ایران شناسی بدون دروغ، 285، نتیجه 93، کتیبه های بیستون، 5

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۸۵  

کشف رموز مجموعه بیستون، که درهم ریخته ترین اثر باستانی شرق میانه است، مورخ و محقق را در وادی و لابیرنتی سرگردان می کند که نه فقط برای عینیت مادی آن کوشش کلان اطلاعاتی - تاریخی توضیح و توجیهی نمی یابد، بل زمانی بلاتکلیفی عمده بروز می کند که در جست و جوی راه خروج، به متن های مندرج بر دیواره های سنگی آن گرداب ناآرام رجوع کنیم. بیستون در مقابله با عقل و کنجکاوی اندیشمندانه، امیدی برای رخنه در سرسختی بی منطق خود باقی نمی گذارد و ناشناختگی دراز مدت و ۲۳۰۰ ساله آن، همانند توقف ساخت و ساز در تخت جمشید، گواه دیگری بر نبود تجمع متمدنانه در شرق میانه، پس از کشتار بی حساب پوریم است. زیرا اگر در متون این همه کتاب مندرس و مجعول، در موضوعات مربوطه، از این محوطه و نقوش و خطوط آن آدرس و اشاره ای نیست و اگر در مراجعه به اسناد و تالیفات باستان شناختی موجود، راولینسون را نخستین ناظر و کاشف این تابلوی ظاهرا با عظمت تاریخی می گویند، پس شاید از داریوش تا راولینسون رهگذران صاحب نظر و کنجکاو از پستوی بیستون نگذشته و یا در سرگردانی ناشی از پریشانی پیام های غیر قابل برداشت آن، صلاح را در سکوت دیده اند، به خصوص که بقایای یونانی در بستر بیستون، از جمله مجسمه لم داده بر پوست شیر هرکول، خدای نیرومند یونان، هنوز هم در انتهای آن نوشته ها باقی است و بر پیچیدگی ها می افزاید. آیا ساکنان یونانی اطراف بیستون، آن نقوش و خطوط سنگی را ندیده اند و یا به علت ناتوانی در قرائت، از توجه به اصل مطلب منصرف شده اند؟! 

معروف چنین است که کارشناسانی از دانشگاه امیر کبیر با بستن چنین داربست هایی در برابر نقوش و خطوط بیستون، پس از ۷ سال تلاش، در این اواخر، با اعلام پایان گرفتن پروژه، از حجاری ها و نوشتجات بیستون کپی نوینی برداشته اند. از رایحه های پراکنده در فضای این تلاش چنین به نظر می رسد که حاصل این کار دراز مدت و پر هزینه لااقل در شرایط کنونی منتشر نخواهد شد، زیرا احتمالا ارائه متن اصلی کتیبه ها، به خوبی تصورات فراهم شده کنونی از بیستون را متلاشی خواهد کرد. در حال حاضر با ملاحظه این دم و دستگاه برای مسلط شدن به نوشته ها و نقوش و صرف وقتی چنین طولانی برای کپی برداری از مجموعه، درک دشواری در نقش اندازی و کتیبه نویسی نخستین آن محوطه و دخالت های بعدی در آن را آسان می کند.

«اینک بپردازیم به بررسی نبشته  جام که من شناسه  Q را به آن می دهم. نبشته، درست از برابر سیمای ایزدبانو آغاز می شود و مانند برخی از نبشته های به خط مخطط ایلامی کهن از راست به چپ.
من نخستین نشان را tas دانسته ام. بیش تر از این روی که در نبشته D:2 به صورت hu-tas با معنای «کرد» و در نبشته ی H:2 به صورت tas-li با معنای «باشد که بکند» می آید. نشان بعدی، قطعا na و نشان بعدی به ظن قوی ti است. با این که این نشان به صورت یک خط عمود آمده است. چون در حقیقت می بایستی ti یا به صورت دو خط موازی، یا به صورت خطی با نقطه ای در میان آورده می شد. در I:4 هم ti فقط با یک خط نشان داده شده است. در I:2 با همان مفهومی سر و کار داریم که در نبشته ی خودمان Q، یعنی tas-na-ti . همین مفهوم در آغازD نیز آمده است. در این جا به تحریری کاملا واضح. بنابراین من آغاز نبشته  جام را tas na - ti می خوانم و ترجمه می کنم: «کمک کن ایزد بانو!» (والتر هینتس، یافته های تازه ای از ایران باستان، ص 23) 

آیا سندی قدرتمندتر از نوشته بالا لازم است تا دیوانگی و دلقکی کامل این تحفه های ارسالی از کنیسه را معلوم کند که بی مهابا بر نادانی خود صحه می گذارند. متن بالا در موضوع خواندن خطوط کهن ایلامی اطراف صورت بانوی نقش شده بر جام فوق است که هینتس هوس داشته است بر شمایل نقوشی بی پیشینه، به دل خواه خویش نام های الفبایی بگذارد و بی درنگ و فی المجلس معنای آن را نیز ارائه دهد. 

 این تصویر بخشی از علائم نوشتاری ایلامی کهن حک شده بر جام Q است. شامورتی باز ما به نام هینتس، که زانو به زانو نشستگان گرداگرد او نیز دست کمی از استادشان ندارند، گویی جام را به دست گرفته و چنان که کارت ویزیت همراه آن به زبان آلمانی را می خواند، به وجهی که در نقل بالا ملاحظه شد تکلیف این نقوش را فی المجلس تعیین می کند و البته به میزان لازم زیرکی شیادانه هم ذخیره دارد تا جای گریز باقی گذارد.

«البته این ترجمه قطعی نیست. برای ایزدبانو، در روزگاری دیرتر، بیش تر اصطلاح Za-na را می شناسیم. جز این، با na-ti فقط با نام زنانه ku-un.na-ti از ایلام دوره ی بابل باستان برخورد کرده ام. ریشه ی kun که بیش تر در نام های زنانه به چشم می خورد، می تواند معنایی مانند شرف و حرمت داشته باشد. به این سبب من نام زنانه ی ku-ne-ir.at-ta را «احترام گذار پدر» و نام مردانه ی ku-ne-ir.la-li را «احترام گذار (ایزدبانو) Lali» می دانم. به این ترتیب اسم خانم می توانست «حرمت - ایزدبانو» باشد.

در هر حال در متن ما پای ندایی به یک ایزدبانو در میان است. چون نبشته ی I، با این ندای tas na - ti، در سمت چپ نارونده نشسته قرار دارد، در سمت راست نبشته ای اکدی داریم که در آن شاه کوتیک - اینشوشینک، به طوری که بالاتر گفتیم، خطاب به نارونده می گوید: «ببخشای به استغاثه من شنوایی! مرا به حقم برسان!». «اجابت کن!» می بایستی به ایلامی ha-ap-ti می بود. اما در نبشته های I ، D  و Q چنین چیزی قابل خواندن نیست. پس باید فعلا خوانش tas na -ti را نگه داریم و من ترجمه ای بهتر از «کمک کن ایزد بانو!» هم نمی توانم ارائه بدهم...». (والتر هینتس، یافته های تازه ای از ایران باستان، ص 23)

اگر کسی را به حکم اجبار موظف کنیم مهمل ببافد، فراتر از این مبهمات ظاهرا دانشمندانه چیزی ارائه نخواهد داد. این است نمونه ای از اسالیب معرکه گیری فرهنگی، که به علت نبود آن لایه موظف و ضرور، در مایه رد و قبول، که معمولا منتقد خوانده می شوند، ناشناسانی را آزاد گذارده است تا با گشاده دهانی، برای جزء جزء هستی کهن و باستانی ما داستان هایی بپردازند، مصداق مالیدن انواع شیره ها بر سراپای مردم این منطقه. چنین حضرات بالانشین و اغلب ساختگی و مخلوق مراکز فرهنگی کنیسه و کلیسایی غرب، که شروحی بر دین و مذهب و فرهنگ و هویت ما نوشته اند و مجازند در یک مجلس و بر اساس حدس و گمان و بلافاصله پس از دیدار شمایل نقوش نوشتاری چند هزاره پیش، درجا و با مراجعه به علم غیب، آن را می خوانند و معنای کلام را هم، در چرخه لنگ ذهن علیل خود می ریسند و کسانی در مراکز فرهنگی خودی برای آن ها سینه چاک می زنند، خانه دست به دست می کنند و یا از این که زانوی شان به زانوی چنین شیادانی مالیده شده بر خود می بالند و اظهار تقدس می کنند!

«دوباره تاکید می کنم که خوانش و ترجمه من از نبشته ی Q بازخوانی و ترجمه مطمئنی نیست. بازخوانی خط مخطط ایلامی کهن از سده ی ۲۳ پیش از میلاد بر پایه استوار تقریبا سی نشان انجام گرفته است. به ذخیره ی ۴۴ نشانی که من در سال ۱۹۶۲ از سنگ نبشته ها فراهم آورده بودم، به کمک جام سیمین، شش نشان دیگر (nu, pu, sa, kuk, kuri, nahiti) افزوده شد. دو نشان (kuk, sa) از این شش نشان بر روی الواح نیز وجود داشتند و نشان سوم (nahiti) بر سنگ نبشته های و F ، D به سبب آسیبی مع دیده بود، هنوز شناخته نشده بود. از دیگر نشان هایی که برروی الواح بودند، دو نشان (zu و tin) بازخوانی شدند. به کمک عکس های تازه ای که آمیه در اختیارم گذاشت، خطاهای زیادی تصحیح شدند. مثلا من هشتمین نشان از سمت چپ در نبشته ی D را به غلط tas دانسته بودم. این نشان در حقیقت نشان تازه ای بود که در هیچ جا نیامده بود. برای آن من معادل tan را پیشنهاد می کنم. همچنین فرق است میان نشانی که من در همین نبشته D و در نبشته ی tak ،  H انگاشته بودم، و نشان واقعی tak. حالا من فکر می کنم که آن نشان یکgi است.نشانی که من پیش تر در نبشته ی D نشان it تشخیص داده بودم، حالا بیش تر il می دانم. در همان سطر نبشته ی D صلیبی داریم با دو خط مورب، که من آن را با احتیاط با صلیب ساده (ni=) یکی انگاشته بودم. حالا من این نشان را به طور آزمایشی ha می خوانم. در سطر ۳ از نبشته ی H نشان سوم را که قبلا ایلام گمان کرده بودم، حالا kittin «همیشگی» معنی می کنم». (والتر هینتس، یافته های تازه ای از ایران باستان، ص ۳۸)

اگر زمانی حسابرسی از این حضرات و مراکز تربیت آنان میسر شد، پیشنهاد می کنم متن بالا را به عنوان مدرک جرم بر گردن هینتس بیاویرند، که پس از خط زدن مراتبی از اظهار فضل های پیشین از این گونه نوخوانی خطوط باستانی و کهن چه در دست مان می ماند؟ به معنای اخص، هیچ! همان هیچی که قریب قرنی است علمای بومی ما با از بر کردن آن ها، خود را استاد و محقق نامیده اند. در حال حاضر شیوه ای که در فوق خواندید، اساس روشی است که از طریق آن درون تمام کتیبه ها و به هر خطی در شرق میانه را کاویده اند، بی آن که توضیح دهند مبنا و مفتاح شناخت شکلی آنان چه بوده و چرا باید بی درک نحوه عمل آن ها، بپذیریم که گروتفند، بورنوف، مارتن، لاسن، راسک، وسترگارد، ژاکه، براندنشتین و یا راولینسون نه فقط از حروف میخی داریوشی رمزگشایی کرده اند، بل ضمن سر و کله زدن با اشکال حروف، ناگهان معانی و روابط نحوی میان کلمات در ذهن مه گرفته آنان شکفته و گل داده است! مورخ بررسی نمونه بالا را اساس مبحث در پیش قرار داده است تا با خط میخی و زبان پارسی باستان بیش تر آشنا شویم.

«رمزگشایی کامل، بدون سماجت و شجاعت سر هنری راولینسون پیشرفت محسوسی نمی کرد . حدود سال ۱۸۳۵ این سیاستمدار و نظامی انگلیسی در محل ماموریت خود در نزدیکی کرمانشاه، سنگ نوشته بزرگ بیستون را یافت. از آن دوره به بعد در حالی که فقط به صورتی مبهم، در جریان کارهای انجام شده در اروپا بود، شیفته خط میخی شد. ابتدا نظرش به کتیبه های داریوش و خشایارشا در الوند و سپس در همدان جلب، و موفق شد نام های پادشاهان هخامنشی را در آن ها بخواند». (پی یر لوکوک،کتیبه های هخامنشی، ص ۲۳)

بنیان اندیش در برابر این نیمه پاراگراف در موضوع کشف رمز خط میخی، از فرط ناگزیری از پرسش های معمول هم دست می کشد و با رجوع به نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار، نمی پرسد چه طور در ۱۸۳۵ میلادی، راولینسون به عنوان یک نظامی و سیاستمدار انگلیسی در کرمانشاهی بوده است، که نقشه سال ۱۸۵۰ آن نیز هنوز برهوتی دیوار کشیده را نشان می دهد و نمی پرسد اگر راولینسون کتیبه های داریوش و خشایارشا را در الوند می خواند، پس کتیبه های همدانی او دیگر چه صیغه ای است؟ آیا چنین مولفانی از سرهم بستن اطلاعات پیش پا افتاده جغرافیایی نیز عاجز بوده و نمی دانسته اند که الوند نام رشته کوه و قله ای بر فراز همدان است؟ با این همه در موردی دیگر سخت گیرانه سئوال می دهم که چرا این رمز گشایان خط میخی به جست و جوی نام هایی روان اند که در زمان آن ها تنها در تورات ضبط بوده و چرا و از کجا، در عهدی که هنوز هیچ نامی از هخامنشیان نبود، حروف میخی داریوشی را نمی شناختند و کسی از متن کتیبه بیستون چیزی نمی دانست، گروتفند باید فلان حروف را داریوش یا خشایارشا و نه مثلا رستم دستان، فرض کند؟! این هنوز در حالی است که ما گروتفند و یا راولینسون را شخصیت دخیل در موضوع و نه همانند نیبور، جعلی و فرضی بگیریم!  (ادامه دارد)

ارسال شده در پنجشنبه، ۱۵ مهر ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : وهاب
جمعه، ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۷
 
واقعا کتابهای و نوشته های مرحوم استاد پورپیرار،بعد از قرآن کریم،روشن ترین واقعیات برای خوشبختی و آینده بشریت و بخصوص دنیای اسلام است.امید است که خداوند هر چه زودتر راه ورود این واقعیات رو بر دلها و ذهنها بگشاید.انشاالله

 
نویسنده : كاوه
یكشنبه، ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۹ ساعت ۰۶:۳۹
 
با سلام ودرود خدمت شما عزیز بزرگوار.ممنون از اطلاعاتی که در اختیار گذاشتین.خیلی منو نسبت به گذشتم بیدار کردین.الان میفهمم که تاریخ کشور قبل اسلام اونطور نیست که 4 تا شبکه خارج نشین میگن.در مورد خشایار شاه و...... ممنون استاد لطفا ادامه بدین خیلی حالب برام

 
نویسنده : حمید
جمعه، ۱۶ مهر ماه ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۳۶
 
موفق باشی

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان