ایران شناسی بدون دروغ، 286، نتیجه 94، کتیبه های بیستون، 6

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۸۶  

اینک به یکی از شگفت ترین چشم اندازهای تاریخ ایران باستان یهود ساخته، یعنی مجموعه بیستون وارد می شوم که از پایه های سترگ نواندیشی در رهیافت و شناخت هویت و هستی مردم شرق میانه است. روایات کنونی در باب متون منقور بر صفحات سنگی بیستون ادعا دارند که داریوش برای رفع سرشکستگی فرهنگی دم و دستگاه خود در منطقه، فرمان می دهد خطی برای او بسازند تا برابر خطوط ایلامی و بابلی بیستون قرار دهد و منشیان را وا می دارد تا برای  او الفبایی بیافرینند تا اطلاعاتی را که پیش تر به خط و زبان ایلامی و بابلی حک شده بود، با خط سفارشی او نیز قابل عرضه شود.

«داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این است کتیبه ای که من برساختم. علاوه بر این به آریایی بود و در روی الواح گلین و روی چرم تصنیف شده بود. علاوه بر این پیکره ام را نیز برساختم. علاوه بر این نسب نامه ام را نیز برساختم و آن نوشته شد و خوانده شد پیش من. پس از آن این کتیبه را در همه ایالت فرستادم. مردم همکاری کردند». (کنت، فارسی باستان، ص ۴۳۶)

معلوم نیست مردمی که با داریوش در پخش اعلامیه بیستون همکاری می کرده اند خود از  چه طریق با متن آن آشنا بوده اند که با حروفی تازه پخت نوشته شده بود! همین مقوله و مطلب را لوکوک به وجه دیگری می پذیرد و ارائه می دهد:

«داریوش شاه می گوید: به خواست اهورامزدا
این همان متنی است که من به آریایی برگرداندم
و روی لوح و روی چرم نیز برگردانده شده بود
من تبارم را برگرداندم و آن را تصدیق کردم
و آن در برابر من نوشته و خوانده شد
سپس من این متن را در همه جا بین مردمان فرستادم
سپاه در آن یاری کرد». (لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۵۳)

در مجموع از میان انواع بازخوانی های کتیبه بیستون، هرگز به این اشاره و اعتراف برنمی خوریم که داریوش دستور تهیه خط اختصاصی داده باشد. این مطلب، برداشتی ذهنی و مورد نیاز کسانی بوده است که به تدریج با آن ها آشنا خواهیم شد. این که به زمان ما از حاصل هوس فرهنگی داریوش، نه فقط یک خط، که زبانی با تمام حواشی لازم به نام فارسی باستان زایانده اند، صرف نظر از بررسی امکان و زمان ضرور برای اجابت و اجرای آن، که کم ترین ثبت صریح تاریخی ندارد، جز این فهمیده نمی شود که بر مبنای این اقوال، تا زمان تقاضای داریوش برای خرید یک خط انحصاری، فارس ها برای رفع نیازهای نوشتاری خود، ناگزیر به خط و زبان ایلامی و بابلی متوسل بوده اند. برداشت روشن تر از مجموعه این داده های درهم، این که اگر خط میخی سفارش داریوش را از فصول حوادث تاریخ ایران باستان حذف کنیم، به شکل پلکانی ابتدا زبان فارسی و سلسله هخامنشیان و کل ماجرا و نام قوم فارس و اهورامزدا و شجره نامه داریوش و حتی خود او و نیز شگردهای بسیار دیگر را، که اینک به دانستنی هایی بس جدی و خدشه ناپذیر در باب مسائل و موضوعات ایران باستان تبدیل کرده اند، از منطقه بیرون ریخته ایم. زیرا پس از تورات، تنها منبع تعریف ماجراهای هخامنشی و ابتدائا نام آن سلسله، چنان که به مدد الهی در جزییات بازبینی خواهم کرد، در متن فارسی باستان کتیبه بیستون مندرج است، با این یادآوری که بدون کتیبه داریوش در بیستون و ادعاهای رنگارنگ بیرون جهیده از درون آن، که در رویارویی با نیمه ساخت بودن مجموعه تخت جمشید، از اعتبار تهی می شوند، نمونه و نوشتاری از زبان فارسی باستان و به تبع آن ماجراهای هخامنشی نداشتیم. بی تردید قبول کوشش داریوش برای بازنویسی بیستون به خط و زبانی فاقد پیشینه، از آن که آشنایی با آن به سعی و ممارست نسل کاملی موکول بوده است، در نهاد خود عبث و بی کاربرد شناخته می شود. زیرا کافی است در این نکته باریک شویم که اگر متن به اصطلاح فارسی این کتیبه در دوران داریوش هم کاربرد نداشته، پس انتشار آن، گره کار چه کسان و در چه زمانی را می گشوده است؟! این مقدمات آن گاه جان تازه می گیرد که اصولا آن سرکرده منقوش در صحنه بیستون را، بدون داشتن راه نمای لازم، نه مثلا یک سرکرده ی ایلامی، که داریوش هخامنشی شناسایی کنیم!؟

در تصویر بالا محدوده نگارش خط میخی داریوشی در بیستون، به استثنای نیم ستون پنجم، سمت راست پلان، با قرار دادن در کادر سبز مشخص شده است. علت پراکندگی باکس های کوچک اطلاعات، در اطراف و فراز نقوش، که به تقدس فضای انحصاری اهورامزدا نیز بی اعتنا بوده، علی الظاهر به تصمیم داریوش متصل است که گویا در صدور دستور تولید خط میخی خود دیر و زمانی اقدام کرده است که فضای خالی مناسب برای اظهار وجود و عرض اندام فرهنگی او باقی نمانده بود.

«وضعیت بغرنجی بود. اربابان یک حکومت جهانی از خود خطی نداشتند و فقط از خط میخی ملل تحت انقیاد خود استفاده می کردند. پس داریوش به منشی های خود فرمان داد تا هرچه زودتر خطی برای امپراتوری پارس اختراع کنند». (هایده ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

با توجه به گستره پانل های خطوط مختلف ایلامی و بابلی و میخی اصطلاحا داریوشی، به سادگی قابل قبول است که متن آن ها نمی تواند حاوی و حامل مطلب واحدی بوده باشد. این اشاره که در قالب حجمی و فنی جای انکار ندارد، تا زمان بازخوانی خطوط بابلی و ایلامی گره گشایی کامل نخواهد شد. زیرا این بوق و کرنا که تلقین می کند برای نگارش به خط میخی داریوشی فضای کافی باقی نمانده بود، با مراجعه به رسامی زیر کاملا خاموش می شود.

بنا بر پذیرش های کنونی، این موقعیت پلان نگارشی بیستون، ماقبل نصب متن به اصطلاح فارسی باستان است. تک ستون حاشیه دار سمت چپ، در کادر قهوه ای، محل حک به زبان بابلی و هفت ستون کادره شده با رنگ آبی، فضای نگارش به خط ایلامی است. ناتوانی مطلق در خواندن خط و زبان بابلی و ایلامی فرصت اظهار نظر در باب این متون را غیرممکن و از صورت مستندات خارج می کند. اگر خواندن خط میخی ایلامی ممکن می شد، شاید این ادعا آسان تر بود که کار در بیستون، با وضعی که رسامی نشان می دهد و در نیمه راه توشیحات ایلامی، به خود رها شده و پانل های خالی مانده در زیر تصاویر برای ادامه نصب متن ایلامی بوده است و با معاینه دقیق و استنتاجی قدرتمند می توان گمانه را توسعه داد و حتی مدعی شد کتیبه بیستون ارتباطی با هخامنشیان و داریوش ندارد و همانند قلعه و پاره ای از نقوش برجسته صخره و احتمالا قبور نقش رستم به تاریخ و فرهنگ ایلامیان متعلق است. هرچند ورود به چنین مقوله و مدخل غول آسایی، آن گاه که از مضمون و متن ایلامی و بابلی آن بی خبریم، به بازبینی مخصوص و سخت گیرانه تری نیازمند است. 

در عین حال و بر مبنای مستندات قلابی کنونی، تجهیز کتیبه بیستون به خط فارسی باستان را، از دیگر کتیبه های به این خط، از نظر زمان اجرا مقدم می دانند و محل نقر اولیه آن را در بیستون اعلام می کنند. بدین ترتیب در وضعیت کنونی که کوچک ترین رسم و عکس سالمی در اختیار نداریم که تصویری از کتیبه ای را، پیش از ورود مرمت کاران به تخت جمشید و صخره های بیستون، نشان داده و یا بدان رجوعی شده باشد و نوکندگی نوشته های دروازه ملل در تخت جمشید، کاملا روشن کرد که کتیبه های مدخل صفه، با ورود مرمت کاران آماده شده و گرچه برای رفع این نقیصه سیاحی به نام نیبور و بازخوانی به نام گروتفند خلق کرده اند تا برای مجموعه کتیبه های صفه شاهدی نسبتا کهن تراشیده باشند، اما نیبور و سفرنامه اش با یک سهل انگاری که حرفی بدون مصرف در کتیبه های تخت جمشید را در فهرست حروف دیداری خود فهرست کرده بود، بی اعتبار می شوند و بدین ترتیب نه فقط مخارج تولید نیبور و سفرنامه اش بی بازگشت می ماند، بل آن قطعه نوشته راه نمای گروتفند نیز جایگاهی نمی یابد.        

اینک زمینه مهیا است تا با توجه به برداشت های نو درباره کتیبه های هخامنشی به گسترش مدخل در پیش بپردازم. تصویر بالا همان کتیبه ای است که می گویند گروتفند از طریق دنبال کردن مکررات علائم آن، به شناسایی حروف واژه شاه و شاه شاهان دست یافته است. کتیبه ای که بر دیوار درونی بنای تچر و با این متن نصب است که: من داریوشم، شاه شاهان، فرزند ویشتاسب! هیچ تردیدی در صحت این قول وارد نیست که این تابلو را از دست کنده های تازه مرمت کاران و مکتشفین تخت جمشید بدانیم، زیرا قبول این نکته که امپراتوری، در سالن نشیمن کاخی در حال ساخت، عجولانه خود را به خود بشناساند، به قدر کافی مطلب را لایق تمسخر می کند، هرچند این عارضه ای مستولی بر تمام یادداشت های تخت جمشید است که کسی مکررا مشغول انعکاس مطالب صفحه نخست شناس نامه اش به تاریخ، در کتیبه هایی از نظر متن یکسان است! با این همه هیچ کس و از هیچ طریق و مسیری نمی تواند برای کتیبه های جعلی موجود در تختگاه، قدمتی بتراشد که یکی از آن میان، نمی دانیم از چه طریق ابزار کار گروتفند شده باشد. اگر نمی توانند وجود هیچ کتیبه ای را در فضای تخت جمشید، پیش از ورود جاعلان به ظاهر مرمت کار اثبات کنند، پس تمام افسانه سازی های توطئه آمیز گرداگرد نحوه خواندن خط میخی داریوشی را باید با علوفه گاوداری ها معاوضه کرد! در حالت کنونی برای اثبات نوکنده بودن متن فارسی بیستون مسیری جز آنالیز مطالب آن باز نیست که اشارات روشنگر بسیار دارد.

«بازسازی آخرین مرحله قطعی و مسلم است، ولی بازسازی مراحل پیشین چندان مطمئن نیست. این بازسازی براساس ترتیب نامنسجم و درهم ریخته نوشته ها مخصوصا نوشته های گئوماته و بر پایه این اطمینان است که خط فارسی باستان را داریوش ابداع کرد. ولی شاید تعجب کنیم که چرا متن عیلامی، اگر آن را به راستی متن نخستین فرض کنیم، در «جایگاه برتر»، یعنی درست زیر نقش برجسته ها گذارده نشده است». (پی یر لوکوک کتیبه های هخامنشی، ص ۸۸)

اصرار در ابداع خط فارسی باستان به سفارش داریوش، تنها و تنها مانع تراشی بر تجسس نوکنده بودن آن هاست. بنا بر این کتیبه های بیستون برای اطلاع از ماجراهای هخامنشی متن روشنگری نیست و در واقع نوع گفتار، چنان است که با تکیه بر مطالب آن، کانال ورودی مطلوبی به ماجراهای هخامنشی گشوده اند. چندان که آگاهی از مسائل هخامنشی، در هر زمینه ای را فقط و فقط در قالب متن فارسی کتیبه های بیستون می توان یافت، که به قصد تحقق اهداف معینی آماده کرده اند.

«من داریوش هستم، شاه بزرگ، شاه شاهان،شاه در پارس، شاه مردمان،
پسر ویشتاسپه، نوه ارشامه،
هخامنشی».

«داریوش شاه می گوید:
«پدرم ویشتاسپه است،
پدر ویشتاسپه ارشامه است،
پدر ارشامه آریارمنه است،
پدر آریارمنه چیش پیش است،
پدر چیش پیش هخامنش است».

«داریوش شاه می گوید:
«ما را هخامنشیان می نامند، بدین دلیل که،
از زمان های دور، ما متمایز هستیم،
از زمان های دور خاندان ما شاهی بوده است»

«داریوش شاه می گوید:
«از خاندان من هشت تن هستند که پیش از این از شاهان بودند،
من نهمین هستم،
ما از شاهان هستیم، ۹ تن در دو شاخه». (پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۱۷)

پیش تر واقف شدیم که متن کامل کتیبه فارسی بیستون، که حتی با مقدمات مفصل و ابزارهای پیش رفته امروزین نیز قابل استخراج نیست، پیش از رمز گشایی در اختیار نیبور و کاسوویچ نیز بوده است که در نتیجه صحنه های ساختگی کنونی را با لعاب غلیظی از دروغ می پوشاند. سطور بالا سرآغاز متنی در بیستون است که با خط و زبان فارسی باستان ادعاهایی را ضبط و هدف هایی را نشانه گرفته اند که در زمان داریوش ثبت آن محمل و موضوع ندارد، زیرا طرف خطاب این گفتار فقط می تواند جامعه ای بدون شناسایی پیشین از داریوش باشد. داریوش با ثبت نام خود و اعقاب اش در ابتدای کتیبه در واقع خود را به غریبه ای تمام عیار تبدیل می کند که باید خود و پدر و اجدادش را به مردم بشناساند! در واقع ترتیب این جملات کوتاه، مقدم بر داریوش، مشکلات عمده و اساسی چندی در موضوع هخامنشیان را از پیش پای نومولفین تاریخ ایران باستان بر می دارد. در حالت کنونی قبول این که داریوش نهمین شاه از سلسله هخامنشی بوده باشد، آن گاه که تنها نام پنج سلطان مقدم را به یاد می آورد به میزانی یاوه بافی است که طرح آن از سوی داریوش به انتحار تاریخی شخص او شبیه می شود. بدین ترتیب باید در جست و جوی منطق و روش کسانی باشیم که متن اصطلاحا فارسی کتیبه بیستون را به نام داریوش تقریر کرده اند تا ابهام هایی را از پیش پای سازندگان سلسله هخامنشی و مقدم بر همه نام آن بردارند که برای آن توضیحی نمی یافته اند. اگر اراده کنیم تا دست آوردهای ارزان به دست آمده باستان شناسان از طریق همین چند سطر نخست کتیبه بیستون را در فهرستی بیاورم، آن گاه بخش به اصطلاح فارسی باستان کتیبه های بیستون، کاربرد خود را علنی خواهد کرد. 

۱. تولید پیشینه زبان فارسی، که مقدم بر بیستون نمایه ندارد.

۲. ایجاد دیرینه برای سلسله هخامنشی تا غیر بومی بودن آن ها را بپوشاند.

۳. معرفی شاهانی مقدم بر داریوش که مستنداتی با خط فارسی باستان را صاحب اند بی این که به یاد آورند ظهور خط و زبان فارسی را در زمره ابداعات داریوش دانسته اند. تولید سردستی و ولنگارانه این بخش از کتیبه تا به حدی است که گرچه داریوش خود را نهمین شاه در سلسله هخامنشی می شناساند ولی فقط نام پنج تن از آباء خود را اعلام می کند؟!

۴. به صحنه آوردن اهورا مزدای بال دار که در زمان ما سخت مورد نیاز سران باستان پرستی و سازندگان تاریخچه برای زردشتیگری بوده است.

۵. و سرانجام اختراع خط و زبانی به نام فارسی باستان تا رمزگشایی آسان آن را کلید بازخوانی ناممکن خطوط ایلامی و بابلی قرار دهند، حال آن که حجم متفاوت متن ها، نادرستی و بی اعتباری چنین ادعا و اطلاعی را اعلام می کند. این گونه شگرد های سارقانه و بی صداقت ما را به نوساخت بودن متن فارسی باستان در کتیبه بیستون و از آن جا به سایر کتیبه های هخامنشی هدایت خواهد کرد. (ادامه دارد)  

ارسال شده در یكشنبه، ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۴۷ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : ثانیه
یكشنبه، ۲۹ اسفند ماه ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۱۷
 
درود بر حقیق یاب
من سی دی ها و مطالبتان را در هر کجایی که بتوانم نشر می دهم

نوروزتان مبارک

به این پست سری بزنید

دارایی های حقیقی - حالم بـَــد است -- نوروز -- دیکتاتوری من و تغییر آن
http://sanye.blogfa.com/post-310.aspx

سجاد ثانیه

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان