ایران شناسی بدون دروغ، 284، نتیجه 92، کتیبه های بیستون، 4

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۸۴ 

بدین ترتیب دریافتیم زبان فارسی باستان و خط میخی داریوشی، دو عنصر فرهنگ پایه ولی بی پیوند با یکدیگرند که کسانی با بهره برداری از توهم و دروغ، از نوشته های بیستون و متن چند تابلوی سنگی مختصر و نوساز دیگر، در تخت جمشید و با تکیه بر شمایل چند حرف الفبا، به شیوه شیادان، زبان کاملی را به خدمت شرح تاریخ مردم و اقلیم اختراعی فارس درآورده اند!

   

سال های میانی قرن نوزدهم میلادی، زمان یورش ده ها خواننده خط کهن و همین مقدار مترجم معجزه گر قلابی و البته یهودی است که ظاهرا برای گره گشایی از تاریخ ایران، از در و دیوار بیستون بالا می روند تا سرانجام از سر نادانی برای محقق این روزگار اسنادی فراهم آورند که معرف بی ارزشی کامل نتایج کوشش آن هاست که دو نمونه قابل تعقیب و منطبق با حقایق، بر جای ندارند. رسامی بالا در سمت راست، اثر فلاندن و سمت چپ آن حاصل دیدار راولینسون از بیستون است و گرچه با فاصله زمانی اندکی از یکدیگر رسم شده اند، اما در نمایش خرده کتیبه های فراز تابلوی داریوش، قرابتی با یکدیگر ندارند. اگر محققی تنها با اتکاء بر همین دو رسامی مدعی شود که در زمان فلاندن هنوز خرده متن های معرفی اسیران به زبان فارسی باستان، حک نشده بود، عامل و امکان رد نظر او در اختیار کسی نیست.

 

این تصویری از ستون های میانی کتیبه بیستون، با خط میخی داریوشی در فصل زمستان است، که میزان تخریب یخ زدگی در کتیبه ها را به خوبی نشان می دهد. حتی در همین عکس نیز نابودی مطلق بخش بزرگی از متون قابل تشخیص است با این تذکر که مقاومت سنگ در برابر یخ و تغییر حرارت فصول بسیار اندک است، چنان که پیش از این شاهد شدیم مکعب های سنگی زیر ستون های آپادانا در تخت جمشید، به سبب فقدان حفاظ آوار و قرار گرفتن در فضای آزاد، به کلی متلاشی شده بود. 

 

این هم نقشه فتوگرامتری کاملا جدید از همان موقعیت است که بی اندک تعارفی وسعت تخریب زمانه بر قسمت اصطلاحا فارسی نوشته های بیستون، در اثر تغییر حرارت فصول را نشان می دهد. سراسر قسمت های سفید شده صخره، مطلقا از هر نوشته ای خالی است. ولی کاسوویچ که معلوم نیست چه گونه از محتویات کتیبه ها با خبر بوده، شمای کامل و سطر به سطر و کلام به کلام کتیبه های فارسی را در نهایت زیبایی و بی نمایش چشم گیر آسیب، در کتاب اش آورده است!؟ اگر سند تهیه شده با امکانات جدید فوق، جار می زند که در بخش قابل توجهی از ستون های میانی، که محل اصلی خط میخی داریوشی است، ارتباط میان حروف و کلمات بریده شده و ردی از نوشته ها باقی ندارد، پس بی تامل ثابت می شود که کاسوویچ در ارائه خطوط میخی داریوشی و معانی آن، که با داستان های کنونی در موضوع هخامنشیان مطابق است، منبع دیگری جز متن حک شده بر سنگ های بیستون در اختیار داشته است!      

 این صفحات از کتاب کاسوویچ، تقریبا در همان حوالی زمانی که هنوز راولینسون برای نما برداری از صورت میخی حروف، بر رشته طنابی در بیستون تاب می خورد، متن کامل و حرف به حرف بخش اصطلاحا فارسی کتیبه ها را نمایش می دهد!؟ آیا محل آن نیست بپرسیم کاسوویچ خطوط مندرج در کتاب اش را، که تصویر بالا از مکان ریختگی ها انتخاب شده، از چه مرکزی برداشته و آیا چنین گاف های درشتی به وضوح خبر نمی دهد که تعیین تکلیف با این خط و زبان فارسی باستان، نیازمند بازنگری سخت گیر دیگری است!

پیش از این با نمایش این تصویر و نمونه هایی دیگر، اثبات کردم که لوگوی فراز کلاه اهورا مزدا در بیستون را تعویض کرده و به جای آن سمبل شمش بین النهرینی قرار داده اند. اگر به موقعیت این لوگو در ارتفاع مجموعه بیستون در عکس زیر توجه کنید به سهولت معلوم می شود که تعویض آن، از نظر فنی و اجرایی، در آن میدان عمل نامستقر، تا چه میزان دشوار بوده است. آیا در جای این شمش، بر فراز کلاه اهورا مزدای بال دار، چه نمایه دیگری قرار داشته است که تعویض پر زحمت و به کلی خطرناک آن را، حتی با تخریب نیمی از کلاه اهورا مزدا ضروری دیده اند، منورای یهودیان!؟  

 

این چشم انداز پستوی بیستون و موقعیت عمومی مکان کتیبه ها است، که بلافاصله و در نظر نخست خرابی وسیع حروف در ستون نوشته های میانی نقش برجسته ها را واضح تر می کند. قبول دست بردگی در لوگوی فراز کلاه اهورامزدا و یکی دو نمونه دیگر از این گونه تصرفات، لااقل می تواند صحت مضامین روایت شده در باب این کتیبه را به زیر سایه شک و سئوال بکشاند و اثبات کند که در زمان ما، همانند نمونه های بسیار دیگر در همه جا، برای تغییر هویت این نقوش کوشش هایی شده است. 

 

دو مطلب در دیدار از این عکس قدیمی که لااقل ۱۳۰ سال از زمان برداشت آن می گذرد، واضح می شود: یکی دست بردگی در لوگوی فراز کلاه اهورامزدا را از زمان برداشت این عکس هم به دورتر می برد، چنان که رد قاب برش خورده را در این تصویر نیز می بینیم و آن گاه باید به شسته شدن و محو بخش بزرگی از نوشته های به خط میخی فارسی داریوشی در ستون های مرکزی کتیبه ها توجه کنیم که با فصاحت تمام، قلابی بودن متون و ترجمه های کنونی این کتیبه ها را توضیح می دهد. آیا عجیب نیست که بخش فارسی باستان در اصل سنگ نوشته بیستون مملو از ریختگی و امحاء است، ولی داستان سرایی های کنونی در باب اقدامات داریوش در این کتیبه ها،در هر روایت و به سعی هر راوی، حرف واوی کم و کسر ندارد!؟

این تصویر فرورتی چهارمین نفر در ردیف اسیران داریوش است. نقر نام و شرح حال مختصر او بر دامن وی، پرده بازی برای القای نبود فضای لازم برای حک متن فارسی باستان در آن مجموعه است، هوچیگری غریبی که در ترکیب با ستون های نانوشته، در زیر نقوش، سراپای این صحنه سازی ها را به رسوایی می کشاند به خصوص که پیش تر و از قول کنت در صفحه ۳۶۶ کتاب اش، فارسی باستان، خواندیم که تمام متن مندرج در ستون ۵ بخش فارسی کتیبه را افزوده هایی جدید می دانست. 

 

برای اثبات نونوشته بودن متن و دست بردگی در بخش اصطلاحا فارسی باستان کتیبه بیستون، کافی است به وضعیت ساعد و بازوی فرورتی توجه کنید که نشان می دهد حکاک کتیبه های نو، به وسوسه یادگار نویسی هم دچار بوده است و گرچه برای خراشاندن و محو خراب کاری لودهنده او بر سنگ، تلاش بسیاری  صورت گرفته ولی با این همه ردی از دو حرف ت و اس لاتین هنوز بر ساعد و بازوی فرورتی باقی مانده است. دقت در نحوه تولید خراش برای حذف و محو این یادگار نوشته، آن را از ریختگی های طبیعی و بر اثر مرور زمان جدا می کند، که مثلا بر شکم همان فرورتی می بینیم. (ادامه دارد)    

ارسال شده در سه شنبه، ۰۶ مهر ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۲۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان