید، دروغ او برملا می شود.

دوستان احرار. پیشنهاد می کنم یک دوره کتاب تفسیر سور آبادی را بخوانید. معنی آیه 68 سوره ی انعام بر شما روشن خواهد شد و کسانی را خواهید شناخت که به جای توجه به معانی و مفاهیم آیات مرتب به لغت و طرح سئوالات ناوارد و آن هم برای ایجاد شبهه های احمقانه و مغلوط بند می کنند. راه نزدیک تر و کم خرج تر و سریع تر این که به وبلاگ ناریا 2 و اخیرا وبلاگ آقای ترکی رجوع کنید، نمونه ی معاصر آن ها را خواهید شناخت.
از آن جا که معنی عضین پاره پاره کردن، تهمت زدن و دروغ بستن نیز هست، و با توجه به آیه ی 90 که به شکاف افکنان اشاره دارد، پس مشکلی در برداشت از مفهوم وجود ندارد. ضمنا بدانید که این گونه مسائل ریز، که بازتاب و گزارشی از صدها صورت ایذا� دشمنان اسلام است، از آن که با روزنامه و اجزا� رخ دادهای سیاسی و فرهنگی آن دوران به صورت ملموس آشنا نیستیم، برای مردم امروز به طور طبیعی تصویر کاملا روشنی ندارد.

چهارشنبه 15 شهريور1385 ساعت: 10:31 توسط:ناصر پورپیرار
آقای صمیمی. آن مطلب را در سایت آفتاب نیوز خواندم. من بارها عقیده ی خود را بیان کرده ام که صدام را مردم عراق سرنگون نکرده اند و اشغالگران حق محاکمه ی او را ندارند. بیانیه ی شیوخ قبایل عراق، که خواستار بازگشت صدام به قدرت شده اند، درستی نظر مرا تایید می کند. اختلاف شیعیان عراق با صدام نمی تواند جواز حمله ی سپاه یهودیان، به رهبری آمریکا، به یک مملکت مستقل باشد. عراق خون شرق میانه و از نخستین تمدن های انسانی است و حالا که به اندیشه ی اسلامی نیز مجهز است، به یاری خداوند، کسی را یارای مقابله با مردم آن نخواهد بود. مطمئن باشید.

چهارشنبه 15 شهريور1385 ساعت: 12:19 توسط:ناصر پورپیرار
آقای البرز. این مطلب نیاز به یک یادداشت مستقل و مفصل دارد، که در فرصت مناسب عرضه خواهم کرد.

پنجشنبه 16 شهريور1385 ساعت: 21:42 توسط:ناصر پورپیرار
آقای نیما. آن بحث مربوط به صحت استناد نامه به زمان و شخص پیامبر بود، بحث درباره ی متن آن در دنباله ی مباحث ساسانی خواهد آمد. همین قدر بدانید که از آن نامه که می گویند خطاب به خسرو پرویز است، جز چند واژه ی قابل خواندن نیست. الرحیم، اما بعد، عبده و رسوله و یکی دو لغت دیگر، در آن نامه ی پوستی با هیچ مقایسه و محاسبه ای نامی از خسرو پرویز و فارس دیده نمی شود و این هم از شایعاتی است که هدف آن تاریخی کردن قوم فارس و سلسله ی ساسانی است.

آقای مهدی. گرچه دلایل قابل اعتنایی در حیات و حضور افلاطون و ارسطو و سقراط در دست داریم، که به گمان من، چنان که در مدخل "آکادمی" نوشته ام، در زمره ی گریختگان از بین النهرین بوده اند، اما انتساب کتاب به آن ها و معلمی فلسفه شوخی جهودانه با فرهنگ جهان است. فلسفه هرگز حرفی برای گفتن نداشته، دردی را از بشر دوا نکرده و رتبه ای در اندیشمندی شناخته نمی شود. غالب فیلسوفان از اسپینوزا تا هگل، درست مانند صوفیان بزرگ، محصول کنیسه و مشغول ایجاد اغتشاش و نا آرامی در ذهنیت بشرند. انسان به محض رسیدن به بلوغ نسبی و دسترسی به سنجش عقلی دکان فلسفه را تخته کرد و از پی سارتر و راسل جانشینی برای آن ها معرفی نشده است. اینک فلسفه ها را ماشین های مرورگر می بافند.

آقای یولداش. غرض شما از چیدن این همه صغرا و کبرا معلوم نبود. ضمنا من هرگز نگفته ام که لرها از عقبه ی یونانیان اند.

شنبه 18 شهريور1385 ساعت: 23:29 توسط:ناصر پورپیرار
خانم حمیده. هر دو نظر انسانی و یا آسمانی بودن ساخت آثار معماری در مصر و لبنان زیر سئوال های بی جواب مانده است. شخصا غیر انسانی بودن آن ها را موجه تر می دانم. قرآن بر چنین حمایت های فنی از سوی آسمان، از جمله در موضوع ساخت کشتی نوح، تایید گذارده است.

آقای آزار. تمام یادداشت های اسلام شمشیر، از شماره ی 1 تا 37، در آرشیو وبلاگ و از فروردین تا شهریور ماه امسال، نصب است.

دوشنبه 20 شهريور1385 ساعت: 8:12 توسط:ناصر پورپیرار
آقای نادر. چنین سخنانی همان تکرار طوطی وار تلقینات باستان شناسان تابع یهود است. نخست این که جز مختصری از این الواح را نخوانده اند، سپس در درست خواندن همین مختصر نیز محل تردید فراوان است، آن گاه اگر مبنا را بر انتشارات خودشان از متن همین الواح بگذاریم، کم ترین اشاره ای به هخامنشیان و کار در تخت جمشید و نقش زنان و از این قبیل توهمات محصول نادانی در آن ها نمی بینیم. اسامی در این الواح تماما ایلامی است و تنها از روابط مالی و مذهبی حاکم در میان زیگورات های ایلامی نظیر رسیدن و ارسال انواع قربانی و مخارج عمومی خبر می دهد. پیش تر و در کتاب اول ساسانیان اثبات کرده ام که محل کنونی موسوم به تخت جمشد پیش از هجوم دد منشانه ی هخامنشیان یک مرکز و مجموعه از معابد ایلامی است و لوحه های موجود، بازمانده هایی به خط ایلامی و در زمره ی اسناد داخلی معابد ایلامی است که به صورت زنجیره ای در سراسر جنوب و مرکر ایران از شوش تا سیلک و تخت جمشید و جیرفت و سیستان برقرار بوده است. هنوز در ایران و جهان، چیزی که تسلط و یا حتی موجودیت "امپراتوری هخامنشیان" و یا تمدن آن ها را اثبات کند، نیافته ایم. کلمه به کلمه ی این گونه ادعاهای قهوه خانه ای و حد اکثر ژورنالیستی باطل و نشت کرده از تلقینات حافظ منافع کلیسا و کنیسه است.

آقای ساوالان آدرس سایت را نداده بودید.

آقای احمدی. رسیدن روشنگر به این مطلب وقت و دقت مخصوص می طلبد که تا مدت ها از آن محرومم. در اولین امکان چشم. ضمن این که آیات قرآن در این باب صریح و واضح است.

سه شنبه 21 شهريور1385 ساعت: 20:26 توسط:ناصر پورپیرار
آقاي وجيه زاده. تفسير سورآبادي و طبري و ديگر تفاسير کهن را در مرحله ی نخست براي آشوب کردن در معاني درخشان قرآن و انتشار خرافات در ميان مسلمين ساخته اند.

آقاي البرز. حتي در قلل کوه هاي بزرگ آثار و فسيل جانوران دريايي ديده مي شود که مي گويند مربوط به زماني است که هنوز خشکي ها تشکيل نشده بود. گمان نمي کنم هنوز تحقیق مستقل و مستمري درباره ي طوفان نوح انجام شده باشد ولي شواهدي از جمله بقاياي يک کشتي قديمي در ارتفاعات آرارات پيدا شده است.

آقای بهرامی. به گمانم هنوز به میزان کافی با مباحث این وبلاگ آشنا نشده اید و تصورم این است که مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران را نخوانده اید و برای اظهار نظر کمی شتاب کرده اید.

سه شنبه 21 شهريور1385 ساعت: 23:35 توسط:ناصر پورپیرار
آقای وجیه زاده. پاسخ سئوال نسبتا خام شما در خود متن مستتر بود. مختصر این که بدانید اسلام از آغاز با گام های آهسته ولی استوار، متکی بر فخامت و قیمت ایات قرآن، بر اندیشه های آزاد در سراسر جهان ورود کرده و همچنان ورود می کند. این که یهودیان کلنی های قدرتمند و در مواردی مجهز و منحصر در ایران داشته اند مانع مسلمین نبوده است تا پایگاه هایی را در قلب تجمع آن ها بنا کنند. همین است که گرچه بسیار دیر، ولی در نیشاپور به کلی یهودی نشین هم، سر انجام گلدسته های مسجد جامع مسلمین قد می کشد.

جمعه 24 شهريور1385 ساعت: 1:47 توسط:ناصر پورپیرار
دوستان احرار. در پاسخ و با این اشاره که برخی از سئوال ها به جواب های طولانی نیاز دارد، مختصرا بگویم:
1. شیراز و کرمان در حوزه ی مهاجر نشین جنوبی و شرقی قرار دارند. گسترش زبان مشهور به فارسی در این دو شهر به سبب موقعیت سیاسی آن در طول زمان از قرن ششم به بعد است. زبان و لغت قدیم شیراز و کرمان ارتباط اندکی با زبان و لغت کنونی آن ها دارد. به طوری که لغات خالص شیرازی در دیوان شاعران بزرگ هم نامفهوم است.
2. بحث روشنگر و دقیق درباب سئوال دوم شما بسیار طولانی خواهد شد. مختصر این که نفوذ دین بزرگ اسلام در میان مهاجران چهار سوی ایران بسیار تدریجی بوده و این تصور که اعراب به ایران ریخته و همه را مسلمان کرده اند و در همه جا حاکم عرب گماشته اند و حتی داستان مضحک بنی عباس، یک تلقین و تصور یهودی است که جهان را از این دروغ بزرگ انباشته اند. اگر انتشار کتاب ها ادامه یافت در جزییات بطلان این مطالب را اثبات خواهم کرد و خواهم گفت که ارتباط مرکز اسلامی با تجمع های مهاجر نشین ایران یک ارتباط سیاسی و حکومتی بوده و نفوذ فرهنگ و به خصوص استیلای زبان عرب در محافل صاحب نظر و مراکز آموزشی به لطف نیازهای نزدیکی با قرآن بوده است، نه اجبار مرکز عربی. سعی بلیغ و عمیق و دقیق یهودیان در تولید زبان مثلا فارسی و رایج کردن آن در فن شعر، در حقیقت دور کردن عوام از زبان عرب و به همت مراکزی در حکومت های محلی بوده است که سخت در آن نفوذ داشته اند.

جمعه 24 شهريور1385 ساعت: 2:29 توسط:ناصر پورپیرار
3. "مر" در لغت به معنای حساب و عدد و شمار است که در شعر فارسی فراوان به کار رفته است و لشکر بی مر یعنی لشکر بی شمار.
4. یکسان پنداشتن اقلید فارس با واژه ی اقلید یونانی، به خصوص که مورد دوم ندارد، دشوار است. غالب این تشابهات منفرد محصول تصادف است، زیرا اگر در زمان پناهندگی یونانیان به ایران، بومی از قتل عام پوریم زنده مانده ای باقی بود، از آن همه فرهنگ و هنر و تولید و تمدن یونان فقط کلمه ی اقلید را به یاد نمی سپرد و لااقل در همان اقلید امروز مثلا نشانه هایی از سفال سازی ممتاز یونانیان بر جای می ماند.
5. جهت شمالی جنوبی و به خط مستقیم شهرهای ری و قم و کاشان و اصفهان، که به شیراز منتهی می شود، سعی برای اتصال میان تجمع شمال و جنوب را به طور واضح معلوم می کند. نبود استقلال فرهنگی و سنتی و آداب و رسوم بومی در این شهرهای ارتباطی، که از مخفی کاری معمول یهود خبر می دهد، و نیز وفور نشانه و کلنی های یهودی در آن اقدام کنندگان به این ارتباط را معرفی می کند. شاید چنان که شما نیز اشاره کرده اید غرض اصلی از این سعی رسیدن به دریای آزاد بوده است و شاید هم یهودیان فریسی شمال کوشیده اند تا خود را به مرکز تجمع پیشین خود در جنوب ایران برسانند، که این دومی بسیار محتمل تر است.

آقای رضا. چنین سخنانی نشان می دهد که ما تا چه حد موظفیم با تلقینات یهودیان در باب کاربرد شمشیر در اسلام مبارزه کنیم. ممنون می شوم که آدرس دقیق این سخنان پاپ مشرک را برای من بفرستید.

آقای امید. هنوز کسی برای شناسایی هویت اصلی امام زاده ها که کار سختی هم نیست، اقدام آکادمیک نکرده و یا انتشار نیافته است. روشن فکری کنونی ایران فقط به دنبال دود است و از بسیاری جان دوستی خمار آلود، دست اش را به سمت این گونه آتش ها دراز نمی کند.

جمعه 24 شهريور1385 ساعت: 10:47 توسط:ناصر پورپیرار
آقای رضا. تمام مقدمه ی کتاب اشکانیان، معرفی جنایات کثیف کلیسا و کنیسه در 5 قرن اخیر است. امکان دارد برای شناخت این فرافکنی پاپ، که می خواهد رد خون مردم آسیا و افریقا و آمریکای جنوبی را از صلیب دست خود بشوید، آن مقدمه را به این وبلاگ منتقل کنم.

آقای آختاریش. ترک و عرب موجب و موجد پیدایش و گسترش اسلام در جهان بوده اند. دشمنی و هتاکی های کنونی نسبت به ترک و عرب، که به قصد تحقیر احمقانه و لات منشانه ی آن ها انجام می شود، ماموریتی است که کلیسا و کنیسه به کسانی سپرده، تا بدین وسیله نسبت به بالا برندگان پرچم اسلام در تاریخ عقده گشایی کنند. در حقیقت ترک و عرب ستیزی روی خجالتی، غیر رسمی و عامیانه ی اسلام ستیزی مصطلح مشرکان، یعنی یهودیان و مسیحیان است.

آقای تلمیذ. پس از پوریم هخامنشیان و یهودیان نیز از ایران به سرزمین خزران و اورشلیم بازگشته اند، زیرا که سرزمین فاقد انسان، یعنی فاقد مالیات و نزول بده برای انگل هایی به نام امپراتور و نزول خوار جذابیت ماندن ندارد. یقین بدانید که تمام اسناد و ادعاهایی که از هخامنشیان پس از داریوش و خشایارشا سخن میگوید و از جمله کتیبه هایی به نام اردشیر اول تا سوم و داریوش دوم و سوم، جعل آشکار و ناشیانه است. مطلب مورد اشاره ی شما درباره فقدان نشانه های فرهنگی مستقل در شهرهای ایران مرکزی کاملا درست است.

آقای سهند. افسانه ای مضحک تر از این جاده ی ابریشم نشنیده ام و احمقانی پهن شانه تر از باور کنندگان این جاده ی با نمک نمی شناسم. جاده ای که ظاهرا در مسیر پانزده هزار کیلومتری آن، یک کاروان سرا برای اطراق تجار محترم ابریشم فروش نساخته اند که امروز با بقایای آن آشنا شویم. احتمالا تمام خدمه و شتران و اسبان و قافله داران شب ها روی ابریشم های شان می خوابیده اند.

جمعه 31 شهريور1385 ساعت: 0:42 توسط:ناصر پورپیرار
خانم آتنا. اوضاع فرهنگی بدی است و دشمنان حقیقت همه جا و در هر لباسی پراکنده اند و این به ما تکلیف می کند از پوسته ی منافع و مصالح شخصی بیرون رویم و به هر صورت و بهایی با دروغ و خیانت مبارزه کنیم.

آقای بهرامی. فقط چند یادداشت نهایی از مجموعه یاسلام و شمشیر مانده است و پس از آن به خواست خدا مبحث تازه ای را آغاز خواهم کرد که شاید مطول شود.

آقای نادر. از سئوال شما در باب انجیل چیزی به یاد نمی آورم.

جمعه 31 شهريور1385 ساعت: 17:34 توسط:ناصر پورپیرار
آقای قره خانی. اگر کسی چند عکس و یا ده دقیقه فیلم از جبهه های جنگ ایران و عراق دیده باشد می پذیرد که مایه و محرک اولیه ی حضور در آن ستیزه دفاع از اسلام بود، که هستی و هویت و تاریخ واقعی مردم و کشور ما را تشکیل می دهد. اینک ملات ارتباط ملی فقط تعلقات اسلامی است و گرنه در همان جنگ، کسانی که شکلک های ملی نمایانه از خود در می آوردند، به ویلاهای پشت کوه گریخته بودند و قر می زدند که چرا صدام دست دست می کند. چنان که اینک منتظرند تا سربازان آمریکا به این جا سرازیر شوند. آقای قره خانی. این مطلبی نیست که منحصر به ایران باشد. سراپای مقاومت افسانه ای افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و چچن نیز از تعلقات اسلامی جان و خون می گیرد و اگر روشن فکری مافوق نادان ما استعداد درس آموزی از حوادث پیش چشم را داشت، تا این حد درمانده و منزوی نبود.

شنبه 1 مهر1385 ساعت: 22:54 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بهرامی. کتاب 150 صحابه ی ساختگی علامه عسکری، که اخیرا در دو جلد منتشر شده، مقابل دانشگاه تهران یافت می شود. خواندن این کتاب و به طور کلی آثار استاد عسکری برای پی بردن به بخشی از توطئه های یهود در آشفته کردن تاریخ صدر اسلام نهایت ضرورت را دارد و کار فقط با نام آن صحابه تمام نمی شود. ضمنا قرآن چنان صریح و فصیح است که در هیچ صورت و سطحی به تفسیر نیاز ندارد و اگر خداوند اراده داشت که از شخص و یا جریانی نام ببرد دچار محضور نبود که بیان آن را به یکی از بندگان خود واگذار کند.

خانم حمیده. وزارت ارشاد هیچ توضیحی درباره ی علت عدم صدور اجازه برای کتاب های من ارائه نمی کند که این خلاف آیین نامه ی خودشان است ضمن این که صدور مجوز برای کتاب قانون ندارد فقط آیین نامه است که ارزش حقوقی ندارد. احساس من این است که کسانی از دنبال کردن موضوع نسل کشی یهودیان در ماجرای پلید پوریم هراسان اند و نیز به بررسی تاریخی دوران صفویه علاقه ندارند و می خواهند دانسته های موجود بدون تعرض بماند.

آقای aidin. ممنونم. کتاب های من با دخالت پنهان برخی از مراکز فرهنگی و صنفی در کتاب فروشی ها عرضه نمی شود. می توانیددوره ی کامل و یا هر یک از مجلدات مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران را از تلفن 66492049 بخواهید تا با پست ارسال کنند. در مورد سلمان نیز به قسمت سوم کتاب ساسانیان رجوع کنید.

  يکشنبه 2 مهر1385 ساعت: 1:19 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بهرامی. قرآن صریح است و به تعبیر و تالیف و ویراستاری نیاز ندارد. در قرآن کوچک ترین لفظی که قابل برداشت با مفهوم هنر باشد، که لغت آن در عربی امروز "فن" است، نیامده و جز شعر، که امروز در زمره ی هنرها می شماریم، اشاره ای به عرصه های دیگر به اصطلاح هنری ندارد. این که مثلا بگوییم در این مورد غفلتی در اسلام دیده می شود، از دل مشغولی های کسانی است که قرآن را با دائره المعارف اشتباه گرفته اند، چنان که جدی نگرفتن شعر و شعرا در قرآن چیزی نیست که بتوانیم در لفافه ی شاید ها و احتمالات تفسیری بپوشانیم، همچنین نمی توانیم بگوییم برخورد قرآن با موسیقی با نفی و پرهیز توام است، حال آن که شعر و موسیقی در همه جا مقوله ای توام است. اما از آن که قرآن عمر مفید آدمی را کوتاه می گوید و وظیفه ی او را عظیم، در مجموع از اتلاف وقت در حوزه ی هر نوع سرگرمی، که امروز در لفافه ی تعارفات به هنر تعبیر می شود، پرهیز داده است و این یک حقیقت ناب است که هنر با برداشت های امروز یک مقوله ی تعریف نشده و پیراهن عثمانی افتاده به دست روشن فکران است. در حوزه ی اخلاق و عمل درست به تعهدانسانی، همه هنرمندند، چه قابله ای که کودکی را می زایاند، چه کفاشی که برای او پای پوش می سازد، چه نانوایی که نان اش را برشته می کند و چه معلمی که به او خواندن می آموزد و قس علی هذا. امتیازات فوق معمول و غیر عاقلانه ای که امروز برای ساز و صدای این و آن و یا رنگ گذاری آن دیگری بر بوم قائل اند، بخشی از دکان های نان درآوری است که با تعجب و تاسف بسیار در ورا و پشت دخل آن ها باز هم یهودیان نشسته اند و توضیح و حتی توجیه عقلی و اجتماعی ندارد. چه کسی معین می کند فلان مادر بزرگی که با صدایی محزون برای نوه اش ترانه و دعا می خواند، هنرمند نیست و آن دیگری که زیر نور و سر و صدای صدها ابزار خر رنگ کن و با اکوهای گوناگون صدا می فروشد، هنرمند است؟ آیا یک راننده ی تاکسی که رفتارها و گفتارها و برخوردهای مورد نیاز شغل اش را در هر روز و ساعت و دقیقه به طبیعی ترین صورتی تکرار می کند، هنرمند تر است یا آن دیگری که سعی می کند اطوار او را در سینما و یا تآتر تقلید کند؟ چرا اولی که الگوی دومی است، نان شب نداشته باشد و دومی مثلا اسکار ببرد؟

يکشنبه 2 مهر1385 ساعت: 1:48 توسط:ناصر پورپیرار
بی اعتنایی واضح قرآن به عرصه ای که امروز با لفظ هنر تعبیر و بیان می شود، بدون سعی در پوشاندن آن، که غلطیدن به وادی تفسیر است، ما را با ابعاد دیگری از اهمیت این کتاب کبیر آشنا می کند و نه نقص، که امتیاز ویژه ی قرآن شمرده می شود. ما درست با توجه به برخورد و با برداشت از کلمات مستقیم کتاب خدا با شعرا درک می کنیم که خداوند گزیده شماری کسانی را که به قول قرآن با پریشان گویی غیر قابل فهم، قصد خود نمایی اجتماعی دارند، با تحقیر و تمسخر و نفی سخن می گوید. این الگوی روشنی است که از نظر قرآن، توانایی فنی و هنری و بیانی بشر، ملاک ارجح شماری و صحت عمل و کردار و گفتار کسی نیست و این که امروز هر شاعرک و مزقون نوازی فقط به صرف مثلا تظاهرات هنری، خود را مخیر و مجاب و مختار می بیند که هر نحله ی زندگی را زیبنده ی خود بشمارد و با بهانه ی تفاوت با دیگران، تا خرخره بنوشد و خود را در دود غرق کند، دست تجاوز خود را آزاد ببیند و از جامعه انتظار آن داشته باشد که او را بر سر دست حلوا حلوا کنند، ابدا مورد اعتنای قرآن نیست زیرا خداوند محیط و مطلع تمام عوالم در تمام زمان ها است. توجه می دهم که مقوله ی هنر امروز و این زرق و برق هایی که همه جا با وسائل گوناگون در اطراف این نام و آن شخص و آن به اصطلاح هنرمند رواج دارد، سو� استفاده ی ابزاری از همان هنرمند و به اصطلاح هنر اوست، تا کمپانی های بین المللی راه و روش دیگری برای سرکیسه کردن خلق الله تراشیده باشند و سخت ترین ضربه ی آن بر عقلانیت آدمی وارد می شود که تقریبا تمام نوجوانان را با دور کردن از وظایف معمول اجتماعی در رویای رسیدن به عنوان خواننده ای مشهور عقیم می کند، با قصد اولیه ی این که در ناز و نعمت و امکانات غرقه شود و نه این که بر اعتبار هستی آدمی چیزی بیافزاید.

يکشنبه 2 مهر1385 ساعت: 1:54 توسط:ناصر پورپیرار
و سر انجام این که جهان میلیون ها و میلیون ها به اصطلاح هنرمند را بر خود دیده است که تصادفا تا همین دو قرن پیش تقریبا تمام آن ها نان شب را از مسیر دیگری، جز هنر، به دست می آورده اند و بخش بزرگی از آن ها زندگی را در افلاس گذرانده و در افلاس مرده اند و امروز بر اثر تبلیغات یهودیان که از آب کره می گیرند در باب هنر دچار توهم های مالیخولیاواری شده ایم، که راه را مخالف صراط مستقیم نشان می دهد، انسان را به دنبال سرگرمی ها می کشاند و در رویای حضور در پوسترها و شنیدن شیون های شوق فرو می برد و این همه با بهانه ی حرمت به هنر و هنرمند انجام می شود، که هیچ یک آن ها امتیازی بر یک ریخته گر خوب ندارند.
قرآن هنرمند پروری نمی کند و برخورداری از هنرها را نشان امتیاز نمی گوید زیرا از نظر قرآن بالاترین هنر و موجب امتیاز آدمی، تقوی است.

يکشنبه 2 مهر1385 ساعت: 10:50 توسط:ناصر پورپیرار
آقای علی. همه چیز جهان را چنان به حرص و آز و برنامه ریزی های به اصطلاح پول ساز آلوده اند که ماهیت اصلی عناوین و اسامی زیر بسته های پول گم شده است: پزشک معتبر آن است که ویزیت بیش تری می گیرد، آخوندهایی داریم که کارخانه ی ذوب فولاد زده اند و عربده کشان بد صدایی را هنرمند بزرگ می گویند. تفاوت در این است که کسانی برای ابراز تظاهرات روشن فکری، که باز هم دکان داری لوکس و بدون کالایی است، نوازنده ی پیانو را که مشغول نان در آوردن معمول آدمی از راه پیانو نوازی است، هنرمند می گویند ولی به موسیقی پنبه زن و مسگر و استدعای سوزناک گدایی که درخواست ترحم دارد، اعتنا نمی کنند. شما شجریان را مثال زدید و بدتر از آن هم شماعی زاده است که احتمالا تقلید سرفه ی کلاغ را می کند و چون او را هنرمند معرفی کرده ند، پس همان سرفه ی کلاغ را بخرید و به خانه ببرید و در حالی که از آواز او چندش تان می شود، تظاهر کنید مشغول درک یک هنرمندید که دردهای شما را تکرار می کند! چه دیوانه خانه ای از جهان ساخته اند این یهودیان و مسیحیان حریص و نجس!

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 0:44 توسط:ناصر پورپیرار
آقای بهرامی. این جا وبلاگی برای طرح مسائل کلان است نه ابراز حیرت منکرانه در برخورد با بینش نو. مطالب قرآن از آن که مسلم است کتابی آسمانی است، بر سبیل تفنن و تصور بیان نشده و اشارات آن با اشراف به تمام دوران ها و تمام علوم بیان شده است. آن گفت و گو در مبانی هنر، بر مبنای مطالب قرآن بود که و توضیح این که دیدگاه آشکار قرآن در باب هنر با گمان های شیدا گونه و تبلیغاتی کنونی متفاوت است، تا آن جا که لفظ هنر نیز در قرآن مذکور نیست. این که هنر یک عنوان و گمان تبلیغاتی پول ساز در دوران ماست و بشر به طور طبیعی و در طی زمان به دارندگان امروز القاب دهان پر کن در موضوع هنر را امتیاز ویژه نبخشیده و مثلا تابلوی فلان نقاش قرن پانزدهم و شانزدهم که اینک میلیون ها دلار فروخته می شود در زمان خود و به وسیله ی مولد آن با یک شکم سیر غذای معمولی تعویض شده است و شاید امروز هم مردمی که تحت تبلیغات هنر شناسی سراسر حقه بازی کنونی قرار ندارند، باز هم فلان تابلوی نقاشی سالوادور دالی را به بهای یک ساندویچ نخرند. این حقایق از هنر ناشناسی خداوند ، مردم قدیم و یا آن که امروز تابلوی پیکاسو و دالی را به دور می اندازد، نیست، بل برعکس حاصل هنر پرستی بی بنیانی است که برای ایجاد سود رایج کرده اند. آن بحث کلان بود و بیان می کرد که پدیده ای به نام هنر وجود ندارد که موجب امتیاز و افتخار شخصی و ملی و بین المللی باشد. تمام رده های فعالیت انسانی در یک ردیف ممتاز و یا معیوب اند و هرکسی می تواند در کار خود حتی اگر نظافت منزل و یا آشپزی باشد، هنرمندی نشان دهد و اگر نشان داد فقط شایسته عنوان آشپز یا نظافتچی خوب است و نمی توان و نباید برای او مثلا غش کرد.

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 0:55 توسط:ناصر پورپیرار
وانگهی از دیدگاه بنیان شناسی هنر با مفهوم امروزین یک پدیده ی ناشناس است و مثل تمام دیگر مفاهیم معلق، حتی تعریف اولیه ندارد. کافی است که بکوشید نزد خود برای هنر تعریف بتراشید بی شک مثل دیگران ناموفق خواهید ماند. در بنیان شناسی مقولات خردمندانه هر پدیده ای که قابل خطاب منطبق با خصوصیات خود نباشد، قلابی است و به آیتم های مورد اعتنای عقل وارد نمی شود. بسیاری از گمان های کنونی اعتباری و القایی است و این بلا را چنان زیرکانه بر سر بشر و در دوران جدید آورده اند که کسانی لباسی را که یک چین، یک پرده رنگ و یا یک دکمه از فرامین سالن های مد و نه سلیقه ی خود کم داشته باشد، املی و دور انداختنی و غیر قابل پوشیدن می دانند. پس می بینید که این جا دیگر با یک امر بدون تعریف و قلابی در زندگانی عمومی رو به روییم زیرا تعریف پوشاک و پوشش چیزی نیست که امروز در شوهای لباس عرضه می کنند.
در مورد مساجد هم طرح شما بسیار خام است و لااقل به عرضه ی یک مسجد نیازمند است که هنوز با فرم زمان نخستین ساخت خود بر جا باشد، زیرا که این گمان که تمام مساجد قرون نخستین را در ایران تخریب و بر روی آن مساجد نو ساخته اند، گمانی ابتدایی و نا ممکن است، چرا که خواهیم پرسید پس مسجد قدیمی آن شهری که اینک یک مجتمع بزرگ عبادی همانند یزد و اصفهان و تبریز ندارزد، چه شده است؟

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 1:19 توسط:ناصر پورپیرار
آقای 110. از این خالی بندان و دو دوزه بازان و خرده گیران و بند کنندگان به کلمات برای فرار از تفکر و درگیری با مباحث نو، به این وبلاگ زیاد می آیند و آن گاه که مسلم شد در آندازه ی مباحث این جا نیستند به دنبال گردو بازی قبلی خود می روند. نگران نباشید قدرت مطلق و بی منتها در دست خداوند است، دون او پشیزی به حساب نمی آیند و مکرشان اگر یهودی و روباه هم باشند، در برابر خواست خداوند بی اثر و مضحک می شود. من از عرضه ی نظریات ام به ملاحظه و یا از ترس این و آن طفره نمی روم و درست به همین دلیل است که مانع انتشار آن به قیمت بی آبرویی فرهنگی و سیاسی خود می شوند. می بینید که اجازه ی نشر کتاب های ام زیر قلم وزیر ارشاد است ولی از نوشتن نامه ی سرگشاده به او و تذکر کج روی های فرهنگی اش ابایی ندارم. زیرا ندادن اجازه نشر نظر موجب بی اعتباری مرتکب به آن است، نه صاحب نظر. واضح است که کسانی از ادامه ی کار این قلم خوف کرده، به اطوارهای گوناگون متوسل اند، زیرا به اختصار بدانید حتی جمله ای از داده های موجود در باب صفویه، قاجار، مشروطیت، رضا شاه، جنبش ملی نفت و انقلاب 57 ، همانند آن چه در باب ایران باستان و قرون نخستین اسلام باب کرده اند، درست نیست و طبیعتا اشخاص و مراکزی به بیان درست تاریخ این دوران ها علاقه ندارند. پس طینت خود را آشکار و شیطانی بی حاصل می کنند. یادداشت های اسلام و شمشیر اگر خدا بخواهد به زودی تمام می شود.

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 1:50 توسط:ناصر پورپیرار
آقای مسعود. اشارات شما چیزی را به ذهن ام نیاورد. هر که و هر کجا هستید خداوند پشت و پناه تان باشد و اگر نصیب شد باز هم دیدار خواهد بود.

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 11:33 توسط:ناصر پورپیرار
آقای عزت الله. به یادداشت برای مهدی و سهیلا ثبت شده در تاریخ 26/5/85 رجوع کنید.

آقای ثامن. در تاریخ ایران پیش از تسلط رضاشاه، هرگز تاریخ هجری شمسی کار بردی نبوده است.

دوشنبه 3 مهر1385 ساعت: 22:4 توسط:ناصر پورپیرار
ناشناس مهربان، آقای 110. از لطف شما ممنونم. خودتان را به زحمت نیاندازید، به این کودکان درمانده بها ندهید و از روی دوستی هم برای من تکلیف تعیین نکنید. من همان حرف ناشنوای دیروزم که شما می گویید، خیال عافیت و عاقبت اندیشی ندارم، سرنوشت خویش را در دست خدا می بینم، از چیز و کسی واهمه نمی کنم و لابد می دانید که در زندگانی به جنگ نادرستی کسانی رفته ام که بسیار مخوف می نموده اند!
 
+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در شنبه پانزدهم مهر 1385 و ساعت 10:30
ارسال شده در شنبه، ۱۵ مهر ماه ۱۳۸۵ ساعت ۱۰:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان