مقدمه اي بر دوازده قرن سكوت

براي پي بردن به معنا و محتواي نام گذاري دوازده قرن سكوت بر دوران ميان ظهور هخامنشيان تا ظهور اسلام دو راه بسيار ساده ، موثر و آسان وجود دارد؛ راه نخست رجوع به موزه هاست. همه مي توانند از اين پس ، هنگام ديدار از موزه هايي كه آثارايراني را نگه مي دارند ، د رسرتاسر ايران و جهان ، مقايسه اي صورت دهند ميان كميت و كيفيت آثار مربوط به دوران پيش از هخامنشيان و آثار مربوط به دوران پس از ظهور هخامنشيان تا پايان ساسانيان ، و سپس آثار مربوط به دوران اسلامي ، تا ببينند تمام موزه هاي ايران و جهان از اشياء و آثار تمدن هاي ايران پيش از هخامنشيان و ايران پس از اسلام مملو هستند و از اشياء و آثار مربوط به دوران بعد از هخامنشيان تا پايان ساسانيان تهي!!! و تعداد و كيفيت آثار تمام نشدني ايران پيش از هخامنشي اقيانوسي است كه آثار پس از آن تا پيش از اسلام ، در برابر آن به كاسه اي از آب مي مانند! ايرانيان و مردم شرق ميانه در دوران پيش از ظهور هخامنشيان صاحب اقيانوس هايي از تمدن هستند كه يك نمونه تازه و به تصادف كشف شده آن را در منطقه جيرفت همه شاهد بوديم.( ر.ش به نخستين يادداشت اين وبلاگ) و ديديم كه يك شي از اين مجموعه غارت شده ، طبق قول دكتر مجيد زاده ( در سايت chn.ir ) با قيمتي در حدود 150 ميليون تومان ، وبراي جلوگيري از باز پس گيري حقوقي با نام اشياء آسيايي به فروش رفت!

يك نگاه سطحي به گزارش هاي باستان شناسي و كتاب هاي مربوط به باستان شناسي ايران و اخبار كشفيات رسمي و غير رسمي آثار باستاني در روزنامه ها به وضوح نشان مي دهد كه در هر نقطه ايران كه كلنگي به زمين بخورد يك تمدن ناشناخته و شكوفاي پيش از هخامنشي آشكار مي شود. از آن ادوار تمدن هاي درخشان و بسيار پيشرفته اي كشف شده اند كه في المثل نشان مي دهند ايرانيان در 5 الي 6 هزار سال پيش (!!!) كوره ذوب فلز و شيشه به مفهوم امروزين ، در مناطق سيلك كاشان و اريسمان اصفهان داشته اند. تنها تصور كنيد كه انسان هاي 5 يا 6 هزار سال پيش مي بايد به چه ميزان از رشد فني ، در اثر زندگي هزاران ساله در جغرافياي ايران رسيده باشند كه بتوانند بدون در اختيار داشتن علم و تكنولوژي كنوني ، جنس سنگ و خاك و فلز را بشناسند و فن ذوب فلزات را ابداع كرده باشند ، تا بتوانند به ريخته گري دست يابند!

همچنان كه لويي واندنبرگ در كتاب باستان شناسي ايران باستان (ص 134 ) مي گويد: « اگر دوران هاي مختلف تمدن ايران را از نظر بگذرانيم از اهميت تمدن پيش از تاريخ اين سرزمين در حيرت فرو مي رويم » ، در سراسر ايران از دوران پيش از هخامنشيان صدها تل باستاني وجود دارد كه بسيار و بسياري از آن ها هنوز حفاري نشده و در تيول حفاران غير مجاز و قاچاقچيان اشياء عتيقه قرار دارند. باستان پرستان و اساتيد جاعل غربي شان براي نشان دادن تمدن درخشان !!! دوره هخامنشيان ، از فرط تهي دستي تنها به تخت جمشيد رجوع مي كنند و در اين باره كه تخت جمشيد سمبل و هنر بوميان ايران پيش از هخامنشي است ، خود را به ناداني و ناشنوايي مي زند. تمام اجزاء تخت جمشيد و حتي بر اساس نظريات تمام باستان شناسان غربي و داخلي به هنر و تمدن مردم شرق ميانه پيش از مهاجرت فرضي آريا ها و هجوم هخامنشيان تعلق دارد ( مثل سردر ها و دروازه هاي آشوري و بابلي ) و حتي يك جزء ناچيز آن هم هخامنشي نيست. ضمن آن كه تخت جمشيد با تمام عظمت و يادگار خود از هنر و زندگي ايرانيان كهن ، يك اثر معماري است و نه تمدن. زيرا معماري به خودي خود تمدن نيست ، بلكه جزيي از تمدن است ؛ معماري محصول « پول » و « هنر » است؛ سلطاني ذخاير فني و مادي مردم سراسر شرق ميانه را در پايتخت خود جمع كرده و فرمان داده است برايش كاخ بسازند. امروز نيز اگر كسي سرمايه اي چند ميليون دلاري را به افغانستان منتقل كند مي تواند بزرگ ترين و زيبا ترين بناي معماري جهان را در افغانستان بنا كند. اما آيا با اين بنا افغانستان پيشرفته و يا داراي تمدني درخشان و نداشته مي شود ؟!

اكنون سئوال تاريخي اين جاست كه بر سر اين اقوام و مردمان پس از هجوم هخامنشيان چه آمده است كه براي دوازده قرن در يك سكوت سراسري فرو رفتند و تا دوران ظهور اسلام در صحنه هاي تاريخي اين سرزمين هيچ اثر و يادي از آن ها نيست و حداكثر حضور تاريخي آنان به يك حضور محلي محدود مي شود؟ آن مردمي كه روزگاري دراز و پس از گذر از اعصار غارنشيني و حجر و ... و گذراندن مراحل مختلف رشد در طول هزاره ها ، تمدن هاي بابل، آشور، عيلام، لرستان، مارليك، سيلك، جيرفت، شهرسوخته و ... را خلق كردند ، بنيان تمدن بشري را پايه گذاردند و رياضيات و نجوم و پزشكي و ... را به مردم جهان عرضه كردند ، دچار چه فاجعه اي شدند كه رشد آن ها در تمام ابعاد و براي 1200 سال متوقف گرديد؟ و ديگر از آن حضور پيشرفته و شكوفا در دوره هاي هخامنشي و اشكاني و ساساني به چشم نمي خورد و تا دوران ورود اسلام ساكت و خاموش اند؟ و آنگاه كه به همزمان بودن اين سكوت با ظهور هخامنشيان و ماجراي پوريم پي مي بريم ، آيا جز اين است كه اين همزماني ، رابطه علي و معلولي را به ذهن متبادر مي سازد و نشان مي دهد آن هجوم و كشتار تنها علت عمده اين خاموشي است ؟

به همين ترتيب وقتي در موزه ها و غير از آن ، به ميراث فرهنگي و هنري ايران در دوران بعد از اسلام نگاه مي كنيم ، مجددا شاهد حضور تاريخي و فعال ايرانيان هستيم و آن مردمي كه در طول 12 قرن گذشته خاموش بودند ، در اين دوران از نو زندگي مدني خود را از سر گرفته اند و سرزمين ايران دوباره صاحب مدنيت،هنر،دانش،عالم و ... است. در اين مقطع نيز يك رابطه زماني و علي ومعلولي ميان ظهور اسلام و پايان دوران سكوت مردم ايران و شرق ميانه به چشم مي خورد. براي دريافت درخشش تاريخي اين مردمان تنها كافي است يك جزء كوچك از اين اقيانوس هنر و تمدن ايران در دوران بعد از اسلام يعني هنر خوش نويسي را نگاه كنيم تا نيك دريابيم كه ايرانيان حتي در خارج از ايران و از جمله در هند ، بر حسب شرايط و ذوق خود چه ذخاير فرهنگي و هنري شكوه مندي خلق كردند كه هنوز هم برخي از ابعاد آن در جهان بي نظير است. حال خواننده اين يادداشت خود به ميزان تعصب و سفاهت دلقك دربار شاه سابق يعني حضرت استاد شجاع الدين شفا پي ببرد كه حتي بي توجه به اسم خود ، دوران بعد از اسلام ايران را با يك لج بازي كودكانه ، دوران 14 قرن سكوت ناميده است!!!!

اما راه حل دوم ، يافتن پاسخ اين سئوال است كه چرا ايرانيان از تمام اين دوران به اصطلاح شكوه و عظمت تمدن ايران باستان كه فقط بخش هخامنشي آن طبق قرائت ايران شناسان غربي و سرسپردگان داخلي آنان چشم هاي تمام دنيا را خيره كرده است !!!! حتي يك چهره در حوزه هاي علمي و فرهنگي به جهان عرضه نكرده اند ؟! و چرا ما از تمام اين دوران مثلا يك سقراط،ارسطو،افلاطون،ابن سينا،بيروني،فارابي و ... نداريم ؟؟ بر اين مردم در اين دوازده قرن چه رفته است كه نتوانسته اند بر خلاف ساير همسايگان خود و تمدن هاي همزمان ديگر مانند يونان و چين و هند چهره هايي در علم و حكمت و هنر به جهان عرضه كنند؟ آقاي كاوه مي فرمايند براي ديدن عظمت !!!! تمدن هخامنشي فقط كافي است به اين دوره نگاه كنيم ، اما نمي دانيم ايشان در اين نگاه غير از يك نظام ميليتاريزمي محض چه چيزي ديده اند كه آن را دوران تمدن فرض مي كنند؟ و آيا جز اين است كه به عنوان مثال فعل « دار زدن » و « چشم درآوردن » و « گوش بريدن » از افعال پر كاربرد در كتبه بيستون داريوش كبير !! هستند؟ البته در قصه هاي ساخته شعوبيه در دوران بعد از اسلام ، در كنار اسامي تخيلي بهمن كياني و جمشد و انوشيروان عادل و ... ، چهره هايي از حكمت مانند بوذرجمهر حكيم و آن هم تنها منحصر به دوره ساساني به چشم مي خورد ، اما اگر از اين قصه هاي كودكانه فراتر برويم و طبق آدرس آقاي كاوه به عنوان نمونه در جست وجوي چهره هاي علمي در دوره هخامنشي برآييم ، آيا چيزي خواهيم يافت؟ البته اگر شعوبيه در آن زمان هخامنشيان تازه كشف شده را مي شناختند ، حتما و بدون شك در مورد آن ها نيز داستان هاي خواندي فراواني دال بر وجود كتاب و حكيم و ... در زمان آن ها تدارك مي ديدند!!!! تامل بدون تعصب و سياسي نگري در اين نكات مي تواند نشان دهد كه در درستي و صحت ساخته هاي ايران شناسان و شرق شناسان ترديد بسيار مي توان روا داشت.

باستان پرستان و روشنفكران به اصطلاح ملي گراي ما كه ذهن شان به مفاخرات پوچ ساخته ايران شناسان غربي آلوده شده است ، همه جا با افتخار نظامي گري زمان هخامنشيان را ستايش مي كنند و هوار مي زنند كه در دوران آن ها وسعت آن مثلا امپراطوري تا به كجا ها كه نمي رسيده است!!! اينان از خود نمي پرسند فرستادن نيزه و شمشير به سرزمين مردمان ديگر و تجاوز و آدم كشي به نام آزادي و غيره چه افتخاري دارد و چگونه مي تواند تمدن ساز باشد؟ امروز نيز ايالات متحده آمريكا به نام آزادي و دمكراسي ، قرني است كه در گوشه و كنار جهان به تجاوز و تخريب و جنايت و شكنجه و ... مشغول است. اما به راستي فرستادن اين سربازان و تسليحات همانند نيزه هاي هخامنشيان به سرزمين های ديگر چه تمدني را خلق مي كند و چه موجبي براي افتخاري دارد؟

مردم هند را نگاه كنيم كه هزاران سال است در كمال آرامي و بدور از هر گونه هياهو يكي از غني ترين و درخشان ترين تمدن هاي جهان را بنيان گذاردند ، بارها مورد هجوم اقوام بيگانه قرار گرفتند ، هرگز هيچ نيزه اي به هيچ سرزميني نفرستادند ، اما امروز نه از كسي و چيزي طلبكارند و نه مثل ما بر اساس آن مفاخرات قلابي مدعي اند هنر نزد هنديان است و بس !! و نه باز هم مثل ما به دنبال مسئولان وضعيت كنوني خويش در 1400 سال پيش مي گردند!

 

+ نوشته شده در دوشنبه، 29 تير، 1383 ساعت 21:0 توسط عارف گلسرخی

ارسال شده در سه شنبه، ۳۰ تیر ماه ۱۳۸۳ ساعت ۲۱:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : علی
جمعه، ۰۹ تیر ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۷:۳۸
 
واقعا حرف ها و سخنان منطقی شما جایی برای حرف زدن باستان پرستان نمیگذارد . امیدوارم روزی برسد که مغز های سم پاشی شده مردمان ایران سلامتی خودشون رو بازیابند . و دست از توهم گرایی و باستان پرستی بردارند و این لکه سیاه تاریخی رو که از هخامنشان تا ساسانیان که میتوان گفت بازه زمانی نابودی تمدن در ایران است رو از افتخارات خودشون کنار بذارن .
 
پاسخ:
سلام. دروغ های تاریخی تا کنار گوش ما یعنی تا هم امروز امتدتد دترد.

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان