اسلام و شمشیر [20]

«قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء الله من دون الناس فتمنو الموت ان کنتم صادقین. و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین. قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون. ای هدایت شدگان اگر به حقیقت خود را تنها دوستان خدا می دانید، پس آرزوی مرگ کنید. و به سبب اعمال گذشته، چنین آرزویی نخواهید کرد و خدا ظالمین را می شناسد. بگو آن مرگی که از آن می گریزید، خواهد رسید، به پیشگاه آن دانای بر عالم غیب حاضر می شوید، تا نسبت به کارهایی که انجام داده اید، آگاه تان کند» . (جمعه، ۶ تا ۸)

آن کسان که «هادوا» را یهود می گیرند، محکم ترین حجت خود را از میان این سه آیه گزیده اند و بر مبنای آیات مشابه، که گمان می کنند درباره ی یهود است، می خواهند سرانجام «هادوا» و «یهود» را یکی شمارند! نخستین تناقض این گمان، آن جا بروز می کند که در آیات فوق می خوانیم که خداوند مظاهر خطاب را، به حساب رسی روز قیامت وعده می دهد، حال آن که پیش تر و در آیه ی ۷۷ سوره ی آل عمران خواندیم که ذات باری فرموده بود: «روی خوش نمی بینند، طرف صحبت الهی نخواهند بود، عنایتی نخواهند دید، پاکیزه نمی شوند و عذاب دردناکی بر آن هاست». پس با دو نحوه ی انذار و دو تصویر و ترسیم متفاوت از عقوبت و عاقبت رو به روئیم، که منطقا نمی تواند مشمول یک گروه شود و از آن که آشکارا تذکر بی اعتنایی محض الهی در روز حساب را، در آیات دیگری نیز متوجه ی یهود دیده ایم، پس «هادوا»ی آیه ی بالا یهود نیست و هنوز به این گفتار نرسیده ام، که بر مبنای ساختار زبان عرب، چنان که آقای حاتم نیز یاد آوری کرده اند، به دنبال «الذین» نمی توان اسم خاص گذارد و اگر خلاف این اساس، «هادوا» را یهود بگیریم، عکس صریح آیات، لااقل آن ها را هدایت شده لقب داده ایم. آن چه را که یهود پنداران «هادوا» از نظر حذف می کنند، این مطلب بدون ابهام است که خداوند در این سلسله آیات، نام یهود را نیاورده و بر اساس عرف و منطق و عقلانیت، از آن ها که «هادوا» را یهود گفته و شناخته اند، برای علت این جا به جایی الفاظ در قرآن کریم، باید دلایل روشنگرانه خواست، زیرا مدعی آنان اند و ارائه ی بینه با خودشان است، با این همه و گرچه چرخ های این ارابه معکوس می گردد، باز هم به راندن ادامه می دهم.

«قل ان کانت لکم الدار الاخرة عند الله خالصة من دون الناس فتمنوالموت ان کنتم صادقین. و لن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین. و لتجدنهم احرص الناس علی حیوة و من الذین اشرکوا یود احدهم لو یعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمر و الله بصیر بما یعملون. بگو اگر به راستی سرای آخرت و الهی را ملک خالص و طلق خود می دانید، پس آرزوی مرگ کنید. اما به سبب پیشینه ی اعمال خود ابدا چنین آرزویی نخواهند کرد و خدا به امور ظالمین آگاه است. آنان از دیگران، حتی از مشرکین، به زندگی حریص ترند و گرچه عمر دراز آنان را از عذاب دور نمی کند، اما هر یک آرزو دارند که کاش عمرشان به هزار سال می رسید و خدا ناظر به کارهای آنان است» (بقره، ۹۴ تا ۹۶).

راستی که این آیات شبیه ترین متن و نزدیک ترین بیان را به مضمون آیه ی ششم سوره ی جمعه دارد، این آیات و دنباله ی آن تا شماره ی ۱۰۰، به خصوص که حساب شان از مشرکین اهل کتاب جدا شده، بدون کم ترین تردید، معلوم می کند که این مجموعه آیات، نه در خطاب به یهود، که متوجه به توبه بازگشتگان پیمان شکن و بی ایمانی ماهوی آن ها است، آن گاه باید به آیات دیگری رو کنم، که با شباهت مبهم تر، در مواردی با آیه ی ششم سوره ی جمعه همزبانی می کند:

«و قالوا ان یدخل الجنة الا کان هودا او نصاری تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین. می گویند کسی به بهشت نمی رود مگر هدایت شده و یا نصاری باشد، چه آرزویی. بگو برهان بیاورید اگر راست می گویید (بقره، ۱۱۱).

و قالوا کونوا هودا او نصاری تهتدوا قل بل ملة ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین. می گویند باید هدایت شده، یا نصاری باشید تا رستگار شوید. بگو مشرک نیستیم و در زمره ملت ابراهیم قرار داریم». (بقره، ۱۳۵).

ام تقولون ان ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط کانوا هودا او نصاری قل ءانتم اعلم ام الله و من اظلم ممن کتم شهادة عنده من الله و ما الله بغافل عما تعملون. می گویید که ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و اسباط هدایت شده یا نصاری بوده اند؟ بگو شما آگاه ترید یا خدا؟ و گم راه ترین مردم کسی است که حقیقتی را که می داند از خدا پنهان نگه می دارد. و خدا از اعمال شما بی خبر نیست». (بقره، ۱۴۰).

سبحان الله از این کتاب عظیم و ظریف! عجیب تر از این نیست که در آیات بالا هم، که برخی از آن ها شباهتی به آیه ۶ سوره ی جمعه و آیه ی ۶۷ سوره ی آل عمران دارد، یهودیان خود را با نام و لقب هود خوانده اند، اما قرآن مبارک با اصرار و عمدی معین و معلوم، آن ها را نه هود که یهود گفته است. آیا شخص و یا مجمعی از فصحای عرب، سرانجام به معنای لغوی و توصیفی هود و تغییر و تبدیلی خواهند پرداخت که افزودن حرف ی بر ابتدای هود از جانب خداوند، احتمالا آن را به لفظ تحقیر و حتی ناسزا تبدیل کرده است؟! مسلم است که یهودیان با نصب نام هود، که به گونه ای با هادوا همریشه است، قصد ممتاز کردن خود را داشته اند، و خداوند با افزودن حرفی بر ابتدا، منظور آنان را خنثی و منتفی و یا حتی معکوس کرده است. پس چه گونه قبول کنیم هادوا در قرآن خطابی برای قوم یهود است؟! آیات بالا در عین حال ما را قانع می کند که قرآن از اصالت وسلامت کامل برخوردار است، زیرا این همه سال در میان دوست و دشمن و به خصوص یهودیان، که کارگزار و استاد جعل اند، حضور داشته و دست به دست شده، باز هم نتوانسته اند آن حرف ی بر ابتدای یهود را حذف کنند تا نیت شان اعمال شده باشد. آیا منبع رجوع این همه مواظبت، جدای از حفاظت آسمانی، سینه ی هزاران قاری و حافظ مومن قرآن نبوده است که از صحت مکان استقرار هر حرف «واو» ی در آن کتاب والا صیانت کرده اند؟!

«ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا و هدی للعالمین. اول خانه ای که مردم بنا شد، در بکه ی مبارکه بود تا راه نمای جهانیان باشد». (آل عمران، ۹۶)

شاید کسانی اشکال کنند که در قرآن مبین، مثلا در آیه ی فوق، به جای «مکه» نیز «بکه» قرار گرفته است و آن را دلیلی بدانند که به این یا آن علت نامعلوم، گاه خداوند در قرآن تفنن و تفاوت های لفظی به کار برده ، بی این که به مقصد اصلی، زیان وارد شود. اینان آیات را احتمالا مقطع و منفرد می خوانند و شاید نمی دانند که ذات باری، درست برای رفع این گونه شبهات، بلافاصله و در آیه ی بعد، یکی بودن «مکه» و «بکه» را ثبت کرده است تا چون مورد «هادوا» و «هود» دچار اغتشاش اندیشه نباشیم:

«فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی من الکافرین. که در آن نشانه های آشکار مقام ابراهیم است. وارد شونده ی بدان در امان می ماند و هرکس از عهده برآید، باید برای خدا حج این خانه کند و هرکه نپذیرد، بداند که خداوند بی نیاز از مردم است». (آل عمران، ۹۷)

پس به درک دقایق و ظرایف قرآن بی اعتنا نمانیم و بدانیم که در پس این ظرایف نکاتی است که اتفاقا و با تاسف تمام، دشمنان از آن آگاه ترند و مورد سوء استفاده قرار می دهند. بدین ترتیب تنها مجازیم اعلام کنیم که منظور و معنای کاربردی «هادوا»، در قرآن مجید، همانند موارد دیگری که اندک هم نیست، نزد قرائت کنندگان کنونی آن نامعلوم است، اما اگر به هر بهانه، در جای آن، یهود قرار دهیم، با دست بردن در الفاظ قرآن کریم برابر است.

«کل الطعام کان حلا لبنی اسراییل الا ما حرم اسرائیل علی نفسه من قبل ان تنزل التورات قل فاتوا بالتورات فاتلوها ان کنتم صادقین. تمام طعام ها بر بنی اسراییل حلال بود به جز خوراک هایی که اسراییل پیش از نزول تورات بر خود حرام کرده بود. بگو اگر راست می گویید بیاورید تورات را و بخوانید». (آل عمران، ۹۳)

از این نقطه گفتار دیگری می گشایم، که قسمت نهایی مختصر بحث موجود، در شناخت بنیان های یهود وآن بررسی دو آیه ای است که در قرآن متین نام «اسرائیل» آمده است. آیه ی بالا دقیق ترین و امین ترین شناسنامه ی بنی اسراییل و شخص اسراییل است و به سه صورت، معلوم می کند که پیش از فرود تورات، اسراییل و قبیله و فرقه ی او، بت پرست بوده اند و با یعقوب و فرزندان و ذریه ی او، چنان که قرآن نیز، در آیات متعدد تایید می کند، ارتباطی ندارند. آیه ی بالا نیز یکی دیگر از معجزات بیان در قرآن مبارک است و ظریف ترین نکات در باره ی بنی اسراییل و اسراییل را، در کلماتی کوتاه و موجز قرار داده است.

نخست می فرماید بنی اسراییل، بدون محدودیت، از تمام خوراک ها استفاده می کرده اند تا ساده ترین حجت بر این مطلب مهم فراهم شود که بر بنی اسراییل، تا زمان نزول تورات، هیچ محدودیت الهی در مصرف خوراک وضع نشده بود، و از آن که در تمام ادیان الهی، تذکر و تنظیم و ذکر حلال و حرام اغذیه ی مردم و گروندگان، در زمره نخستین سفارشات بوده، پس اشاره ی روشن قرآن در نبود چنین نهی و قبولی، در میان بنی اسراییل، بی پیوندی آن قوم را با بارگاه آسمانی اثبات می کند.

در ثانی آیه توجه می دهد که شخص اسراییل نیز به دل خواه خود، و نه به تبعیت از دستورات الهی، برخی طعام ها را نمی خورده است و نیک می دانیم که حلال و حرام موهبات الهی در خوراک، از حساس ترین فرمان های خداوند در تمام ادیان است، که بارها دست بردن در عناوین آن، در قرآن مبین، نهی شده و خوانده ایم که خداوند در باب پرهیز پیش خود و بدون رعایت دستور از جانب پیامبر اکرم، در مصرف برخی از خوراک ها، چه گونه عکس العمل نشان داده است! پس اگر اسراییل خود را مجاز می دانسته تا خوردن طعام هایی را، از روی میل شخصی و بی دستور الهی بر خود حرام کند، پس او سرکرده ی معمولی قومی است که از هیچ ضابطه ی دینی پیروی نمی کنند و نمی توان و نباید او را نبی و فرستاده و ماموری از جانب خدا شناخت.

ثالثا اگر خداوند، در دنباله ی آیه، این روند را با نزول تورات مقطوع و منقطع می گوید، پس تورات نخستین مجموعه فرامین وارد شده بر بنی اسراییل است و اگر به یاد آوریم تقاضای این قوم را، که به محض عبور از آب، مطالبه ی بت برای پرستش کرده اند و نیز اگر به فراموشی نسپرده باشیم ساخت و پرستش گوساله در غیاب موسی به وسیله ی بنی اسراییل را، آن گاه دقت گفتار قرآن مجید معلوم می شود که در آیه ی بالا، بنی اسراییل و اسراییل را، پیش از فرود تورات، چنین سر خود و بی کنترل و بدون هدایت معرفی می کند. از این طریق بت پرستی بنی اسراییل و نیز موقعیت ایمانی و عدم انتساب به خاندان یعقوب آن اسراییلی را شناسایی می کنیم که درآیه ی بالا، در قرآن مقتدر، سرپرست قوم بنی اسراییل معرفی شده است.

«اولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین من ذریة آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریة ابراهیم و اسرائیل و ممن هدینا و اجتبینا اذا تتلی علیهم آیات الرحمان خروا سجدا و بکیا. اینان گروهی از انبیاء از فرزندان آدم و آنان که با نوح حمل شدند و از فرزندان ابراهیم و اسراییل اند که برگزیده و هدایت شده بودند چنان که اگر آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد، گریان به خاک و سجده می افتادند». (مریم، سوره ی ۵۸)

اما در این آیه، با اسراییلی رو به روییم که پیامبر هدایت شده و خاشع پروردگار است و جز نام، اندک شباهتی به آن اسراییل منتسب شده به بنی اسراییل ندارد، که در آیه ی پیش معرفی شده بود. (ادامه دارد)

 

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در چهارشنبه هفدهم خرداد 1385 و ساعت 0:45 

ارسال شده در چهارشنبه، ۱۷ خرداد ماه ۱۳۸۵ ساعت ۰۰:۴۵ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : یوسف
شنبه، ۱۹ مرداد ماه ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۰
 
فقط یک یهودی به ظاهر مسلمان، می تواند وقت صرف کرده و متن پر از حرص و عصبانیت زیر (کاربر)، با این همه اصرار عجیب بر رستگارسازی زورکی قوم محروم از هدایت یهود، را سرهمبندی کند.
آقا یا خانم کاربر !
در قرآن مبین، هر مفهومی لفظ خاص خود را دارد و این نکته شامل حال شما یهودیان نیز می گردد. بنی اسرائیل و یهود، دو لقب ویژه و اختصاصی قرآن است که شما یهودیان را با آن مخاطب قرار داده است.
اعطای نقش «دم روباه» هم برای راغب اصفهانی از سوی جنابعالی، در نوع خود ستودنی است !! درس خود را خوب پس داده ایذ !

 
نویسنده : کاربر
پنجشنبه، ۱۹ مرداد ماه ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۴۷
 

در مقاله فوق ادعا شده است که "هادوا" ربطی به یهودیان ندارد، و باید معنای آن را مجهول بدانیم و برای این ادعا ظاهرا این دلایل را ذکر کرده اند:
1-ادعای تناقض بین آیات 6 تا 8 سوره جمعه با آیه 77 سوره آل عمران که در سوره آل عمران گفته شده خدا روز قیامت با یهودیان سخن نمی گوید (و در آیات دیگری نیز این مساله بیان شده) و در سوره جمعه بحث گفتگو با آنها در روز قیامت است.
2- بعد از کلمه الذین اسم خاص نمی آید و "هادوا" بعد از "الذین" آمده است.
3- مرتبط دانستن "هادوا" با یهود، به معنای آن است که آنان را هدایت شده خطاب کرده ایم.
4- شباهت آیات 94 تا 96 سوره بقره با آیات سوره جمعه، نشان می دهد که سوره جمعه خطابی به یهودیان ندارد.
5- در آیه 140 سوره بقره، قرآن با منتسب شدن یهودیان به هود مخالفت کرده است.
6- اگر قرآن یهودیان را با دو تعبیر متفاوت هود و یهود خطاب می کند، باید نشان دهد که این تعبیر برای یک گروه هستند.


اما در پاسخ به دلایل:
1-آنچه در سوره جمعه آیات 6 تا 8 بیان شده است، گفتگوی خدای متعال با گروهی در روز قیامت نیست. تا مرتبط دانستن این آیه به یهودیان سبب تعارض در آیات شود. بلکه بیان دنیا دوستی یک گروه است که دنیا دوستی آنها سبب شده است از مرگ کراهت داشته باشند در همان ابتدای آیه تعبیر "قل" وجود دارد که نشان می دهد این گفتگو در دنیا واقع می شود.

قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْديهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ (6و 7 جمعه) بگو: اى قوم يهود، هر گاه مى‏پنداريد كه شما دوستان خدا هستيد، نه مردم ديگر، پس تمناى مرگ كنيد اگر راست مى‏گوييد. و آنان به سبب اعمالى كه پيش از اين مرتكب شده‏اند، هرگز تمناى مرگ نخواهند كرد. و خدا به ستمكاران داناست.


در واقع این آیات می فرماید که اگر کسی در ادعای ایمان صادق باشد، نباید از مرگ بیم داشته باشد، در حالی که گروه مدعی به شدت از مرگ فراری هستند و طالب همین دنیای فانی می باشند:

قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (94 بقره) بگو: اگر راست مى‏گوييد كه سراى آخرت نزد خدا ويژه شماست نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد.

جالب اینکه آیه 94 سوره بقره که شباهت آن با آیه 6 سوره جمعه غیر قابل انکار است، خود یکی از دلایل مرتبط بودن این گفتگو با قوم یهود است. چون در آیه 92 سخن از حضرت موسی (ع) است. در آیه 93 سخن از طور می باشد که ارتباط آن به حضرت موسی و قوم او روشن است و ...

بنابراین آنچه در دلیل اول ادعا شده، خود عکس ادعای نویسنده را ثابت می کند و نشان می دهد که این آیات مرتبط به قوم یهود است.



2-باید دقت کرد که "هادوا" اسم خاص نیست. بلکه اشاره به وصف یک گروه و از نظر ادبی یک فعل است. و چنین تعبیری می تواند بعد از "الذین" قرار گیرد. همان گونه که "آمنوا" وصف عده ای است و در قرآن مکرر این کلمه بعد از "الذین" آمده است. به هر حال بین اسم و فعل فرق بسیاری وجود دارد و مشخص بودن منظور از "هادوا" ربطی به اسم خاص بودن آن ندارد. و اینکه بدانیم منظور از این کلمه چیست، سبب نمی شود کلمه ای که از نظر ادبی فعل شمرده می شود، به اسم خاص تبدیل شود.


3- اولا نویسنده به تغییر و تحولات در واژگان و معنای آن دقت نکرده اند. که یک لفظ می تواند در گذر ایام از معنای قبلی خود تهی شود و معنای جدیدی به خود بگیرد. چون معنای الفاظ تابع استعمال ها و کاربرد آن است، و با کاربردهای جدید، معانی الفاظ می تواند تغییر کند. و راغب اصفهانی به این معنا اشاره کرده است:

یهود اسمی جهت مدح بوده است که بعد از نسخ شریعت یهود نیز برای آن ها به کار رفته اگر چه معنای مدح آن باقی نمانده، همان گونه که نصاری از "انصاری الی الله" گرفته شده و اکنون بدون معنای مدح برای مسیحیان به کار می رود. (رک: المفردات في غريب القرآن، ص: 846)

ثانیا اگر بخواهیم به این دلیل "هادوا" را بیگانه از یهود بدانیم، مشکل در کلمه "یهود" نیز وجود دارد. چون آن نیز هم ریشه با "هادوا" است و به قول راغب اصفهانی یهود از هدنا الیک گرفته شده است.

ثالثا اگر این گونه اشکال وارد باشد، باید بگوییم تعبیر "نصارا" برای مسیحیان نیز مدح آنهاست و نباید به کار رود! چون این واژه از مدحی گرفته شده که در آیه ذیل بیان شده است:
قالَ مَنْ أَنْصاري إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52 آل عمران) گفت: چه كسانى در راه خدا ياران منند؟ حواريان گفتند: ما ياران خداييم. به خدا ايمان آورديم. شهادت ده كه ما تسليم هستيم.

در حالی که این الفاظ برای این گروهها به کار می رود، اما از معنای اولیه خود تهی شده و صرف یک اسم بر آنها باقی می ماند. و نام گزاری ها محلی برای نزاع نیست.



4- در پاسخ به این دلیل کافیست که یک بار آیات 90 تا 100 سوره بقره را بخوانیم تا ببنیم دقیقا عکس ادعای نویسنده صادق است و همین آیات دلیلی است بر ارتباط "هادوا" با یهودیان. و ما در پاسخ به دلیل اول، به این ایات اشاره کردیم.


5- آنچه در آیه 140 سوره بقره بیان شده، انکار ارتباط بین یهودیان و پیامبران الهی است. یعنی راه و رسم گروه یهودی، هیچ ربطی به پیامبرانی که آنها ادعایشان را می کنند، ندارد. و اتفاقا این آیه می تواند تائیدی بر عکس ادعای نویسنده باشد. چرا که آیه پیامبران را از "هود" بودن یا "نصاری" بودن نفی کرده است. نه اینکه گروه مدعی را از "هود" بودن نفی کرده باشد. در واقع گویا "هود" و "نصاری" اسم گروه هایی شده است که با پیامبران گذشته ارتباطی ندارند. پس خود آیه این گروه منحرف را "هود" خوانده، اما صداقتشان در پیروی از انبیاء را انکار کرده است. چگونه می توان از این آیه نتیجه گرفت که قرآن با هود خواندن یهودیان مخالفت کرده؟؟!! در حالی که آیه می گویند پیامبران پیشین "هود" نبوده اند؟

أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطَ كاَنُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى‏ (140 بقره) آيا مى‏گوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و سبطها يهودى يا نصرانى بودند؟

6- در مطالب بالا بیان شد که در آیات قرآن به وضوح می توان دید که "هادوا" اشاره به همان یهودیان است و دلایل آن متعدد است. اما اگر کسی نبیند، نمی تواند بگوید "نیست". انکار کردن با وجود نداشتن یکسان نیست. خصوصا در جایی که انکار کردن، هیچ وجاهت منطقی و عقلانی ندارد.




http://www.cloob.com/club/post/Show/clubname/pasokh/topicid/2373833/wrapper/true#topic
شماره 283

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان