بحثی در باب موسیقی و پاسخ به انتقادات [4]

جناب آقا / سرکار خانم 741 می فرمایند : « موسيقی فارسی پيشرفت خود در اين صد سال را نيز عمدتا از طريق دست به دامن شدن به موسيقی كلاسيک غربی بدست آورده است . كدام آهنگساز ايرانی می شناسيد كه بدون استفاده از هارمونی ، هوموفونی ، فرم ، مدولاسيون ، كنترپوان ، آكورد ، واريانس و ... قادر به ارائۀ يک قطعه جديد باشد ؟ مگر نه اين است كه تمامی اين علوم موسيقيائی دقيقا از موسيقی كلاسيک وارد تمام موسيقی ها و از جمله موسيقی فارسی شده اند ؟ »

باید اعتراف کنم در طول 14 سال تحصیل و اجرای موسیقی ، ندیده بودم کسی اینگونه خودزنی علمی کند ؟! به تعاریف اصطلاحات جناب آقا / سرکار خانم 741 دقت کنید :

هارمونی : دانشی است برای چند بخشی کردن موسیقی بر پایۀ خصوصیت های آکوردها ( اقتباس از : پرویز منصوری ، هارمونی تحلیلی ، صفحات 13 و 14 )

هوموفونی : بافت موسیقائی ای که در آن ملودی توسط آکوردها همراهی می شود ( اقتباس از : راجر کیمی ین ، درک و دریافت موسیقی ، صفحۀ 119 )

فرم : قالب و ظاهر یک اثر هنری ( اقتباس از : مهدی ستایشگر ، جلد دوم واژه نامۀ موسیقی ایران زمین ، صفحۀ 216 )

مدولاسيون : عبور و مرور از گامی به گام دیگر ( اقتباس از : حمید زاهدی ، تئوری موسیقی ، اصول هارمونی ، هوموفونی ـ پولیفونی و علوم موسیقی ، صفحۀ 217 )

كنترپوان : فن ترکیب دو یا چند ملودی که همزمان شنیده شوند ( اقتباس از : دیوید بویدن ، کنترپوان مدال ، ترجمۀ هوشنگ کامکار ، صفحۀ 1 )

آكورد : بطور کلی عبارت است از چند نت مختلف که در یک زمان به صدا در آیند ( اقتباس از : پرویز منصوری ، هارمونی تحلیلی ، صفحۀ 18 )

واريانس : چیزی به اسم واریانس در موسیقی نداریم ! واریانس اصطلاحی آماری است ! شاید منظور دوست ما واریاسیون بوده که فرمی است موسیقائی و آن عبارت است تغییر دادن یک تم بدون تغییر در اساس آن ( اقتباس از : آندره هودیه ، فرم های موسیقی ، ترجمۀ محسن الهامیان ، 144 )

می بینید که در ذهن دوست ما تصویری روشن از اصطلاحات موسیقی وجود ندارد . او بسان افرادی که مطلبکی را از روزنامه ای محلی خوانده باشند ؛ اصطلاحاتی را به عنوان مؤلفه های متمایز ردیف می کند که ماهیتا در درون هم هستند و نه متمایز ! چنانچه واریاسیون یا به قول دوستمان واریانس !!! یک فرم از ده ها فرم غربی است و ذکر آن در کنار نام کلی فرم لازم نبود و هوموفونی و هارمونی و آکورد هم در یک مجموعه هستند ؛ چنانچه هوموفونی بافتی موسیقائی است که در آن اکوردها بر اساس اصول هارمونی قطعه ای را همراهی می کنند .

از اینجا وارد عرصه ای می شویم که انتخاب هر راهی جوابی متفاوت خواهد داشت . جناب آقای محمد رضا لطفی تقسیم بندی سبک شناسانۀ خوبی دارند :

« پس از انقلاب مشروطه ـ در اثر نفوذ فرهنگ غرب ـ چهار نگرش بر موسیقی ایرانی حاکم شد و در اثر این تغییر و تحولات ، چهار نوع موسیقی دان با شخصیت های کاملا متفاوت زایش یافتند که عناوین زیر تا حدی بیانگر موضع آنان است :

الف ) موسیقی دانان متعهد به سنت ایران

ب ) موسیقی دانان متعهد به سنت ایران و غرب

ج ) موسیقی دانان متعهد به سنت ردیف

د ) موسیقی دانان متعهد به سنت غرب »

( محمد رضا لطفی ، اولین کتاب سال شیدا ، صفحۀ 15 )

چون ظاهرا تمامی دوستانی که با ما در مقولۀ موسیقی فارسی به بحث نشسته اند از سروران ترک زبان می باشند ؛ استدعاء دارم قبل از رسیدگی به موضوع تکلیف خویش با آثار زیر روشن کنند :

اپرای لیلی و مجنون ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای شیخ صنعان ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای رستم و سهراب ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای شاه عباس و خورشید نو ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای هارون و لیلا ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای اصلی و کرم ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرای شاه اسماعیل ، اثر مسلم مقامایف .

اپرای عاشیق غریب ، اثر ذوالفقار حاجی بیگف .

اپرای گلین قایاسی ، اثر شفیقه آخونداوا .

اپرای کوراوغلو ، اثر ع . حاجی بیگف .

اپرت درنا ، اثر س . رستم اف .

اپرت سندن منه یاراولماز ، اثر ا . عباس اف .

سمفونی در شور ، اثر امیراف .

سمفونی در کرد ـ افشاری ، اثر امیراف .

سمفونی در راست ، اثر نیازی .

سمفونی در بیات شیراز ، اثر س . علعسگراف .

سمفونی چهارم ، اثر ع . حاجی بیگف .

سمفونی سوم ، اثر ق . قارایف .

سمفونی چهارم ، اثر ع . ملک اف .

سمفونی ششم ، اثر ع . ملک اف .

سمفونی شماره 4 ، اثر آقشیق علیزاده .

سمفونی گلستان ـ بیات شیراز ، اثر ف . امیراف .

سمفونی کاروان ، اثر س . حاجی بیگف .

فانتزی چهارگاه ، اثر ، اثر ع . حاجی بیگف .

فانتزی شور ، اثر ع . حاجی بیگف .

بالۀ افسانۀ محبت ، اثر ع . ملک اف .

بالۀ قیزقالاسی ، اثر ا . بدل بیگلی .

بالاد برای پیانو ، اثر ع . حاجی بیگف .

کر چهارگاه در پردۀ سوم اپرای آزاد ، اثر ج . جهانگیراف .

کانتات فضولی ، اثر ج . جهانگیراف .

کوینتت آرازباری ، اثر اسماعیل حاجی بیگف .

تریو آرازباری ، اثر حسن رضایف .

کاپریچیوی آذربایجان ، اثر ف . امیراف .

این لیستی کوتاه و مختصر از آثار نوشته ، تألیف و اجراء شده توسط غول های موسیقی آذری بود که می توانید توضیحات مختصری در مورد هر کدام را در فصل « موقام در آثار آهنگسازان آذربایجان » کتاب « موسیقی مقامی آذربایجان » ، تألیف رامز زهراب اف ، ترجمۀ علاء الدین حسینی بخوانید . همانگونه که مشاهده می شود فرم ها تماما غربی است و لاجرم باید متابعت از ارکستراسیون و دیگر قواعد موسیقی غربی در آن وجود داشته باشد که وجود هم دارد .

اینک می پرسم آیا این آثار نمایندۀ موسیقی آذری است ؟ اگر جواب شما مثبت باشد ؛ به مصداق مثل « رطب خورده کی منع خرما کند » شما اجازۀ پیچش بدور موسیقی فارسی زبانان و ادعاهائی نظیر آنچه کردید ندارید . اگر هم شما این آثار را معرف موسیقی اصیل آذری نمی دانید و مانند من معتقدید که این موسیقی را باید در تک نوازی های تار جناب آقای علی سلیمی و جناب آقای محمود شاطریان و جناب آقای حبیب صیرفی و ساز عاشیقی عاشیق ایمران حیدری و عاشیق چنگیز مهدی پور و عاشیق محمد حسین دهقان و عاشیق یوسف اوهانس و عاشیق اصلان طالبی و شادروان عاشیق درویش وهاب زاده و عاشیق فرهاد سلیمی جست ؛ لاجرم ادعاء می کنم که موسیقی اصیل فارسی زبانان را هم باید در تکنوازی های تار جناب آقای محمد رضا لطفی و آواز جناب آقای محمد رضا شجریان و سنتور جناب آقای پرویز مشکاتیان و سه تار جناب آقای حسین علیزاده و ... جست که با کمی دقت در آثار ایشان و عنایت به فرم های موسیقائی ، عکس گفتۀ شما ثابت می شود ( در مورد اشخاص نامبرده ، قضاوت اخلاقی نداریم ؛ قضاوت هنری است . من از شکل و شمائل خیلی از این حضرات و مراسم و شب نشینی هایشان بیزارم اما در این مجال فقط به بررسی صداهای بشینیم که در اجراهای رسمی ایشان شنیده ایم بی آنکه به سازنده و نوازنده و خوانده کاری خصوصی داشته باشیم ) . چون این طایفه نه از فرم های غربی استفاده می کنند ؛ نه سازی که می زنند یا گروهی که برپا می کنند قابلیت هارمونیزه کردن دارد ؛ نه روی گام های غربی می خوانند ؛ نه سازهای فرنگی می زنند ؛ نه از ریتم های غربی بهره می جویند و نه حتی گوش شنوندگانشان اجازۀ استفاده از این اصول موسیقائی غربی ها را بدیشان می دهد . آیا شما فکر می کنید حتی در همان موسیقی ای که توسط ارکستر سمفونیک تهران در ایران اجراء می شود یا موسیقی پاپ نوازان این مملکت اصول غربی تمام و کمال لحاظ می شود ؟ نه ! اینان نیز مجبورند در آثارشان سلیقه و گوش شنوندگان ایرانی خود را در درجۀ اول لحاظ کنند و از همین رو تعدیلاتی در موسیقی هایشان که در اصل ریشۀ غربی دارد انجام می دهند . سخن شما بیشتر در مورد موسیقی دانان متهعد به سنت ایران و غرب ، در آثاری که در ایران پیش خود نام ارکستر ملی ! رویش گذاشتند و متاع آهنگسازانی از جمله جناب آقای فرهاد فخرالدینی و جناب آقای فریدون شهبازی و جناب آقای کامبیز روشن روان و ... است ؛ مصداق دارد که از نظر بنده با احتجاجی که فوقا آمد نمایندۀ صادقی برای موسیقی فارسی زبانان نبوده و نیستند ؛ هرچند که زیبا هم باشند . البته مثلا جناب آقای محمد رضا شجریان با ارکسترهائی که از اصول غربی پیروی می کنند هم همکاری داشته است ؛ لیکن در بحث بالا ، سبک اصلی نامبردگان و موسیقی سنتی و ردیف منظور بوده است .

اتفاقا در موسیقی قشقائی ها هم در دهه های اخیر به وفور از آکاردئون استفاده می شود . می دانید اصلی ترین وظیفۀ دست چپ در آکاردئون چیست ؟ گرفتن آکوردهای ماژور و مینور و 7 ، که همه غربی است و بر اساس موسیقی تامپره شدۀ غربی ! برای آشنائی با آکاردئون و وظایف دست چپ و صدق گفتار ما رجوع کنید به کتاب « شناخت و آموزش آکاردئون » تألیف حسن کاظم زاده .

اعراب هم از موسیقی غرب وام ها گرفته اند که چون موضوع بحث نیست بدان نمی پردازم ؛ اما به عنوان شاهدی کوچک می توانید آلبوم « راپسودی عربی » اثر عمر خیرت که در بازار هم موجود است را بشنوید .

باید اعتراف کنیم که غربی ها همه را به متابعت خود واداشته اند . قطعا بهتر از من می دانید که مثلا همین اینترنت و کارت های اعتباری طرح هائی سیاسی و غربی بوده اند نه علمی و اقتصادی و شرقی ! من و شما هم مجبور شده ایم به ساز آنان برقصیم . با این همه استفاده از تجارب غربی ها اگر توأم با هوشیاری باشد اشکالی ندارد . اصلا من و شما امروز در شبکۀ اینترنت که رهاوردی غربی ( آمریکائی ) است با هم به بحث نشسته ایم ؛ من و شما بر اسب و قاطر و خر سوار نمی شویم و با اتوموبیل که ساخت غربی ها است طی طریق می کنیم ؛ تلویزیون ساخت غربی ها را در منازلمان داریم و ... . فرق است بین استفاده تا محو شدن در فرهنگ دیگر و از خود بیگانه شدن . آنچه پر مخاطره می نماید آلت بازی شدن توسط آنان است .

جناب آقا / سرکار خانم 741 در قسمت دیگری از سخنانشان با هدف ناتوان نشان دادن موسیقی فارسی زبانان سخنانی از کتاب « نظری به موسیقی » ، تألیف جناب آقای روح ا... خالقی ، طبع شده به سال 1317 می آورند : « يكنواختی عجيبی سراپای موسيقی ما را گرفته ؛ بطوريكه اگر ده پيش درآمد چهارگاه را كه اشخاص مختلف ساخته اند با هم مقايسه كنيم خواهيم ديد كه سبك ساختمانيشان يكی است و حتی اغلب نغمات آنها هم تكرار مكررات است . ... يكی از نواقص موسيقی ما يكنواخت بودن و كمی مدگری آنست و ... . اشخاصی كه زياد به موسيقی فرنگی انس می گيرند ديگر اين موسيقی ] فارسی [ را نمی پسندند . ... بعد از عبدالقادر مراغه ای كه در سال 838 ] هجری [ فوت كرده تا سال 1302 كه آقای علينقی وزيری در كتاب دستور تار خود اسمی از موسيقی ] ایرانی [ به ميان آورده ] کتابی [ كه قابل ذكر باشد ] نوشته نشده [ و در تمام طول مدت 5 قرن قدمی در راه ترقی موسيقی برداشته نشده . ... اختلافی كه ] مثلا [ ميان صدای يک آواز خوان ايرانی و عرب و ترک و قفقازی به نظر می رسد بقدری كم است كه قابل مقايسه با صدای يک نفر خوانندۀ آلمانی و فرانسوی و ايتاليائی نيست . ... موسيقی ايران و ترک و عرب در اساس يكی است ... . »

در جواب می توانم به دلیل ابتر بودن شاخه ای که جناب آقای علینقی وزیری و جناب آقای روح ا... خالقی در ایران کاشتند و در طول دوران کوتاه خود نه رهاوردی آورد و نه شهرتی ، و دودمان آنرا هم انقلاب کبیر بهمن 57 برچید ؛ در خوشبینانه ترین شکل ممکن سخنان رفته را نظرات شخصی جناب آقای روح ا... خالقی ذکر کنم ؛ کما اینکه همین جناب آقای روح ا... خالقی و استادش ، جناب آقای علینقی وزیری ، در دوره هائی ، در هنرستان هائی که برپا کرده بودند ؛ هیچ روی خوشی به موسیقی های این مملکت نشان نمی دادند و موسیقی دانان حافظ موسیقی این دیار را از خود طرد می کردند که در قضاوت پیرامون شخصیت هنری ایشان بسیار سودمند است .

برخی مباحث مطروحه توسط جناب آقای روح ا... خالقی احتیاج به توضیح دارد :

یکنواختی : بحث یکنواختی موسیقی ایرانی خود دیگر امروز یکنواخت شده است ! در حقیقت این انگ را آن کسان که گوشهایشان به موسیقی غربی عادت کرده است به این موسیقی چسبانده اند و اتصال همین صفت بطور شدیدتر می تواند متوجۀ موسیقی های غیر فارسی زبانان ایران هم باشد . چون جناب آقا / سرکار خانم 741 می گویند ریشۀ موسیقی فارس ها و ترک ها در موسیقی عربی است ؛ لاجرم انگ یکنواختی به موسیقی ترکی و عربی هم زده اند . از کسانی که هنوز تعهدی به انصاف دارند درخواست می کنم به آثار زیر که توسط برجسته ترین نوازندگان موسیقی های غیر فارسی ایران نواخته می شود گوش دهند و خود نظر دهند که آیا این موسیقی ها نسبت به موسیقی ردیف در آثار جناب آقای محمد رضا لطفی و جناب آقای محمد رضا شجریان و جناب آقای حسین علیزاده و جناب آقای پرویز مشکاتیان و ... پویاتر است یا یکنواخت تر . این مباحث سلیقه ای ایست و با هیچ برهانی نمی توان چیزی را برتر شمرد و چیزی را پست تر . دوست من ! نمی دانم این مباحثات که در متن ما نیامده است را از کجا برداشته اید و چرا مطرح می کنید :

  1. کاست « ایلیاد » ، موسیقی قشقائی .
  2. کاست « سماع » ، موسیقی کرمانشاهان .
  3. کاست « موسیقی بلوچستان » .
  4. کاست « موسیقی ترکمن صحرا » .
  5. کاست « موسیقی بوشهر » .
  6. کاست « موسیقی تربت جام » .
  7. کاست « موسیقی آذربایجان » .
  8. کاست « موسیقی لرستان » .
  9. کاست « موسیقی بختیاری » .
  10. کاست « موسیقی شمال خراسان » .

در مورد سیر رو به کمال موسیقی ردیف هم به آلبوم های « صد سال تار » ، « صد سال سه تار » و « صد سال سنتور » از انتشارات مؤسسۀ فرهنگی ـ هنری ماهور رجوع کنید .

در مورد کمی استفاده از مدلاسیون هم که جناب آقای روح ا... خالقی به عنوان نواقص برمی شمرد نیاز به توضیحاتی است . استفاده از مدلاسیون های مکرر نشانۀ فضیلت نیست و امری سلیقه ای می باشد و مربوط است به گوش نوازنده و شنونده . جناب آقای ناصر پورپیرار در صفحۀ 238 کتاب « پلی بر گذشتۀ 3 » می آورند : « بررسی من در این بخش که برای نخستین بار صورت می گیرد و حیرت عمومی را برخواهد انگیخت ؛ به دلائل متعدد منحصر به منابع موجود در کتابخانۀ شخصی من است . اول اینکه برای عرضۀ هر مدخلی رجوع به منابع متعدد ضرور نیست ؛ زیرا وظیفۀ هر مدخل ورود به گمانه ای تازه در زمینه ای ناگشوده است . » در مقام مثل ، ناخنک زدن آهنگساز به مدها و تن های گوناگون را مثل منبع آوری محقق برای مقاله اش می آورم . آیا هر مقاله ای که منابع بیشتری داشته باشد نسبت به مقاله ای که از منابع کمتری بهره ببرد برتر است ؟ مثلا همین فصل « آکادمی » در کتاب فوق الذکر که به تأئید نویسنده اش از منابع زیادی بهره نبرده آیا ذلیل است ؟ مدلاسیون امری سلیقه ایست نه نشانۀ برتری . مثلا در موسیقی های مدرن غربی استفاده کلان از مدلاسیون را روا می دارند ولی در موسیقی های کلاسیک غربی استفادۀ محتاطانه با بازگشت به مد و حتی تن اولیه . لفظ مدلاسیون مناسب موسیقی شرق نیست چرا که در شرق مد وجود ندارد و سر و کار با مقامات است . در شرق لفظ مقام گردی یا مرکب خوانی استعمال می شود . از نمونه های خوب مرکب خوانی در موسیقی سنتی فارسی زبانان آلبوم « مرکب خوانی نوا » به آهنگسازی جناب آقای پرویز مشکاتیان و صدای جناب آقای محمد رضا شجریان است . این مرکب خوانی ها در ذات موسیقی ما بوده است نه اینکه رهاوردی غربی باشد ؛ چنانچه در موسیقی آذری ها هم بی التفاط به غربی ها وجود داشته و دارد :

« نغمه های عاشیقی که در گذشته های دور ظاهرا بوی ( Boy ) نام داشته امروزه به هاوا معروف است . هاواها ستون های اصلی موسیقی عاشیقی آذربایجان را تشکیل می دهند . در برخی از نعمه های عاشیقی از بیش از یک مقام استفاده شده است . به همین دلیل ، مدلاسیون ، مرکب خوانی و مرکب نوازی در موسیقی عاشیقی رایج است . »

( محمد رضا درویشی ، دایره المعارف سازهای ایران ، صفحۀ 227 )

فقدان موسیقی دانان برجسته در فاصلۀ عبدالقادر مراغه ای تا علینقی وزیری را از سخنان جناب آقای روح ا... خالقی برجسته می کنید . آیا واقعا کتب جناب آقای ناصر پورپیرار و نتیجه گیری های انتهائی متن « یادداشت برای احرار ... قسمت 1 و 2 » را خوانده اید و به فضای حاکم بر ایران در فاصله ای که برمی شمرید و تحریم موسیقی و بدبختی های فاصلۀ میان اواسط صفویه تا اواسط قاجاریه و آن مهاجرت های چند میلیونی از ایران به ممالک همجوار آگاهی دارید و این سخنان را می رانید ؟ ما را که بازی نمی دهید ؟

جناب آقا / سرکار خانم 741 می فرمایند : « موسيقی فارسی فعلی موسيقی است كه امكان زايش و تحولش بدون دور شدن از نواهايش بسيار بعيد است . » درست متوجۀ منظورتان نشدم . لطفا با شرح بیشتری بیان کنید تا جوابیه صادر شود .

جناب آقا / سرکار خانم 741 می فرمایند : « شما كه خود را مطلع در موسيقی می دانيد فكر می كنيد ميزان های لنگ « Irregular Times » در موسيقی فارسی چرا بطور عمده وجود دارد ؟ جواب خيلی ساده است . وقتی نغمه ساز در تنگنای وزن و قافيه شعر گير می كند مجبور است فواصل موسيقيائی خالی آهنگ را با « هاهاها و يا هوهوهوهو و هی هی هی هی » پر كند . فکر می کنید این موسیقی بتواند جهانی شود ؟ آيا فكر می كنيد چندين سال نوازندگی رديف ها و مطالعۀ قوانين عمدتا غربی می تواند به شما مجوز اظهارنظرهای اينچنينی بدهد ؟ »

این هم یک خودزنی علمی دیگر است ! در موسیقی غربی سه نوع کسر میزان را می شناسند . ساده ، ترکیبی ، لنگ . که این دستۀ اخیر هم سوقات اروپای شرقی ها و موسیقی محلی مجارستان بوده است و کلاسیک کارها تا مدت ها نمی دانستند چطور از این ریتم ها بهره گیرند ( رجوع کنید به کتاب « درک و دریافت موسیقی » ، تألیف راجر کیمی ین ) . اما میزان لنگ یا مختلط چیست ؟ جناب آقای مصطفی کمال پورتراب در صفحۀ 34 کتاب « تئوری موسیقی » می گوید : « میزان هائی هستند که از اجتماع دو یا چند میزان نامساوی ( از نظر تعداد ضرب ) تشکیل شده اند . » روال مقابل را با تکیه بر کلمۀ برجسته شده بخوانید : « یک دو یک دو سه / یک دو یک دو سه / یک دو یک دو سه و ... » . دور یک میزان لنگ اینچنین است . شما در مثال مزبور یک 5 ضربی لنگ را اجراء کردید . حال به بررسی نامربوط نویسی های رفته بپردازیم . آنچه دوست ما « ها » و « هو » و « هی » می داند ؛ تحریر است . تحریر چیست :

« تحریر : انسان از هنگام اختراع سازهای مختلف با توجه به دارائی صوت حنجره که با ایجاد کلام بر همۀ سازها مقدم بوده ؛ کوشش داشته که توسط اصواتی که از حنجره اش جدای از کلام خارج می شود به ایجاد ملودی های سازی بدون کلام نیز بپردازد و در این راه از تحریر استفاده کرده ؛ یعنی اصواتی به صورت ها ها ها و ... که در اصطلاح عام چهچهه نامیده می شود . تحریر عبارت است از صوتی آهنگین که در اثر عبور هوا و ارتعاش تارهای صوتی بوجود می آید و می تواند شکل های مختلف به خود بگیرد که در تمام آنها می بایست هوای داخل ریه هنگام عبور بوسیلۀ ماهیچه های صوتی قطع و وصل شود . ( موسیقی آوازی ایران ) »

( بهمن کاظمی ، مقدمه ای بر قانونمندی آواز در موسیقی ایران ، صفحۀ 27 )

پس تحریر جزئی از موسیقی و از تزئینات موسیقی ما است که در هرجا بسته به موقعیت و زبان وجود دارد و در هرجا فیزیک خاص خود را می یابد ؛ چنانچه شما می توانید رنگ و نقش تحریر را در تمامی موسیقی های ملل منطقۀ ما بیابید . مثلا در همین ایران خودمان با رجوع به کتاب « موسیقی ترکمنی » و « موسیقی بلوچستان » هر دو از تألیفات جناب آقای محمد تقی مسعودیه و کتاب « موسیقی بوشهر » ، تألیف جناب آقای یوزف کوکوتز و جناب آقای محمد تقی مسعودیه و ... رد پر رنگی از تحریر خواهید دید . حتی در موسیقی غربی نیز چیزی وجود دارد به نام « وکال » که مثلا کرال ها با دهان بسته می خوانند « لا » یا « می » و ... که می توانید یک نمونۀ خوب از این مسأله را در آهنگ « فتح بهشت » مضبوط در آلبوم « کریستف کلمب » ، اثر جناب آقای ونجلیز بشنوید . اما بگذارید به موسیقی ترک زبانان بپردازم . دوستان ترک زبان من ! می توانید به من بگوئید تحریرهای قرمز شدۀ زیر در مقام ضربی منصوریه ، اجراء شده توسط یعقوب محمداف ، که آنرا از صفحۀ 237 کتاب « موسیقی مقامی آذربایجان » ، تألیف رامز زهراب اف ، ترجمۀ علاء الدین حسینی برگرفته ام چیست ؟ رطب می خورید اما منع خرما هم می کنید ؟!

ای گئیـیب گلـگـون دمــادم عــزم جـولان ائیـله یـن هر طرف جولان ائدیب ، دؤندو کجه یوزقان ائیله ین

آ ، ها ، آ ، آ

دالای ، دالای ، دالای ، ها ، ها ، ها ، ها

ای منــی محــــروم ائـدیب بـزم وصالینـدانمـــدام غیــر خــانــی التفـاتــی عـذره مهمــان ائیــله یــن

ای دمــادم رشـک تیغـیــله منیــم قانیــمتـؤکـــوب مــی ایچیـب اغیــار ایـله سیــر گلستـانائیـله یـن

آمان ، آمان ، بیداد ، آمان ، آ ، آ

یاریم آمان ، ها ، ها ، ها ، یار ، یار ، یار

یار ، یار ، یار ، آ ، آ ، آ

ضمنا خدمت دوستان که سوار شدن موسیقی فارسی روی اشعاری که از بحور عربی استفاده می کند را دلیلی بر عربی بودن موسیقی می دانند عرض شود که از قضا و متأسفانه ! شعر فوق در بحر « رمل مثمن مخذوف » ( فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ) سروده شده است . آیا به اعتبار حرف خودتان این موسیقی عربی است ؟

سروران قشقائی ام ! جناب آقای ابراهیم کهندل پور در کاست « لیله » این « های » های قرمز شده در زیر را بصورت خشک و کتابی می خواند یا با غلت و تحریر خاص قشقائی ها ؟!

نچ سنیگزیقـرگیمش جیران های سیل من سن من اولایدم قوربان های

هــــــــــایجیرانجیرانجیرانام های هــــــــــایجیرانجیرانجیرانام های

باز در باب وجود تحریر در موسیقی آذری به متن زیر عنایت کنید :

« در حالیکه ماهور هندی از نظر خصوصیت ، عشق و شور ، جوانی را تصویر می کند ؛ ماهور میانی با عصیانگری خود ، از آن متمایز می شود . در این دستگاه ، موسیقی حالتی شاد ، پرجوش و باشکوه می یابد . به خاطر همین خصوصیات ، اجرای موقام ماهور میانی از خواننده نفس های بلند ، تحریر چندین مرتبه ( فیوریتور ) ، جوشاندن ] یا غلغله در گلو [ و به یک کلام تکنیک عالی آوازی می طلبد . »

( موسیقی مقامی آذربایجان ، رامز زهراب اف ، ترجمۀ علاء الدین حسینی ، صفحات 160 و 161 )

باری ! تحریر « عمدتا » مخصوص قطعات آوازی است . یعنی قطعاتی که متر مشخص ندارند و آنان را نمی توان در چارچوب میزان محدود کرد . در مواردی هم که در قطعات متریک از تحریر استفاده می شود باز هیچ دلیلی ندارد که حتما قطعه لنگ باشد . مثلا جناب آقای علیرضا افتخاری در آلبوم « مستانه » تماما در چارچوب میزان های ساده و ترکیبی می خواند ؛ اما به وفور هم از تحریر استفاده می کند . در اثبات اشتباه بودن نظر جناب آقا / سرکار خانم 741 ، منصفان را دعوت می کنم که به دقت ردیف را بکاوند و کتاب « صد رنگ رنگ » هم که 100 رنگ موسیقی سنتی در آن جمع آوری شده است را مورد بررسی قرار دهند تا به بی باری گفتار ایشان دال بر « وفور میزان های لنگ در موسیقی فارسی زبانان » پی ببرند . حس ششم به من می گوید جناب آقا / سرکار خانم 741 چیزکی از کتاب « هزار سال وزن در موسیقی ایرانی » را در زمان نگارش در ذهن داشته اند . وا... اعلم .

دوست ما در جائی دیگر از جهانی شدن هم حرف می زنند که مرا دیگر کاملا مطمئن می کنند که از پوست آثار جناب آقای ناصر پورپیرار ، به قدر ارزنی هم نتوانسته اند فراتر روند . تکرار می کنم ؛ تعجب می کنم بعد از سال ها محشور بودن با کتب جناب آقای ناصر پورپیرار ، هنوز پاره ای دوستان از ملاک های جهانی حرف می زنند . مگر مقدمۀ کتاب اشکانیان را که اخیرا در وبلاگ هم نصب شده است نخوانده اید : « آنان را می بینیم که گام به گام به خودکامگی دیرین متمایل تر و نزدیک تر می شوند و در همان زمان که از جهانی شدن سخن می گویند ؛ ابزارهای سرکوب سیاسی ، نظامی و اقتصادی خود را چندان توسعه می دهند و چنان تکمیل می کنند که عملا به تدارکی برای تسلیم کردن جهان شبیه تر شده است . ... پیشرفت امروز آنها فقط مرکب تجارت و تفنگ داران کاروان شان را الکترونیک کرده تا شاید بتوانند داد و ستد را با استانداردهای خود اجباری کنند و آخرین موانع بومی و ملی را از مسیر توسعه طلبی های خویش بردارند که به پهنای جهان گسترده شده است . » این دهکدۀ جهانی و ... کلاهی بر سر من و شماست ! اول ببینید کدخدای ده کیست و بعد در مورد ورود یا عدم ورود تصمیم بگیرید که از قدیم گفته اند : « کدخدا را ببین و ده را بچاپ ! » شما چه می دانید ؛ شاید کدخدا را دیده باشند و شما را بچاپند . من و امثال من ترجیح می دهیم در قلل مشرف به دهکده روزگار گذرانیم تا وارد دهکده شویم ؟! آنان در واقع می خواهند به قصد بهره کشی با بازده بیشتر همه را در یکجا جمع کنند و خود به ایشان بپردازند . وظیفۀ مسلمانان خروج از این جامعۀ جهانی و مقابله با آن با تأسیس اتحادیه اسلامی است .

ضمنا دوست عزیز ! من در تمام طول 14 سال عمر موسیقائی ام هنوز یک قطعۀ تک خطی هم از ردیف نزده ام . تخصص من در موسیقی ممالک اسلامی به دلیل خط مشی اجتماعی ام ، موسیقی های محلی است و ساز تخصصی ام در حوزۀ تمدن اسلامی ، تنبور کردی ، باغلامای ترکی و دوتار خراسانی است ( من جزء اولین فارسی زبانان شیرازی بودم که به فراگیری تنبور کردی پرداختم و به اشاعۀ این ساز در فارس مدد رساندم ) با این توضیح که موسیقی در هیچ دوره ای برای من نه هنر بوده است نه ممر درآمد و نه اسباب سرگرمی ؛ بلکه چنانچه همیشه به اطرافیانم گفته ام ، موسیقی برای من حکم « خر » دارد ! اسبابی است برای طی طریق از جائی به جائی دیگر که اگر مرکب بهتری یافتم آنرا عوض خواهم کرد و سازهایم را خواهم سوزاند ! موسیقی از نظر من و برای من تنها یک وسیلۀ ادای منظور است ؛ چنانچه همین چند هفته پیش به یکی از دوستان احراری که او نیز موسیقی می داند پیشنهاد تألیف کاری با عنوان « پوریم » دادم که در آن با بهره گیری از کلیۀ موسیقی ها و سازهای موجود در کشور و استفاده از تصاویر و فیلم های پشت صحنه و سخنرانی اول جلسه ، عمق فاجعۀ پوریم را به تصویر بکشیم و به سهم خود در جامعۀ هدفی دیگر ( اهل موسیقی و هنر ) به تعمیق این فاجعه و اثرات مخرب آن بپردازیم .

جناب آقا / سرکار خانم 741 می فرمایند : « نوشته ايد « ردیف موسیقی کلاسیک ایرانی ضمن استفاده از موسیقی های محلی ، قائم به ذات است . » اولا خدا پدرتان را بيامرزد كه به عبارت « ضمن استفاده از موسیقی های محلی » اشاره ای گذرا نموده ايد و به سهم خودم از شما تشكر می كنم . ثانيا اگر امكان داشته باشد در مورد قائم به ذات بودنش كمی توضيح فرمائيد . » و « وقتی اساس شعرهای فارسی اوزان عربی است چطور می فرمائيد اين موسيقی قائم به ذات است . »

در مورد رابطۀ شعر با بحور عربی و موسیقی در گذشته سخنانی رفت . اما اشارۀ من به استفادۀ ردیف از موسیقی های محلی به قصد طلبیدن خدابیامرزی نبوده است . آدم باید خیلی غیر منصف باشد و اسامی گوشه های زیر را در ردیف موسی معروفی ببیند و از وجود آوازهای بیات ترک و بیات کرد در این موسیقی آگاه باشد و به حضور و نفوذ اقوام در ساخت ردیف اذعان نکند :

پنجه کردی ، قجر ، بیات کرد ، حجاز ، بغدادی ، شمالی ، چهارباغ ، گبری ، دشتستانی ، گیلکی ، زابل ، کهگیلویه ، لزگی ، کوراغلی ، خوارزمی ، نیشابورک ، طوسی ، آذربایجانی ، نیریز ، عراق ، آشور ، اصفهانک ، راک هندی ، راک کشمیر ، باوی ، راوندی ، شوشتری ، مرودشتی ، بهبهانی ، بختیاری ، ماوراء النهر ، مسیحی .

اتفاقا به همین دلیل هم بود که در ابتدای بحث آوردم : « حتی اگر ساخت ردیف را کاری یهودی بدانیم مواد مورد استفاده در این ساختمان را یهود چنانچه از نام گوشه ها برمی آید از اقوام ساکن در ایران و حتی ممالک همجوار برداشته است . به عبارت دیگر به نظر می رسد تنها شاید بتوان درست کردن مدلی به نام « ردیف » که در موسیقی منطقه منحصر به فرد است را از کارهای یهود دانست ؛ نه خلق گوشه ها و نغمات را . »

اما در مورد قائم به ذات بودن . می گویم قائم به ذات است ؛ چون تمامی الحانی که از ملل و نحل دیگر به این موسیقی وارد شده است را با هضم در درون خود و نظام فواصل مخصوص خود رنگی دیگر داده و مثلا شما امروز از گوشۀ « گیلکی » ، گوشۀ « حجاز » ، گوشۀ « لزگی » ، گوشۀ « راک هندی » و ... یک رنگ و لحن ممتاز و مشخص گیلکی ، عربی ، ترکی ، هندی و ... نمی شنوید . این پدیده به عوامل پنجگانۀ تشکیل دهندۀ موسیقی بر می گردد که ذکر آن گذشت ؛ که هر چند عنصر ملودی وارداتی بوده اما به دلیل تأثیرات خاص عناصر ریتم و ارکستراسیون و احتمالا فرم ، موسیقی به رنگ و لعاب دیگری درآمده است . این مسأله در فرهنگ های دیگر هم وجود دارد . مثلا مقام « جنگه راه » در موسیقی کردی اصلا متعلق به سرنا و دهل بوده است که با ورود به رپرتوار تنبور کردی ماهیتی جدید یافته است . چرا که موسیقی تنبور کردی نیز قائم به ذات است .

جناب آقا / سرکار خانم 741 می فرمایند : « با چه مجوزی به موسيقی فارسی موجود لقب « كلاسيک » می دهيد ؟ وقتی از بيست نوازنده حتی دو تای آنها هم يک مقام و يک دستگاه را به شيوۀ يكسان اجراء نمی كند ؛ چطور می توان به اين موسيقی كلاسيک گفت . » جناب آقای مهدی هم می فرمایند : « موسیقی کلاسیک در درجۀ اول موسیقی ] ای [ است ] که [ فاصلۀ بین نوت های ] آن [ یک پرده یا یک دوم پرده باشد . بنابراین تعریف هیچکدام از موسیقی های شرقی ( تمام آسیا ) از جمله موسیقی فارسی که شامل نت هائی با فاصلۀ یک چهارم پرده است نمی توانند « کلاسیک » باشند . تنها موسیقی که در منطقه خاورمیانه شامل این تعریف می شود موسیقی آذربایجانی و موسیقی ارمنی است . موسیقی کلاسیک نوعی از موسیقی است که علمی می باشد و قابلیت جهانی شدن دارد . ردیف های آن براساس قوانینی معین تعریف می شود . انسان ها از فرهنگ های مختلف از آن لذت می برند . در حالیکه در موسیقی فارسی غالبا سماعی است و تشخیص ردیف ها و شعبه ها و گوشه ها فقط از طریق گوش و نه از طریق قوانین حاکم بر نت ها انجام می گیرد . همچنین اگر گوش های شما ابسلوت باشد از شنیدن موسیقی اصیل فارسی خصوصا سنتور سخت آزار خواهید کشید . »

اینک پا به عرصۀ تعریف موسیقی کلاسیک می گذارم که فرسنگ ها با تفکرات دوستان در تغایر است .

« موسیقی کلاسیک . 1 ) موسیقی که در آن عامل زیبائی و تناسب ، حرف اول را در مقابل بیان احساس می زند و در این مفهوم این موسیقی در مقابل موسیقی رمانتیک قرار می گیرد . 2 ) در تداول عامه ، موسیقی ماندنی و دارای ارزش دائمی ، مقابل موسیقی عامیانه و سبک . 3 ) از ادوار موسیقی تاریخی ( اواخر قرن 17 تا اوایل قرن 19 م ) و بطور کلی شامل کلاسیک قدیم ، کلاسیک ، رومانتیک ، امپرسیونیسم ، اکسپرسیونیسم ، نیو کلاسیک پریموتینیزم ( که در بحث ممکن است منظور موسیقی کلاسیک قدیم باشد ) قواعد این موسیقی تابع سازندگان و موسیقی دانان عصر کلاسیک اروپا مانند باخ و بتهوون باشد . »

( مهدی ستایشگر ، واژه نامۀ موسیقی ایران زمین ، جلد دوم ، صفحۀ 460 )

« کلاسیک . 1 ) آنچه در کلاس ها بکار رود . کلاسی ، درسی ، کتاب کلاسیک . 2 ) آنچه مربوط به دورۀ یونان و روم قدیم یا مؤلفان بزرگ قرن 17 م است ؛ زبان های کلاسیک ، تئاتر کلاسیک . 3 ) آنچه به منزلۀ نمونه و سرمشق در طبقۀ خود بکار رود . »

( محمد معین ، فرهنگ فارسی ، جلد سوم ، صفحۀ 3016 )

در کتاب « فرهنگ کوچک انگلیسی ـ فارسی حییم » ، صفحۀ 81 ، ذیل لغت Class هم آمده است : « دسته ، طبقه ، کلاس ، زمره ، رده ، طبقه بندی کردن » .

خلاصه اینکه در عرف موسیقی دانان « کلاسیک » بسته به موقعیت یکی از سه معنای زیر را خواهد داشت :

  1. موسیقی یک دورۀ خاص در موسیقی غربی که بین سال های 1750 تا 1820 م بوده است . ( رجوع کنید به کتاب معتبر « درک و دریافت موسیقی » ، راجر کیمی ین )
  2. توسعا و عمدتا در تقابل با موسیقی های مدرن ( نیمۀ دوم قرن بیستم ) ، نامی بر کلیۀ موسیقی های ادوار قبل از نیمۀ دوم قرن بیستم ، شامل موسیقی قرون وسطی ( 450 تا 1450 م ) ، رنسانس ( 1450 تا 1600 م ) ، باروک ( 1600 تا 1750 م ) ، کلاسیک ( 1750 تا 1820 م ) ، رمانتیک ( 1820 تا 1900 م ) و موسیقی نیمۀ اول قرن بیستم با سبک های مشهور امپرسیونیسم ، سمبولیسم ، نئو کلاسیک ، اکسپرسیونیسم . ( سال ها از منبع اخیر برداشته شده است )
  3. با اصالت انگاری معنای لغوی کلمه ، هر موسیقی ای که اصول و قواعد آن تنظیم و کلاسه بندی شده باشد .

کاربرد کلمۀ کلاسیک برای موسیقی ایرانی ناظر به معنای سوم است ؛ کما اینکه در ترکیه هم می توانند از موسیقی کلاسیک ترک سخن بگویند و همچنین در ممالک عربی . موسیقی آذری نیز به دلیل کشف و طبقه بندی شدن آن کلاسیک است .

در پاسخ به جناب آقایمهدی هم که مبحث فواصل کمتر از نیم پرده را پیش می کشند و بر اساس آن ضمن مدعی شدن فقدان این فواصل در موسیقی آذری و ارمنی ، لباس کلاسیک ( البته به قول خودشان ) بر این موسیقی ها می پوشانند هم ضمن متوجه ساختن ایشان به ماهیت موسیقی کلاسیک باید گفت که اتفاقا در موسیقی آذربایجانی هم همان فواصل موسوم به ربع پرده موجود است و شما می توانید با رجوع به فصل « تار آذربایجانی » ( تار آذری بیشتر در آذربایجان شرقی رایج است ) و فصل « باغلاما و سازهای هم خانوادۀ آن » ( باغلاما در آذربایجان غربی و کردستان بیشتر رایج است ) در جلد اول کتاب معتبر « دایره المعارف سازهای ایران » تألیف جناب آقای محمدر رضا درویشی خلف گفتۀ خود را مستندا دریابید و ببینید که همان فواصل موسوم به ربع پرده در این سازها هم موجود است . حتی در ساز عاشیقی به استناد مطالب و جداول صفحات 242 و 243 منبع ذکر شده ، عاشیق چنگیز مهدی پور هم با جابجا کردن پرده ها به فواصل کمتر از نیم پرده دست می یابد . بحث در مورد نظام دستان بندی بسیار وسیع تر از آنست که بتوانم آنرا در اینجا بیاورم . همین را بدانید که به استناد کل مطالب و جداول کتاب « دایره المعارف سازهای ایران » ، هیچ ساز زهی مضرابی ای در ایران بطور دقیق از فواصل موسیقی غربی ( فواصل تامپره شده ) و نظام دستان بندی صفی الدین ارموی تبعیت نمی کند .

متن زیر را هم بخوانید تا دریابید غربی های مدعی کلاسیک در چه تفکراتی به سر می برند :

« در تلاش برای یافتن صداهای بدیع و نو ، از « ریزپرده ها ( Microtones ) ، فاصله های کوچک تر از نیم پرده نیز استفاده ای فزاینده شده است . فاصله های کوچک تر از نیم پرده ، مانند ربع پرده از دیرباز در موسیقی غیر غربی بکار می رفته است اما فقط در سال های اخیر به دستمایه ای مهم برای آهنگسازان غربی بدل شده اند . سازهای الکترونیک ، محرک این گرایش بوده اند ؛ زیرا این سازها محدود به گام های مرسوم نیستند و اجرای آثاری شامل ریزپرده ها بوسیلۀ آنها ، نوازندگان سازهای معمول را از تمرین بر شیوۀ ناآشنای نواختن این فاصله ها معاف می کند . »

( راجر کیمی ین ، درک و دریافت موسیقی ، صفحۀ 731 )

می بینید که غربی ها هم با تقلید از خاورمیانه ای ها ، سودای استفاده از فواصل کمتر از نیم پرده داشته اند و حتی اسناد و مدارکی در دست است که نشان می دهد این تمایل نه تنها در دوران مدرن و نه تنها توسط موسیقی دانان این دوره ، بلکه از اواسط قرن نوزدهم در میان موسیقی دانان جستجوگر غربی وجود داشته است ؛ چنانچه می دانیم در سال 1864 م در کنسرواتور مسکو از یک پیانوی ربع پرده ای استفاده شده ؛ یا مثلا در سال 1917 م ، جناب آقای مولن دورف یک هارمونیوم ربع پرده ای ساخته است ؛ یا مثلا مطلعیم که جناب آقای فوستر با پیانوی ربع پرده ای ساخته شده توسط جناب آقای جرج ماجر و جناب آقای جولیان کارلو می نواخته است و ... . ( برای کسب اطلاعات بیشتر ، رجوع کنید به فصل « فواصل کوچکتر از تن و نیم تن » در کتاب « جامعه شناسی هنر موسیقی » ، تألیف جناب آقای حسن زندباف )

در پاسخ به ادعای عدم یکسان نوازی مقام ها و دستگاه ها توسط 2 نوازنده هم اول سری به موسیقی آذری بزنیم و بعد جوابیه ای صادر کنیم .

در زیر روایت های گوناگون مقام راست را در موسیقی آذری آورده ام . مسلم است زمانیکه چنین تهافتی در اذهان موسیقی دانان ترک باشد ؛ حرف از اجرای واحد یک مقام بیهوده است :

شعبات راست در مکتب باکو ( آبشرون ) : مایۀ راست ، نوروز رونده ، راست ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، خجسته ، خاوران ، عراق ، پنجگاه ، راک ، خاوران ، امیری ، مسیحی ، راست ، جمعا 15 شعبه .

شعبات راست در مکتب شوشا ( قاراباغ ) : راست ، پنجگاه ، ولایتی ، منصوریه ، زمین خارا ، راک هندی ، آذربایجان ، عراق ، بیات ترک ، بیات قاجار ، ماوراء النهر ، بال کبوتر ، حجاز ، شهناز ، عشیران ، زنگ شتر ، کرکوکی ، راست ، جمعا 18 شعبه .

شعبات راست در مکتب شماخی ( شیروان ) : راست ، عشاق ، مجری ، حسینی ، ولایتی ، سیاه لشکر ، مسیحی ، دهری ، خجسته ، شکستۀ فارس ، راک هندی ، راک خسروانی ، ساقی نامه ، عراق ، تصنیف قرائی ، مثنوی ، زنگ شتر ، نغمۀ هندی ، معنوی ، کابلی ، راست ، جمعا 21 شعبه .

شعبات راست از نظر شورای اساتید شعبۀ شرق هنرستان موسیقی ترک به رهبری ع . حاجی بیگف . 1925 : راست ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، مسیحی ، دهری ، خجسته ، خاوران ، عراق ، پنجگاه ، راک خراسانی ، قرائی ، راست ، جمعا 13 شعبه .

شعبات راست در برنامۀ درسی اصلاح شده توسط ا . باکیخانف : برداشت ، مایه ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، شکستۀ فارس ، عراق ، پنجگاه ، قرائی ، آیاق راست ، جمعا 10 شعبه .

شعبات راست در برنامۀ درسی کامل احمد اف : برداشت ، مایه ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، شکستۀ فارس ، عراق ، پنجگاه ، راک ، قرائی ، آیاق راست ، جمعا 11 شعبه .

شعبات راست در برنامۀ تدریس موقام برای گروه آواز هنرستان های متوسطۀ موسیقی . باکو . 1984 . تنظیم سلیم آقایف : برداشت ، مایه ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، شکستۀ فارس ، ، دلکش ، عراق ، پنجگاه ، راک ، قرائی ، آیاق راست ، جمعا 12 شعبه .

شعبات راست از دید رامز زهراب اف : برداشت ، مایۀ راست ، عشاق ، حسینی ، ولایتی ، شکستۀ فارس ، عراق ، پنجگاه ، راک ، قرائی ، آیاق راست ، جمعا 11 شعبه .

خوانندگان علاقه مند می توانند برای مشاهدۀ تهافت های موجود در اذهان موسیقی دانان آذری که بر سر تعداد و جای شعبات هیچ مقامی نتوانسته اند به یک جمع بندی واحد برسند ؛ به صفحات 141 تا 250 کتاب « موسیقی مقامی آذربایجان » ، تألیف رامز زهراب اف ، ترجمۀ علاء الدین حسینی که مطالب فوق نیز از آن برداشته شده است رجوع کنند . اتفاقا به دلیل همین تهافت ها هم بود که من در مباحث قبلی تنها به روایت ع . حاجی بیگف اکتفا کردم و نظر دیگران را نیاوردم .

دوستان ! این تفاوت ها به هیچ روی نشانۀ صفتی بد یا یک عیب نیست ؛ و اصلا ویژگی موسیقی های شرقی که بر اساس بداهه نوازی و فردگرائی استوار شده است ؛ چنین مسائلی را غیر قابل اجتناب می کند ؛ کما اینکه همین مسأله را ما در مورد گوشه ها در ردیف موسیقی ایرانی و حتی شعبات در موسیقی عرب هم داریم . هدف از تشریح فوق نیز نه عیب یابی موسیقی آذری که به انصاف آوردن جناب آقا / سرکار خانم 741 بوده است .

باز هم برای استناد بخشی بیشتر کلام دوستان را به شنیدن حالات مختلف اجرائی یک مقام واحد کردی به نام « جلوشاهی » در آثار اساتید صاحب نام زیر ، منبعث از روحیۀ فردگرائی و بداهه پردازانۀ موسیقی شرق دعوت می کنم :

  1. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « امر ا... شاه ابراهیمی » در آلبوم « سماع » .
  2. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « امیر حیاتی » در آلبوم « علی گویم علی جویم » .
  3. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « علی اکبر مرادی » در آلبوم 2 « مقامات مجلسی تنبور » .
  4. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « سید خلیل عالی نژاد » در آلبوم « آئین مستان » .
  5. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « داوود عزیزی » در آلبوم « مقام باستان » .
  6. مقام « خان امیری » با اجرای استاد « نور علی الهی » در آلبوم « A SPIRITUAL EPIC » .

مجددا تکرار می کنم که موسیقی شرق بر اساس فردیت و بداهه نوازی استوار است ؛ بر خلاف موسیقی غرب که موسیقی ای جمع گرا و فیکسه است .

دیگر سخنان جناب آقای مهدی هم آنجا که موسیقی کلاسیک را مترادف علمی می گذارند و با قابلیت جهانی و تدوین ردیف ! های آن بر مبنای قوانین معین و لذت بردن مردمان گوناگون از آن و سماعی بودن موسیقی ایرانی و دل آزار بودن نوای سنتور هم یا پاسخشان داده شده است یا آنقدر سلیقه ای و شخصی است که هیچ پاسخی به آن نمی توان داد . (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در سه شنبه یازدهم مهر 1385 و ساعت 8:24
ارسال شده در سه شنبه، ۱۱ مهر ماه ۱۳۸۵ ساعت ۰۸:۲۴ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان