کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 38

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۳۸

از دیدگاه مورخ، بازبینی مندرجات تاریخی مرتبط با سلسله قاجار، که تا این مرحله به نادرست شناختن ادعاهای مفصل و مسلسل در باب سفرهای ناصرالدین شاه به دیار فرنگ انجامیده و اثرات بنیانی این دریافت های نو، بیش از همه تاریخچه ظهور صاحب منصبان روحانیت شیعه در تاریخ ایران معاصر را مورد پرسش قرار داده، حضور میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری و آخوند خراسانی را فاقد مستندات اثباتی مورد نیاز دانسته و بیش از همه نمایان کرده است که گروه سازندگان ایران نو پیرو و دست به دامان همان شگرد هایی بوده اند که در شرایط نبود خط و قلم نیز کوله باری با هزاران جلد کتاب و دور تسبیح هزار دانه ای از عالی مقامان سیاسی و فرهنگی را بردوش ضعیف مردم بی نشانه این مرز و بوم نهاده است.

 

 

در این جا همان آکتور قبله عالم شده را می بینید که باز هم در زیرزمینی بادیوارهای خزه بسته به ایفای نقش و پرو تاج اجدادی خویش که پیش تر برسر آغا محمد خان نمایش داده اند، مشغول است. آیا چنین دفیله ای در چنین محل دور از انظاری افشاگر کدام پیش آمد تاریخی جز بی ارزشی تمام گزاره و نهاده های قاجاری موجود است؟

 

 

اینک به این دو عکس نگاه کنید که در یک مکان و با پشت زمینه ای از پارچه سیاه که حتی در چین و چروک یکسان اند، برداشته شده است. آیا چه گمان کنیم؟ هولتسر در اصفهان آتلیه عکاسی دایر کرده بود و یا این تصاویر و نظایر دیگر آن را بعدها و با سوء استفاده از عنوان او جعل کرده اند؟ به خصوص هنگامی که موی کشتی گیران با مرکب رسم شده و با شلوارهای عاریتی و چند ایراد عکاسی دیگر در زورخانه ای برهم افتاده اند که گرچه مرشد و گود و طبل و زنگ ندارد، اما در محل گود فرش پهن کرده و اسباب کامل و امروزین ورزش باستانی از میل و سنگ و کباده را برای تدارک مرکز تازه ای برای ستایش شاه نامه و مذهب شیعه فراهم آورده اند.

با این همه هنوز با کسانی دست به گریبانیم که بدون آگاهی از وسعت و تنوع شیوه های جاعلانه پرتاب ایران بی سکنه ی پس از پوریم به دربارهای سلسله قاجار، هنوز همه را به چند نقاشی باسمه ای در چند نشریه انگلیسی حواله می دهند با بیان و توسل به این فرض که در زمان سفرهای ناصرالدین شاه هنوز از نظر فنی امکان انتقال عکس به روزنامه ها فراهم نبوده است.  مطلبی که وجود صدها تصویر عمدتا در سفرنامه های قلابی ولی چاپ شده که با استفاده از شیوه های جایگزین، تصاویر دوربین های عکاسی را به کتاب های خود منتقل کرده اند، نقض می شود. مثلا مشهور است کسی با نام هانری بلوکویل، در ۱۲۷۵ هجری قمری، ۱۶۰ سال پیش، به عنوان عکاس دربار در استخدام ناصرالدین شاه بوده و می نویسندکه :

«شرح و موضوع بسیاری از عکس هایی که بلوکویل از مناظر گوناگون ایران می گرفت، در مجله تور دوموند آن زمان به صورت گراور حکاکی شده چاپ می شد. زیرا هنوز چاپ اصل عکس در صفحات کتاب و مجلات ممکن نشده بود. چنان که عکس های گرفته شده توسط مادام دیولافوا نیز در سفرنامه اش به صورت گراور چاپ شده است». (یحیی ذکاء، تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران، ص ۴۱)

 

با توجه به تصویر بالا که با شیار اندازی بر ارژینال دوربین که نزدیک ترین روش جایگزین برای ترام بوده است، محصول مستقیم دوربین را به کتاب منتقل کرده اند که در مجلدات خاطرات دیالافولا ها و سفرنامه شاردن فراوان است. تا ثابت شود که چاپ عین تصاویر بدون نصب ترام از اواخر قرن هجدهم میلادی در جهان انجام می شده، برای نمایش وقایع نیاز به تولید نقاشی و انتظار ابداع ترام نبوده است.

 

حالا به این عکس نگاه کنید که از صفحََه 52 مجموعه یحیی ذکاء برداشته ام که می خواهد ناصرالدین شاه و قسمتی از همراهان اش را در سفر اروپا و به شهر وین نمایش دهد. وضعیت دست های دو نفر اول از سمت راست غیر عادی است، لوله های شلوار نفر دوم با رنگ سفید تولید شده، بالاتنه نفر سوم به چپ چرخیده ولی پایین تنه اش رو به مقابل دارد، دست چپ نفر چهارم احتمالا افلیج است، آستین چپ نفر هفتم خالی مانده و به پنجه ختم نمی شود و سرانجام بی آبروتر از موارد دیگر تصویر چهره های این هشت نفر فقط به پاهای هفت نفر ختم، ولی برای حاضران در تصویر 9 نام ذکر می شود:  «از راست به چپ نفر اول شناخته نشد، حکیم الملک، مجد الدوله، عضدالملک، کامران میرزا، شاه، آقا رضا اقبال السلطنه، مهمان دار اتریشی، عکاس اتریشی، 1290 هجری قمری». آیا هنوز چنان بی خردانی یافت می شوند که با وجود این سیاه کاری های جاعلانه و واضح، بر صحت سفر ناصرالدین شاه به فرنگ گواهی دهند؟

 

 

در نظر ندارم با آنالیز دو عکس بالا نصیحت کنم که اگر عکسی از دوران قاجار به دست آوردید همانند ذکاء و بدون بررسی های لازم به انتشار عام نرسانید و لااقل در موضوع آن میهمان بلند بالا و آن کپه خاک مقابل مهمانان توجه فنی بیش تری نشان دهید.

 


نخستین عکس بالا از نقوش بیستون را، که اصل آن در گالری آرتور ساکلر نگهداری می شود و به وسیله ارنست هرتسفلد در سال 1913 میلادی برداشته شده، با تصویر امروزین همان حجاری در تصویر زیر آن مقایسه کنید تا شاید به آن میزان جسارت را در خود به جنبش درآورید که کتاب های درسی آغشته به این جعلیات تاریخی را در برابر چشمان اساتید باستان پرست و دشمن اسلام پاره کنید و خواستار بازگشت به حقیقت شوید. (ادامه دارد)
ارسال شده در سه شنبه، ۱۹ دی ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۴۳ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : سواعدي
یكشنبه، ۲۴ دی ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۳۴
 
با سلام خدمت استاد و دوستان
كتابي خواندم از آمال محمد عبدالرحمن بنام تفسير طبري و اسراييليات در اين كتاب كه خوشبختانه نويسنده به زبان عبري هم تسلط كامل داشت كتاب تفسير را تورات عبري برابر كده و مقايسه نموده است نتيجه بسيار عجيب و محير العقول است چون حتي تعداد كلمات عبري و عربي برابري ميكند و به صورت استادانه انتخاب و ترجمه شده اميدوارم همه كتاب هاي ديني و تاريخي ما هم اينگونه آناليز شوند.

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان