کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 33

 

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه .33

 

بی تعارف آن چه از دوران قجرها قابل روءیت و روایت است، همان شرح یکسان و بی توقف و وقفه ای است که از پی کردن شکار و رتبه بندی اهل حرم می گوید. در حقیقت با مطالب موجود در موضوع مقام و جایگاه و نسب و نقش تاریخی و سیاسی و فرهنگی ناصرالدین شاه، گذر زندگانی او به احوال آکتوری می ماند که گاه گاه به ضرورت و شاید هم به اجبار بر او لباس سلطنت پوشانده، به دنبال اجرای اوامر معینی روانه می کرده اند.

 

 

می گویند ناصرالدین شاه در حوالی 16 سالگی به تخت نشسته و تاج گذاری کرده است. تصویر بالا مردی قریب 25 ساله با سرمایه کاملی از موی ریش را نشان می دهد که نحوه استقرار و آن باد و بروت زیرکتف و ردیف حمایل های عجیب پیش سینه نادر و نیم خنجر بر کمر بسته اش، چندان شگفتی آور است که نشان می دهد قبله عالم را برای تمرین ضمائم سلطنت آموزش می داده اند. آن چه مورخ را دچار خلاءٍ برداشت می کند مکان عرضه این نمایش و بازی است که نه در سالن و بر فرش و زیر نور چهل چراغ و دیگر زرق و برق های لوکس درباری، بل در حوالی به هم ریخته و آجرهای تازه بند کشی شده و خرده سنگ های پراکنده در همان زیر زمین مورد علاقه شاه قاجار ترتیب داده اند.

 


و این هم منظر دیگری که معرف سلطانی مبتلا به بی مراتبی رسمی است. دشوار بتوان صاحب این تصویر و صورت و حجم جسم را با آن نمونه پیشین مطابق شمرد. نه فقط ظاهر و آرایه و مختصات، بل درب چوبی پس زمینه و فضای محزون آن نیز به وجه غریبی با یکدیگر سازگارند، چنان که با نگاهی به فضا، که همان زیر زمین آشنا با قبله عالم است و فراخوان برداشت های دیگر از صورت شاه قجر، برای تطبیق و مقایسه، حاصلی جز دو دلی و چند گانگی به بار نمی آورد و این سرگردانی و سئوال، که معروف ترین شاه قجر از چه رو به چنین فضاهایی دل بسته بوده است؟ در حال حاضر و با مراجعه به نمونه های دیگر، از جمله به تعداد و کردار و البسه و رفتارهای همراهان او شاید بتوان گفت که شاه قجر سخت محدود و زیر نظر بوده، اصراری در توسعه جایگاه خود در دستگاه سلطنت نداشته و گرچه با خوابگاه بسیار فقیرانه و بیرون از شان سلطنت می ساخته، ولی در میان کوه های شمال تهران، قصر خوش دک و پوز شهرستانک را بالا برده است؟! هنگامی که تا بن دندان، اصالتی در بیان تاریخ و منضمات و لوازم آن به زمانی چنین نزدیک نمی یابیم، پس شاید بتوان مدعی شد که در زمان قاجارها که طلایه دارش ناصر الدین شاه است، هیچ کس با روابط و ابزار و ملزومات و نیازمندی های یک سلطان شرقی آشنا نبوده و از زیر و بم امور و نحوه ترتیبات مربوطه به سبب فقدان پیشینه در سرزمین بی مدعی و محو شده ای به نام ایران، آشنایی و آگاهی فنی نداشته است.



عکس بالا صاحب و ساکن اصلی این زیر زمین اشفته را ارائه می دهد و در تلفیق با عکس قبل به سادگی ناظر را به این برداشت می رساند که شاه شنگول به دیدار اهل حرم آمده است.

این هم آکتور و بازی کن نقش سلطان صاحب قران که این بار در لباس فرنگی و البته در همان جایگاهی ظاهر شده که دیگر امورات شخصیه و از جمله خلوت کردن با اهالی حرم را می گذرانده است. 

 



این هم پلان و پرده دیگری که حدسیات درباره آموزش و تست البسه و درس رفتار سلطان را موجه می کند. در این جا نیز آدرس ناهمآهنگی همان اختلاف سطح زیر زمین است. کافی است به پایه های صندلی توجه کنید که در ردیف و رج واحدی قرار ندارند. آیا کسی قادر به ادای توضیح و تفسیری بر برداشت این عکس است که سلطانی چنین مرصع، نه در سالن های آراسته و آینه بندی شده، بل در آستانه زیر زمین لباس های تازه دوخت خود را به نمایش می گذارده است؟!


در این جا هم از شاه قدر قدرت با لباس تازه ای، که بر تن او زار می زند و چهره ای ناراضی و دست کشی سفید که سراسر ساعد او را پوشانده در گوشه ای از حیاط عکس انداخته اند. مسلم است که این مستند سازی های حضور شاه، در این همه فرم و پز، صرفا در زمره سند تراشی برای اثبات وجود شاهی به نام ناصر الدین در تاریخ قجرها نیست و آن زمان که این اطوارها را با جعلیات بی شمار دیگر توام می کنیم راه قابل گذر دیگری نداریم مگر این که تشریح و توضیح کنونی از دوران ۵۰ ساله سلطنت او را محتاج تامل بسیار بدانیم.


ناگهان با چنین تصویری رو به رو می شویم که بسیار قابل توجه و نمایی از ناصرالدین شاه است که تکیه زده بر بالش های فراوان، احتمالا مشغول ثبت نام خود در دفتری به شیوه نگارش لاتین و آن هم با استفاده از پر  به جای قلم است!؟ اگر در باب این عکس هم باید سخنی سرود کافی است توجه دهم که ناصرالدین شاه، بدون احساس ناامنی، بر قبضه شمشیر خود نشسته و نیمی از آن را محو کرده است؟!

این عکس آخرین سند عقیده من درباره سلسله قاجار است. نمی دانیم از کجا برای شاه قجر صندلی فلزی پرکاری رسیده است. شاه بزرگ چندان از دیدن و داشتن این نمونه شادمان شده که ثبت عکسی یادگاری با این صندلی را هوس کرده است. مورخ با خبر نیست به زمان این ذوق زدگی و میل کودکانه شاه، آن تالار آینه کجا بوده که شاه قجر به ناچار صندلی را به همان زیرزمین کارگشا کشانده و به همان روپوش و پرده مشکی برای پوشاندن عوارض زیر زمین متوسل شده است. (ادامه دارد)
ارسال شده در شنبه، ۰۸ مهر ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۲۵ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان