قسمتی از نيمه پنهان دکتر مهاجرانی

دير زمانی است عنان مسايل فرهنگی ايران به دست بينوايانی افتاده است که د ر عرصه فرهنگ و دانش، به جای حقيقت جويی و خدمت به فرهنگ ، به اعمال اغراض و تمايلا ت قومي، نژادی ، مذهبی و ايدئولوژيکی خود مشغولند. بررسی حيات فکری، فرهنگی و سياسی اين آقايان در طول يکی دو قرن اخير، بيش تر نشان از انواع و اقسام سر سپرد گی های سياسی ، قومی و نژادی آنها به قد رت ها و خواسته های غير ملی داخلی و خارجی دارد و اين جماعت بی ريشه در حيات ملی ايران، با ادعاهايی نظير وطن دوستی ، دفاع از آزادی بيان ، خدمت به مردم و غيره ، عمد تاً به ثروت اندوزی ، مجيز گويی ، سر سپرد گی و در يک کلا م ، عمد تاً به خيانت ( آگاهانه يا نا آ گاهانه ) دست زده و می زنند .  بخش عمده ای از اين آقايان نيز که در سال های اخير لباس اصلاح طلبی بر تن کرده اند ، ظاهراً در توافقی با لايه ای از حکو مت ، اجازه يافتند برای تقويت نظريه « ولايت» از طريق ارتبا ط داد ن آن با اند يشه های سياسی ـ دينی ( البته ساختگی )ايران باستان هم چون فره ايزدی و فره کيانی ، باستان گرايی و توجه به ايران باستان را رونق و ر واجی د يگر دهند. ( و البته بی فايده بودن اين راهکار نيز عيان است. )

اما در اين ميان به راستی ظهور آقای پورپيرار د ر تاريخ نويسی ايران اتفاقی غير منتظره و به تمام معنا از لونی ديگر است که خيال پردازی ها و آرزو ها و دکان های تمامی اين آقايان ، در هر لباس و جايگاه و مکانی را به باد داده و همگی اين جماعت را د ر بهت ، حيرت ، گيجی ، هراس و عصبانيت تو صيف ناپذ ير فرو برده است .

بلآ خره تلاش های فراوان اين آقايان د ر جلوگيری از طرح نتايج بررسی های بنيانی آقای پورپيرار بعد از گذشت تقريباً سه سال از چاپ نخست کتاب «دوازده قرن سکوت» نتيجه داد و وزارت فخيمه ارشاد د ر صيانت و حفاظت از تاريخ و فرهنگ و تمد ن ايران ! جلوی انتشار مجلد بعدی مجموعه کتاب های ضاله ! «تاُملی در بنيان تاريخ ايران» را گرفت. برای هزارمين بار مشخص شد که اين مدعيان د فاع از آزادی بيان و قلم خود در عمل تا چه اندازه مستبد و ديکتاتور مسلک ، و از طرح نظرات مخالف هراسانند. اما چرا اينان از خواب خرگوشی بيدار نمی شوند و نمی بينند که در اين عصر رشد روزافزون تکنولوژی های ارتباطی و جهانی شد ن ، د يگر نمی توان جلوی طرح هيچ اند يشه به خصوص تازه و بنيانی ای را گرفت و شيوه ندادن مجوز چاپ کتاب در اين راه ، نه تنها کارايی خود را تقريباً به تمامی از دست داده است ، بل نتيجه عکس به بار می آورد.

ظاهراً ـ تا آنجايی که من توانسته ام بفهمم ـ د ر جلو گيری از انتشار کتاب «ساسانيان»‌، روشن فکر دانشمند اصلاح طلب همه رنگ معروف يعنی شخص آقای د کتر سيد عطاءالله مهاجرانی نقش اصلی را داشته است . دليل اصلی اين امر نيز همان بی اعتبار شد ن مد رک د کترای تاريخ آقای مهاجرانی د ر اثر نقد جسورانه آقای پورپيرار بر کتاب «سلمان فارسي» ( رساله دکترای مهاجرانی‌)‌ در جلد سوم «تاُملی در بنيان تاريخ ايران» است. اين هم يک رسوايی د يگر برای د کتر مهاجرانی د ر کنار د يگر رسوايی های سياسی ، مالی و به خصوص اخلاقی او. من به سهم خود م به د کتر مهاجرانی د ر ابتدا به خاطر تبد يل موفقيت آميز مرکز بين المللی ! گفت و گوی تمد ن ها به مرکز « رفت و رو» و مرکز «ازد واج های غير شرعي!» و د ر آخر به خاطر موفقيت د ر جلو گيری از داد ن مجوز چاپ به کتاب «ساسانيان» صميمانه تبريک می گويم.

***************

پس از صد ور حکم تکفير آقای پورپيرار د ر مرکز به اصطلاح گفت و گوی تمد ن ها ، مطلبی نوشتم که بد نيست به مناسبت جلو گيری از انتشار کتاب «ساسانيان» و برای نشان دادن ماهيت و انگيزه های مخالفان عمده آقای پورپيرار آن را در اين جا بياورم:

« مبارک باد اين افتضاح بر مرکز بين المللی گفت و گوی تمدن ها....

مدت بیش از دو سال است که اساتید دانشگاه و جامعه روشنفکری ایران پس از انتشار مجموعه ای تحت عنوان " تاملی در بنیان تاریخ ایران " از سوی آقای ناصر پورپیرار ، با یک چالش جدی و بنیادین در باورهای ساختگی رایج خود پیرامون تاریخ ایران و منطقه مواجه شده اند و متاسفانه بخش اعظم آنان با افاضاتی که در طول این مدت درباره این مجموعه ارائه داده اند ، آبروی فرهنگی خود را با وضوح کامل به حراج گذاشته اند.

از جمله آخرین فرمایشات این آقایان درباره مجموعه فوق الذکر و مولف آن سخنان شش نفر از اساتید سرشناس دانشگاه است که در یک جلسه نقد کتاب در مرکز گفت و گوی تمدن ها ( بخوانید مرکز روفت و روی تمدن ها ) ابراز شده و گزارش آن را در آخرین شماره نشریه قرن بیست و یک خواندیم.

ظاهرا این سخنان گهربار و این فرمایشات سرشار از ناسزا ، دو سال پس از انتشار نخستین مجلد از کتاب های آقای پورپیرار ،  تنها داشته های اساتید عالی مقام دانشگاه های ما در پاسخ به سوالات مطروحه درباره تاریخ ایران از سوی ایشان است ،  که  در عین حال میزان دانش و تعهد روشنفکران ما را به گفت وگو و آزادی بیان به بهترین صورتی نشان می دهد و آن " تهی دستی " را که آقای پورپیرار معمولا به عنوان صفت همراه عنوان باستان پرستان می آورند مفهوم تر می کند ، که تمام عمر جز تکرا ر تلقینات نادرست و جعلیات آشکار شرق شناسان درباره ی تاریخ ایران توانایی دیگری نداشته اند و اینک که دکان تاریخ نگاری و تاریخ سازی جعلی و غیر ملی آنها در اثر ظهور یک مورخ شجاع و نکته بین در شرف تعطیلی همیشگی است ، چه سان بی تعهدی خود را در پذیرش گفت و گو رو در رو جهت دستیابی به حقیقت نشان می دهند و چه سان در مقابل حیرت همگان باطن متعصب و دیکتاتور خود را با توصیه به ضرورت استفاده از شیوه های فاشیستی برای بریدن صدای "  دیگران " عیان می کنند.

اما واقعا دلیل گریز و هراس این حضرات از گفت وگو ی رسمی و علمی درباره این کتاب ها چیست ؟ آیا دلیل این پرهیز سراسری روشنفکران و مطبوعات و رسانه های ما در صحبت بر سر استنادات این کتاب ها و دعوت جمعی آنها به سکوت در این باره ، جز این است که آنها بهتر از همه می دانند هر گفت و گویی درباره بنیان تاریخ ایران بر اساس مستندات این کتابها به تایید نظریات آقای پورپیرار و خراب شدن کاخ آرزوهای شوونیستی و دکان های نان خوری و بر باد رفتن اعتبار عناوین و مدارک دانشگاهی این ضد فرهنگان می انجامد ؟!

بی تردید اینان به درستی می دانند که به هیچ وجه از عهده پاسخ گویی به استنادات حتی یکی از مدخل های کتاب های " تاملی در بنیان تاریخ ایران " نیز بر نمی آیند و تمامی تلاش های فردی و جمعی آنان در تهیه پاسخ مستدل در برابر این مجموعه تا به امروز ناکام مانده و از این رو پاسخ پیوسته ی آنها به لزوم گفت و گوی دوباره درباره ی تاریخ ایران ، تکرار این ادعای ملتمسانه است که پورپیرار را فراموش کنید ، او شایستگی پاسخ دادن را ندارد!!

همین ناتوانی آنها در پاسخ گویی و بدتر از آن ناتوانی آنان در درک مدخل های این مجموعه و نیز ذهن علیل و سیاست زده اینان است که نه تنها باعث شده افتخار نجات فرهنگ و تمدن ایران به دست عده ای آماتور نظیر نویسندگان ردیه ها ی کتاب " آشتی با تار یخ " بیفتد ، بلکه این مولف و محقق دگر اندیش را عامل صدام یا جمهوری اسلامی بدانند و ضمن تهدید های کثیف ، غیر انسانی و شرم آور آرزوی روزی را کنند که ایشان حامیان فرضی خود در قدرت را از دست بدهند تا آن وقت صورت واقعی جلاد گونه خود را در مقابله با فرهنگ و قلم آشکار کنند.

سکوت سنگین و معنی داری که این آقایان و مطبوعات و متولیان مسایل فرهنگی ما از زمان انتشار این مجموعه در پیش گرفته اند ، در مورد انتشار این افاضات در مرکز گفت و گو ی تمدن ها ، باز هم معنی دار تر و سنگین تر شده است. البته همگی می دانیم که اگر چنین سخنانی را ولو چندین بار خفیف تر ، یکی از رجال حکومتی بر زبان آورده بود ،این آقایان و مطبوعات به اصطلاح اصلاح طلب و مدافع آزادی بیان و اندیشه و قلم چنان هیاهویی در داخل و خارج به پا می کردند که به یقین حد و مرزی نمی شناخت اما اینک که این احکام تکفیر در مورد یک نوسنده از سوی هم محفلی های خود شان صادر شده ، تنها راه گریز را در سکوت می بینند. به راستی آیا نمی دانند که تاریخ تفکر و ادب ایران این بی تعهدی آنها را ثبت خواهد کرد ؟

اما سکوت دکتر مهاجرانی به عنوان رییس مرکز گفت و گوی تمدن ها در این باره ، علاوه بر تایید صحت آن جلسه نشان می دهد که بیان آن افاضات در مرکز به اصطلاح گفت و گوی تمدن ها از سوی چنین بی مایگانی که بدبختانه مسولیت مراکز علمی و فرهنگی ما جامعه را در دست دارند ، با نظر مساعد و همراهی ایشان و نیز دکتر شعبانی ( که تمایلات نژاد پرستانه افراطی اش مشهور است ) ، رییس دپارتمان تاريخ این مرکز ، که هر دو از هم مسلکان همان آقایان هستند ، صورت گرفته است. برای باور این امر کافی است نگاهی به کتاب های مذکور بینداریم تا ببینیم جایگاه علمی این ظاهرا دو مورخ و مسئول طراز اول مرکز گفت و گوی تمدن ها تا چه اندازه در اثر پژوهش ها و بررسی های نقادانه و بی واهمه آقای پورپیرار آسیب دیده است و آن موقع دلیل این همراهی و رضایت و سکوت پس از آن را به خوبی خواهیم فهمید. ضمن آن که شایع است دکتر مهاجرانی در واکنش به این افتضاح بروز کرده در مرکز گفت و گوی تمدن ها ، به جای توضیح رسمی درباره ی آن نشست ، با کمال تاسف به شیوه های فاشیستی هم شان خود روی آورده و به مواخذه کارمندان آنجا دست زده است.[ پيش از اين هم دكتر مهاجراني همين شيوه را در شرايطي مشابه در وزارت ارشاد به كار برده بود؛ در زمان تصدي پست وزارت ارشاد، دكتر مهاجراني دستور مي‌دهند از توزيع بعضي نشريات نظير آدينه، ايران فردا و …، تا پيش از ملاحظه و بررسي شخصي ايشان جلوگيري شود. اين كار بي‌سابقه و غير قانوني در همان زمان اعتراض روزنامه كيهان هوايي را در پي آورد كه به چه دليل مي‌بايد نشريه‌اي تا پيش از ديده شدن توسط وزير ارشاد « توزيع» نگردد؟! به دنبال اين اعتراض، دفتر روابط عمومي وزارت فخيمه ارشاد پاسخي تهيه مي‌كند با اين مضمون كه چنين اقدامي از سوي وزير ارشاد اشكالي ندارد. نامه مذكور پيش از ارسال به نظر مهاجراني مي‌رسد و ايشان در حاشيه آن مرقوم مي‌فرمايند ( نقل به مضمون) مناسب است، ارسال گردد. از خوشبختي همه ، دفتر روابط عمومي وزارت ارشاد همان نسخه از نامه با دست خط دكتر مهاجرانی در حاشيه آن را ، براي روزنامه كيهان هوايی می‌فرستد و كيهان هوايی نيز شجاعانه آن را به صورت كليشه‌ای عينا چاپ مي‌كند. نتيجه اين رسوايی و بی‌آبرو شدن روشنفكر دانشمند آزاد انديش و رييس سابق زندان شير از ما، بر كنار شدن رييس روابط عمومی وزارتخانه از سوی دكتر مهاجرانی بود ! و بعد هم دشمنی دكتر مهاجرانی با سر دبير كيهان هوايی كه البته اين دشمنی غير از اين مسئله دلايل ديگری هم داشت كه اشاره به آن‌ها فرصت ديگری را می‌طلبد ولی از جمله آن‌ها يكی هم بر مي‌گردد به زمان دعوت دكتر مهاجرانی برای گفت و گو با آمريكا پس از سقوط هواپيمای مسافربری ايران از سوی نيروی دريايی ايالات متحده در خليج فارس. پس از اين دعوت ، دولت آمريكا در دهن كجی به دولت ايران و دعوت معاون رييس جمهور به ناخدای ناو جنگی عامل آن جنايت مدال می‌دهد ! و تنها روزنامه‌ای كه خبر اعطای مدال را در فضای بی‌خبر داخلی آن موقع ايران منتشر مي‌كند ، كيهان هوايی بود و بلافاصله پس از آن ديگر روزنامه‌ها هم به نقل از كيهان هوايی اين خبر را پخش می‌كنند و شما خود ميزان عصبانيت دكتر مهاجرانی از انتشار اين خبر از سوي كيهان هوايی را حدس بزنيد].

به این ترتیب مشخص می شود که اعتراض دکتر مهاجرانی نه به بیانات آن محترمین انتخابی در مرکز گفت و گوی تمدن ها ، بلکه به چرایی انتشار آن فرمایشات است. با این اتفاق ارزیابی ویژگی ها و نوع منطق روشنفکران ما و علی الخصوص دکتر مهاجرانی بر ملا، و معلوم می شود که کار اصلی چنین مراکز و افرادی نه گسترش تفکر و توان اندیشمندی ملی ، بلکه حیف و میل بیت المال ، زن باره گی با پول مردم بدبخت ، التفات و توجه به افراد طفیلی و کرنشگر و به کار گیری شیوه و حربه ی شلاق در مورد کسانی است که چون آقایان نمی اندیشند.  پیداست در چنین بنایی که چنین شخصیت هایی برای گفت و گوی تمدن ها بالا می برند ، چنین گفت و گوهایی نیز انتظار می رود. به راستی که  " مبارک باد بر آقای پورپیرار سرازیر کردن آب در لانه ی این مورچگان " ....     

+ نوشته شده در پنجشنبه، 18 دى، 1382 ساعت 12:38 توسط عارف گلسرخی

ارسال شده در پنجشنبه، ۱۸ دی ماه ۱۳۸۲ ساعت ۱۲:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان