پاسخ كوتاه [3]

« آن كسي كه براي رسيدن به حقيقت تلاش كند،اگر به نتيجه صحيح نرسد يك ثواب و اگر به نتيجه صحيح برسد دو ثواب كرده است » غزالي

« آنان كه ناداني را بپرستند،به تاريكي كور كننده اي گرفتار مي شوند و آنان كه به آن چه مي دانند راضي هستند،در تاريكي بيشتر ي فرو خواهند رفت » اوپانيشاد


( تشكر از بابا يادگار براي آموزش معناي علمي بودن)
در غياب استادان و محققان و صاحب نظران داخلي و خارجي ، و به خصوص آنها كه ساختمان قلابي تاريخ ايران باستان را در طول يكي دو قرن اخيربالا برده اند ، وظيفه و افتخار نجات فرهنگ و تمدن ايران از دست وطن فروشان !! بر عهده برخي آماتور هاي احساساتي قرار گرفته است و همه آنها مدتي است به متخصصان تاريخ و زبان شناسي و ... درباره ايران باستان تبديل شده اند.باز خدا را شكر كه از قبل طرح نظريات استاد پورپيرار گروهي به خواندن تاريخ سوق داده شده و حداقل با اطلاعات كنوني تا حدودي آشنا شده اند.

1-ناگزيرم در ابتدا براي اين دانشمندان يك نكته بنياني و البته بديهي را يادآوري كنم:درباره تاريخ ايران باستان ، منهاي نظرات آقای پورپيرار ، تاكنون هيچ نظريه بومي و ملي در ايران طرح نشده است و هنوز هم در تمام مجامع دانشگاهي ايران تخصص اساسي در اين باره به ايران شناسان خارجي ، كه همان معماران اين ساختمان هستند و خود بهتر از هر كس به ساختمان دست سازشان آشنايي و اشراف دارند ، منسوب است.هنوز هم صاحب نظران اصلي درباره ابعاد مختلف فرهنگ و تمدن ايران باستان بيگانگان هستند و معدود به اصطلاح استادان داخلي اين حوزه نيز ، در منتهاي كوشش خود تنها مترجمان ( به معناي تكرار كنندگان ) آثار و نظرات ايران شناسان خارجي بودند و به جز در جزئيات مسائل اساسا اجازه طرح نظر ديگر نداشته اند.سئوال من از مخالفان آقای پورپيرار اين جاست:آقايان و خانم ها ،كاشفان و برپاكنندگان عمارت تاريخ و تمدن ايران باستان از فاصله ظهور هخامنشيان تا پايان ساسانيان بيگانگان بوده و هستند.چرا اجازه نمي دهيد و از آنان نمي خواهيد خود شان از دست ساخته خودشان دفاع كنند؟! به زبان ساده چرا شما بايد در نقش كاسه هاي داغ تر از آش از آش دست پخت آنها در برابر هجوم نابهنگام منتقدان سخت گير دفاع كنيد؟ مگر سهم شما در ساخت اين بنا چقدر بوده است كه اين بناي بيگانه ساز را ملي و بومي مي شماريد و تخريب آن را مساوي با خيانت به ايران و ايراني ؟!

2-در ميان مخالفان آماتوري كه تا كنون ديدم ، جناب بابا يادگار بيش از هر كس ديگري ( به همان دلايلي كه در بند اول آوردم ) به ايران شناسان خارجي ارادت دارند و اين طور كه از نظراتشان بر مي آيد ، هيچ كس را جز آنان قبول ندارند و حتي پس از انتقادات خانمان برانداز آقاي پورپيرار نسبت به تاليفات آنها ،همچنان مرعوب دانش آن حضرات هستند.در طول بحث هاي من با بابا يادگار در وبلاگ ذوالقرنين، ايشان به كرات معيار علمي بودن نظرات محققان داخلي را منوط به چاپ آن در يكي از نشريات تخصصي خارجي دانستند و به هيچ ترتيبي هم از اين نظر خود كوتاه نمي آيند و ظاهرا حتي از خواندن كتاب ساسانيان استاد هم تا چاپ چكيده آن در يكي از آن نشريات پرهيز مي كنند!!!

بابا يادگار بر خلاف آقاي كاوه ، كه تحت تاثير كتاب هاي استاد خيلي ايران شناسان بيگانه را مقدس و مطلقا معتبر نمي شمارند، حداقل به يكي از نشريات علمي داخلي هم رضا نمي دهند و حتي براي يك بار هم پاي يكي از استادان داخلي را به ميان نمي كشند و جزو ملاك هاي علمي بودن ، تاييد دپارتمان هاي تاريخ دانشگاه هاي داخلي را نيز محسوب نمي كنند!!! اين نحوه برخورد نشان مي دهد كه اولا بابا يادگار و همفكرانشان بزرگ ترين متخصصان تاريخ ايران باستان را كما في سابق همان بيگانگان مي دانند و دوما ، به خصوص به خود آنان نشان مي دهد كه ساختمان تاريخ ايران باستان نه يك بناي بومي و ملي ، بلكه يك بناي دست ساخت بيگانگان است و اظهار نظر در اين باره ظاهرا بايد در تيول و بر عهده آنها باشد و نه محققان داخلي كه بعضي وطن فروش نيز هستند!!! در نتيجه اينان بايد از خود بپرسند نقس آنها در ورود به رد نظرات تازه و دفاع از نظرات بيگانگان جز دايه دلسوز تر از مادر چه مي تواند باشد؟!

جناب بابا يادگار: اگر معيار علمي بودن يك نظريه ، آن هم نظريات بنياني استاد كه درست در جهت تخريب نظريات به اصطلاح علمي ايران شناسان غربي طرح شده اند ، چاپ آن در يكي از مجلات ايران شناسي خارجي است و بعد تاييد آن از سوي محققان اروپايي ، پس با اين حساب بسياري از همين استادان داخلي نيز كه هرگز حتي يك مقاله هم در آن نشريات به چاپ نرسانده اند با جهان علم فاصله زيادي دارند!!!

و بنا براين در صورتي كه دلايل و استنادات تصويري مربوط به تازه ساز بودن كتيبه كرتير در يك مجله خارجي به چاپ برسد علمي است و در غير اين صورت غير علمي!! و تنها در صورت نخست است كه مي توان و بايد به نقد و ارزيابي آن پرداخت ( بخوانيد تنها در آن صورت است كه يك مقاله شايسته نقد و ارزيابي دارد ، زيرا گردانندگان و خوانندگان آن نشريات همان ايران شناسان بيگانه هستند!!! ).پس با اين حساب ما در گام نخست مي بايست در تمام نشريات و مجلات داخلي را تخته كنيم و در قدم بعد تمام اين سايت ها و وبلاگ ها و ... را جمع آوري كنيم ، چون هيچ كدام اساسا نمي توانند علمي باشند و تنها مثل انتشارات كارنگ به كاغذ سياه كردن مشغول اند !!!!

به علاوه بر اساس دلايل معتبر شما ما بايد تمام دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي نه تنها ايران ، بلكه تمام كشور هاي منطقه را تعطيل كنيم و همانند دهه هاي گذشته بررسي كليه مسائل مربوط به فرهنگ و تمدن ايران و اركان هويت ايراني را دو دستي به تيول دانشمندان اروپايي و آمريكايي واگذاريم تا كماكان مسائل ملي،تاريخي،مذهبي و هويتي ما را به سود اغراض استعماري و سياسي-مذهبي خود بازسازي،تعبير و تفسير كنند ، براي ما تاريخ بنويسند ، گذشته ما و كورش و داريوش هاي ديگر را كشف كنند ، هويت ملي ما را معنا كنند و ... و ما در اين جا مثل استادان سابق اين پيامبران آگاه به گذشته ايران را تنها ستايش و تقديس كنيم و جرات هر گونه اظهار نظر و نقد را از جوانان اين آب و خاك سلب كنيم تا مثل شما صرفا دنباله روها ي مطيع و گوش به فرمان دياكونف ها،بويس ها و ... باشند!!!

به راستي زهي تاسف . چه خوب با اين رويه خود به كسب خودباوري و استقلال راي و رشد توانايي بچه هاي ايران در شناخت بومي و ملي گذشته خود ياري مي رسانيد !! حداقل گروهي از مخالفان استاد ، طرح اين نظريات را از اين بابت كه نخستين نظريات ملي ما هستند ، به رشد خودباوري جوانان ايران كمك مي رسانند ، جرات مستقل انديشيدن و جرات طرح نظرات مخالف و نقد ايران شناسان بيگانه را به بچه هاي ما مي دهند ، مثبت ارزيابي مي كنند. اما شما با آن استدلالات گهر بار ثابت كرديد كه حتي توانايي درك اين ويژگي هاي مثبت را هم نداريد. چقدر آقاي پورپيرار خوش بخت و خوش شانس است كه مخالفان دوآتشه او تقريبا همگي از قماش همين روشنفكران بي سواد و مرعوب غرب و بيگانه با مليت هستند كه نه تنها هر ارزيابي تاريخي از آنان با اعلام ندانم كاري و تخريب برابر است،بلكه در هر مشاركت ضروري و جدي در نقد علمي يا موضع گيري ملي ( مثل موضع گيري در برابر حمله آمريكا و غرب به عراق ) تنها ماهيت ناتوان و بيگانه خود را عيان مي كنند. اگر چه استاد ما از اين بابت كه با زمانه خود فاصله دارد ، مي بايد به تنهايي تلاش كند ، اما از اين بابت كه با چنين منتقدان دانشمند و متعهدي سر و كار دارد ، بي شك موقعيت ويژه نيكويي دارد و مي تواند كلي تفريح كند!!

۳-گروهي از اين دانشمندان « نخوانده ملا » و به ويژه بابايادگار ، يك معيار ديگر علمي بودن را علاوه بر مورد فوق الذكر، الزاما دارا بودن عنوان فوق ليسانس و دكتر و پروفسوري و ... مي دانند و معتقدند كه هر كس فاقد عنوان دكتري است ، قطعا با جهان علم فاصله زيادي دارد . اين قسمت را به خصوص براي ثمري ها مي گويم كه فكر مي كنند دكتر زماني گمنام ، با آن سئوالات من درآوردي،ابتدايي و كودكانه اش ، تنها به صرف آوردن عنوان دكتر متخصص است و آقاي پورپيرار چون تحصيلات دانشگاهي را طي نكرده است ، آماتور است و فاقد صلاحيت!! دوستان منتقد،پيش از اين هم برايتان گفتم كه دانشمندان برجسته اي نظير مرحوم احمد كسروي نيز مدرك تحصيلي شان در حد ديپلم بوده است ( همان كسي كه چون با ايران شناسان بيگانه مانند مينورسكي مرتبط شده بود ، جناب بابا يادگار حاظر شدند او را عالم بدانند !!!!!!! ) و بسياري از استادان دانشگاه تهران در سال هاي اوليه اين دانشگاه عناوين معلم و دبير داشتند. ( نظير دكتر باستاني پاريزي كه همچنان بر روي كتاب هايش مي نويسد:دبير دانشكده ادبيات ). حتي بسياري از ايران شناسان غربي نخستين هم از اين عناوين بي بهره بودند. ايجاد و دريافت مدرك دكتري تنها از بابت مقررات مربوط به استخدام اعضاي هيئت علمي دانشگاه در ايران به تدريج اهميت و رواج پيدا كرد و امروزه هم كه بسيار گسترده شده است. من تنها مي پرسم چگونه است كه كسروي ها ( صرف نظر از موافق يا مخالف بودن با ديدگاه هاي وي و يا نادرست بودن يا نبودن نظرات او ) مي توانند بدون ورود به دانشگاه و كسب مدرك دانشگاهي و بدون داشتن عنوان دكتر،پروفسور و ... و تنها از طريق مطالعه و تحقيق فردي و در يك كلام دوده چراغ خوردن به مراتب علمي و توانايي در پژوهش و اظهار نظر برسند ، اما ديگران نمي توانند؟! يا چگونه است كه در گذشته و پيش از پيدايش دوره هاي دكتري در دانشگاه ها چنين كاري امكان پذير بود ولي امروزه نيست؟!

يا مثلا شخص سر هنري راولينسون و يكي از نخستين كاشفان رمز خط ميخي هخامنشي و نخستين مترجم متن كتيبه بيستون ، اساسا هرگز تحصيلات دانشگاهي زبان شناسي نداشته است. وي يك افسر ارتش انگلستان بود كه ( صرف نظر از ميزان تاثير پذيري او از اغراض استعماري ) تنها با پشتكار و علاقه توانست پس از سال ها مطالعه بر روي كتيبه بيستون و انجام مطالعات زبان شناسي فردي به معناي واژه هاي ميخي هخامنشي پي ببرد و پس از چندين سال مطالعات و تحقيقات فردي در حوزه زبان شناسي به يك زبان شناس برجسته تبديل شود. در اين باره مثال هاي بي شمار ديگري نيز از حوزه هاي مختلف علمي و حتي از زمان حال مي توان آورد. اما شما دوستان دانشمند ، اگر مي خواهيد اشكال تراشي هاي منطقي داشته باشيد ، حداقل اندكي زحمت كشيده و با تفكر و تامل نكات قابل طرح موثرتري بيابيد.

4-استاد دانشگاه نديده ما در عمل توانسته است با طرح نظرلت بنياني تازه برخي حوزه هاي تحقيق و به ويژه بعضي دكان هاي كتاب نويسي را براي ابد تعطيل كند. ( به خصوص تعدادي از مراكز ايران شناسي در غرب! ) از جمله پس از چاپ كتاب « مگر اين پنج روزه » در «احوال» زندگي سعدي ، تا به امروز ، منهاي كتاب هاي تجديد چاپ شده ، كتاب و مقاله نويسي در اين «موضوع» تعطيل شده است. دوستي مي گفت در آخرين مراسم سعدي شناسي كه هر سال از سوي بنياد فارس شناسي در شيراز برگزار مي شود ، از رييس بنياد و برنامه مذكور پرسيده است: چرا ديگر درباره احوال زندگي سعدي مطلبي نمي نويسند و موضوعي را در اين مورد در مراسم طرح نمي كنيد ، در حالي كه اين مبحث جزو اركان مقالات مراسم سعدي شناسي بود ؟! گرداننده آن مراسم نيز پاسخ داد : ما تصميم گرفتيم از اين به بعد موضوع احوال زندگي سعدي را از مراسم حذف كنيم.و دوست ما گفته بود به اين ترتيب اگر روزي آقاي پورپيرار درباره آثار سعدي نيز كتابي بنويسند ناگزير خواهيد بود تمام محورهاي مربوط به سعدي شناسي را از برنامه خود حذف كنيد و در آن صورت از مراسم سعدي شناسي چيزي باقي نخواهد ماند!!

در حوزه تاريخ نيز كاملا خبر دارم پس از بلايي كه بر سر دو تن از استادان دانشگاه و مولفان مجموعه هاي تاريخ ايران باستان ، بر اثر چاپ كتاب اشكانيان آقاي پورپيرار و نقد آثارشان آمد ، اولين فرد ، يعني دكتر رجبي ، مولف هزاره هاي گمشده و ناشرش يعني توس ، كتاب ساسانيان دكتر رجبي را تا چند ماه نگه داشتند تا پس از چاپ كتاب ساسانيان آقاي پورپيرار تصميم به عرضه آن بگيرند كه نهايتا از بخت خوب آقاي پورپيرار به دليل ملاحظات اقتصادي نشر آن كتاب را توزيع كردند ، اما مولف بعدي يعني دكتر خداداديان و استاد دانشگاه شهيد بهشتي ، ( طبق قول دانشجويانش ) براي هميشه از تاليف و چاپ بخش دوم كتاب ساسانيان خود منصرف شده است !!!! و آنها كه اين سخن را باور ندارند مي توانند براي ابد منتظر چاپ كتاب ساسانيان دكتر خداداديان باشند ، شايد كه شانس آوردند و تصميم استادشان عوض شد!!!!

 

+ نوشته شده در پنجشنبه، 18 تير، 1383 ساعت 19:59 توسط عارف گلسرخی

ارسال شده در جمعه، ۱۹ تیر ماه ۱۳۸۳ ساعت ۲۰:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : پرویز زحمتکش
یكشنبه، ۱۵ بهمن ماه ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۱۶
 
با سلام خسته نباشید .مشکل ما اکثر ایرانی ها این است که همیشه مرغ همسایه غاز است .همین الان که با بعضی از دوستان صحبت تاریخ میشود جوابش اینست که ما نمیتوانیم اظهار نظر کنیم حتی میگویند که حتما باید بریم آن طرف درس بخوانیم تا حرفی برای گفتن داشته باشیم .این طرزفکر را در مغز ما جا دادند که هرچه غرب گفته باید چشم بسته قبول کنیم چرا آنجا دانشگاه غرب است و از ما بهترونند .سوال من این است این غرب در دانشگاههای غرب خود در سطح گسترده در ضمینه فرهنگی خود چقدر انسان با انصاف تربیت کرده که اینگونه در این دوقرن گذشته اینهمه کشتار و غارت در آفریقا ،اسیا علی الخصوص هر جا که اسلام میخواهد سر در بیاورد میکند آیا الان کشتار مردم مسلمان مالی ؛ میانمار سوریه که کانون خبرهای جهان است توسط همین تحصیل کرده غرب راهنمایی و هدایت نمیشود

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان