ایران شناسی بدون دروغ، 282، نتیجه 90، کتیبه های بیستون، 2

 آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۸۲

اگر چنین است که داریوش، در حین عملیات حجاری و بنایی در بیستون، خط میخی شخصی  سفارش داده  و بی درنگ آماده و نصب شده، پس مطالب کوه سانی را که به مدد خداوند، در دو سه یادداشت آتی عرضه خواهم کرد و یکی از عمده ترین فرازهای تعیین کننده در مبحث ایران شناسی بی دروغ است، که با ادله لازم، احتمال نوساز بودن خط فارسی داریوشی را دنبال می کند، پس چنین گمانه ی همراه با دلایل روشن نمی تواند با این شعار رو به رو شود که زبان و خط، بنا بر سفارش این و آن و یا حوادث سنگین روزگار، ساخته و یا از گردونه خارج نمی شود.

«نخست این که آن تقسیم بندی «پارسی باستان»، «فارسی میانه» و «فارسی دری» و برچسب های مشابه صرفا جنبه قراردادی دارد و در عالم واقع چنین جدا سازی وجود ندارد. زبان ها چون جریان برق نیستند که بتوانند در زمان معینی قطع یا وصل شوند. تکامل و تطور زبان ها را نمی توان دقیقا به سده های متفاوت یا تحولات سیاسی و یا جنگ ها و انقلاب ها و رفت و آمد سلسله های حکومتی نسبت داد». (فضل الله نیک آیین، چنین گفت داریوش، ص۶۵)

همین روال بر نوع نوشتن و خط ملت ها نیز مسلط است. چنان که پایه فرهنگ نیمی از جهان بر برداشت های مختلفی از خط عتیق یونان متکی است. از این طریق فضای پرسشی نابی تولید می شود که: پس آن حادثه قدرتمند چه بود که آخرین تظاهرات گفتاری و نوشتاری آن چه زبان فارسی باستان نامیده اند را در عهد خشایارشا به پایان رساند، و اگر حوادث تاریخ نمی تواند موجب خروج از فرهنگ گویشی و نگارشی در اقلیمی شود، پس بر سر کاربران زبان و خط کتیبه ها چه آمد که از زمانی معین، دنباله فرهنگی آن ها را بریده می بینیم و علی رغم تذکر و تحکم بالا، در فاصله نسبتا کوتاهی زبان و خط پارسی باستان مفقود می شود و در جای آن، به زمان معروف به اشکانی، شاهد گسترش خط و زبان یونان در مهاجر نشین های متعددیم؟! چنین نمایه های به جای مانده واضحی، جزمیت برداشت هایی از سنخ فوق را تغییر می دهد و از جلا می اندازد. بزرگ ترین اشتباه محققین خط فارسی باستان از همین سرچشمه می جوشد که یک متن مجزا و مربوط به فقره معینی از بیان را، که در کتیبه های هخامنشی دپو شده و حیطه و حیاتی خلق الساعه و موقت دارد، بر طبق داستان هایی ناممکن و متکی به حدس و گمان، نشان شروع تحرک جریان فرهنگی معین و دنباله دار فارسیان، از ۲۵۰۰ سال پیش می دانند، بی این که معلوم کرده باشند به کدام علت مصرف کنندگان خط میخی داریوشی، از کاربرد تاریخی آن منصرف شده و به آن پشت کرده اند؟!

 «داریوش نخست تنها به نقر این مجلس با نبشته کوتاهی در فضای بالای سر خود فرمان داده بود. متن نبشته چنین است:
«منم داریوش شاه. پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی. شاه شاهان. من اکنون شاهم در پارس. داریوش شاه می گوید پدرم ویشتاسپ است، پدر ویشتاسپ ارشام است، پدر ارشام اریارمنه بود، پدر اریارمنه چیش پیش بود، پدر چیش پیش هخامنش بود. داریوش شاه گوید از این روی ما خود را هخامنشی می نامیم. ما از دیرباز نژاده بوده ایم، از دیرباز خاندان ما شاهی بود. داریوش شاه گوید هشت تن از خاندان ما پیش از این شاه بودند. من نهمین شاه هستم. ما از دو تیره شاه بودیم».  با این نبشته داریوش فقط مشروعیت خود را اعلام می کند. او تاکید دارد که شاه قانونی ایران است و از نیاکان خود تا هخامنش ، پدر خاندان هخامنشی، نام می برد. این همان هخامنش است که پارس ها را از کنار دریاچه ی ارومیه به انزان آورده بود. منظور او از «دو تیره شاه هستیم» این است که او جانشین بلاواسطه کورش بزرگ نیست، بل که او عموزاده ی کورش از تیره ی دیگر هخامنشیان است. هر چند این نبشته به خط میخی عیلامی است ولی جای شگفتی نیست. پاسخ این که چرا داریوش شاه کتیبه اش را به فارسی باستان ننوشته بسیار ساده است. زیرا در آن زمان هنوز خط میخی فارسی باستان وجود نداشته است! این مسئله را ادامه تاریخچه  بیستون حل می کند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۲)

کخ با ارائه متن بالا، گردابه ای از پرسش ها را در اطراف خود به حرکت درمی آورد. نخست این که اگر او ناظر مسئول و مدیر نقر کتیبه بیستون نبوده، از کجا مراحل مختلف و زمان بندی حک آن نقوش و خطوط سرگردان را تشریح می کند و در باب آن ها شهادت می دهد؟ و زمانی بر حیرت پرسنده افزوده می شود که کخ ادعای خواندن مطالب و متن کادر فراز سر داریوش به خط عیلامی را دارد، که تا این زمان هنوز شکل حروف آن نیز رمز گشایی نشده است.

«دست اندرکاران هنوز سرگرم نقر سنگ نگاره ی بیستون بودند که داریوش تصمیم به توسعه ی گستره کارنامه خود گرفت. او در اندیشه بود مبادا کوتاه زمانی بعد، کسی نتواند روی دادهای در پیوند با این نگاره و راهی را که او برای به دست آوردن قدرت پیموده است، به یاد بیاورد. از این روی گزارش مشروحی به نگاره بیستون می افزاید. این گزارش نیز به زبان و خط عیلامی، در سمت راست نگاره ی نخست نقر شد. علاوه بر این به نگاره ی اسیران نیز نبشته هایی باز هم به خط و زبان عیلامی، افزودند».  (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

  

رسامی بالا هم، نمایش دومین مرحله پیشرفت کار در کتیبه سازی و کنده کاری های بیستون، بنا به تشخیص کخ است. در این جا نهمین اسیر، که در مرحله اول در انتهای صف ایستاده بود را، به ملاحظات و نیازهای داستان سرایی های بعدی خود حذف کرده و با هاشور زدن هایی از راست به چپ، مکان و مقدار متون به خط عیلامی اعلام می شود.

«اما بابل نیز جزء امپراتوری بود. پس داریوش فرمان داد تا در سطح سمت چپ نگاره، در بدنه برآمده قسمتی از صخره، جایی هم برای متن بابلی هموار کرده، متن بابلی را در آن نقر کنند. برای نگاره ی اسیران نیز دوباره نبشته هایی، این بار به زبان و خط بابلی در نظر گرفتند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

این تصمیم های داریوش که معلوم نیست چه گونه به درون تصورات خانم کخ نیز رخنه کرده است، گرچه کم ترین مایه استحکام و  استدلال ندارد، اما لااقل و سرانجام با دنبال کردن چند داستان برای خط و زبان های به کار رفته در بیستون، به گونه ای برای از هم پاشیدگی و بی نظمی و درهم ریختگی و دست بردگی در مجموعه بیستون علل کودکانه تراشیده اند. در رسامی بالا مکان و میزان حکاکی های مختصر به خط و زبان بابلی، با هاشور از چپ به راست، تعیین شده است.

«هنوز سنگ تراشان با جدیت در حال کندن نشان های میخی بر سینه ی صخره بودند که عیلامی ها و سکاهای دوردست دوباره سر به شورش برداشتند. داریوش به شرق دریای خزر لشکر کشید و در سال ۵۱۹ پ. م. سکونخا، شاه سکاها را شکست داد.
این روی داد بی درنگ به سنگ نبشته افزوده شد. این قوم به خاطر شکل خاص کلاه شان به سکاهای «تیزخود» شهرت داشتند. داریوش می خواست شاه برافتاده ی سکاها را هم در نگاره ی خود جاودان کند. اما دیگر جایی باقی نمانده بود. او با یک تصمیم سریع دستور داد تا متن عیلامی را پاک و آن را در سمت چپ قسمت پایین، کنار متن تازه ی فارسی باستان از نو نقر کنند. چنین شد که سکونخا نیز توانست به جمع شاهان دروغین بپیوندند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۵)

اگر این لاف و گزاف ها، که خانم کخ از زبان و خیال داریوش می گذراند را به هر مقدار جدی بگیریم، پس در پایان مرحله ی شکست سکونخا، با دنبال کردن تصورات کخ، کتیبه های بیستون باید که صورت بالا را به خود گرفته باشد: هفت ستون بلند و کامل به خط میخی ایلامی، که هنوز حتی یک حرف آن هم شناسایی نشده و یک و نیم ستون به خط بابلی که کسی نخوه ی رمز گشایی آن را توضیح نمی دهد. این رسامی به زبان بلند اعلام می کند که آماده کنندگان فضای نوشتاری در بیستون، با دقت تمام به ترین مکان کتیبه نویسی، یعنی امتداد عمودی حجاری نگاره ها را عامدانه خالی گذارده اند.  

«اما شاه هنوز خشنود نمی شد. وضعیت بغرنجی بود. اربابان یک حکومت جهانی از خود خطی نداشتند و فقط از خط میخی ملل تحت انقیاد خود استفاده می کردند. پس داریوش به منشی های خود فرمان داد تا هر چه زودتر خطی برای امپراتوری پارس اختراع کنند. این منشی ها عیلامی، بابلی و آرامی بودند. زبان اینان با زبان فارسی باستان همخانواده نبود. زبان های بابلی و آرامی از خانواده ی سامی بود و یافتن پیوندی برای زبان عیلامی با زبان های دیگر هنوز ممکن نشده است. اما فارسی باستان یکی از زبان های هند و اروپایی است. منشیان برای این زبان ۳۷ نشان میخی تازه ابداع کردند. آمیخته ای از خط الفبایی و هجایی. خط تازه به خاطر ویژگی های زبان منشی های طراح، خطی یکدست نیست. اینک لازم بود که کارنامه ی بزرگ داریوش، به خط تازه ی فارسی باستان و به زبان فارسی باستان، به یادنامه ی بزرگ داریوش در بیستون افزوده شود. اما دیگر جایی برای متن نمانده بود! پس داریوش فرمان داد تا فضای زیر نگاره را هموار کنند و نبشته ی فارسی باستان را در آن جا بیاورند. این فضا را استاد سنگ تراش از ابتدا، آگاهانه، به کار نگرفته بود. زیرا رگه های قابل توجه آب از میان شکاف های صخره به این قسمت روان بود. از همین روی نبشته ی فارسی باستان تا به امروز آسیب های زیادی دیده است. پس از آن دیگر جایی برای نوشتن نماند». (هاید ماری کخ، از زبان داریوش، ص ۲۳)

این هم محل نقر کتیبه به زبان و خط داریوشی، که محل و میزان آن، بدون برخورد با تنگنای فضا، به صورت خطوط پیچازی ترسیم شده است. حصه قابل برداشت برای محقق و نتیجه گیری عقلانی از مجموع این گمانه ها، اعلام این نظر است که خطوط و متون مندرج در نمایشگاه بیستون، مطلقا با یکدیگر بی ارتباط اند و اگر متن ایلامی را در هفت ستون بلند، متن بابلی را در یک و نیم ستون و متن اصطلاحا فارسی آن را در چهار و نیم ستون عرضه می کنند، پس شاید هر یک از این خطوط به ماجرای دیگری پرداخته است. چنان که در امتداد این بررسی با دلایل قدرتمند اثبات می شود که موجودیت متن فارسی بیستون آغشته به ابهام های حل نشده بسیاری است. بدین ترتیب و از پس استقرار خطوط در کادر معین اطراف نقش برجسته مرکزی بیستون، دستگاه علت تراشی های یهود را، به قصه های دیگری متوسل می بینیم که مخصوص بازخوانی کتیبه ها است و از اختراع شخصی با نام گروتفند آغاز می شود که گویا با شگردی مخصوص، به کشف رمز واژه شاه در کتیبه ای مغلوط موفق شده است.

«در نتیجه گروتفند سه نام را می خواند و به درستی ۹ نشانه را تشخیص می دهد، ۴ نشانه دیگر را بعدها پیروان اش تصحیح کردند. به علاوه گروتفند کشف کرد که یک نشانه در کتیبه ی دیگر باید به عنوان اندیشه نگار، همارزش واژه «شاه» به کار رفته باشد. هنوز تا رمزگشایی سنگ نوشته ها و شناسایی چهل نشانه ای که خط میخی فارسی باستان را تشکیل می دهد خیلی مانده بود. ولی حرکت آغاز شده بود. به دنبال آن، سن مارتن، نام ویشتاسپ را به طور صحیح خواند، سپس راسک صورت مضاف الیه جمع را در عبارت «شاه شاهان» تشخیص داد. در مجموع، به این ترتیب، ۴ نشانه ی جدید به دست آمد.
در ۱۸۳۶، اوژن بورنوف، زبان شناس بزرگ که در پیشرفت مطالعات روی زبان اوستایی سهم به سزایی داشت، سنگ نوشته های الوند و وان را که به تازگی کشف شده بودند مورد مطالعه قرار داد و نام اهوره مزدا را خواند و نشانه های جدیدی را کشف کرد، در متن Dpe، فهرستی از ملتها را تشخیص داد و با شیوه ای قاطع نشان داد که زبان کتیبه ها زبان اوستایی نیست. رمزگشایی سنگ نوشته ها را دانشمندان دیگر و غالبا زبان شناسان که به مطالعه ی دیگر زبان های ایرانی باستان علاقه مند بودند مثل: لاسن، بیر، ژاکه، وسترگارد، و دیگران ادامه دادند. به نحوی که در اواسط قرن نوزدهم، چهل سال پس از نخستین گام های گروتفند، از مجموع ۳۶ نشانه ۲۱ نشانه تشخیص داده شد». (پیر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص ۲۲) 

بدین ترتیب مساعی لشکری از علاقمندان و موظفان و ماموران، طی زمانی نه چندان کوتاه، سرانجام به شناخت صورت ظاهر ۲۱ نشانه از حروف میخی داریوشی، آن هم فقط در کتیبه های به اصطلاح فارسی باستان منجر می شود و چون در باب نحوه خواندن ۱۹ حرف و علامت دیگر خاموش و  عاجزند، پس احتمالا موضوع را از طریق قرعه کشی حل و فصل کرده اند، هرچند که داستان های دیگری هم در آستین پنهان کرده باشند.

«کتیبه فوق برای نخستین بار درسال ۱۸۳۶ - ۴۷ توسط ستوان و بعدها سرلشکر سر هنری سی. راولینسون، بار دیگر در سال ۱۹۰۳ توسط ا. و. ویلیام جکسون استاد دانشگاه کلمبیا... و سپس در سال ۱۹۰۴ میلادی به وسیله ل. و. کینگ و نیز ر. سی. تامپسون از بریتیش میوزیوم و سرانجام در سال ۱۹۴۸ توسط جورج. جی. کامرون استاد دانشگاه میشیگان، که بررسی جامعی روی کل کتیبه، شامل متن عیلامی واقع در سمت راست پهنه مجسمه ها، که از پیش کاملا ناخوانا مانده بود، انجام داد». (رولند. ج. کنت، فارسی باستان، ص۳۶۶)

 در واقع این تعارفات و یقه درانی ها، که لااقل بیست کارشناس نام دار قلابی را به امر بازخوانی علامات خط میخی داریوشی طی سالیان متمادی وادار می کند، انتهای معین ندارد و هرچند از گروتفند، در آغاز قرن نوزدهم که گویا به ۹ نمایه مبخی هویت الفبایی داد، تا کامرون در میانه قرن بیستم، مشغول ور رفتن با خط میخی داریوش اند ولی این داستان بازخوانی حروف و علائم میخی داریوشی در بیستون سرانجام ندارد و با چنین گفتارهای بی سر و تهی رنگ و لعاب می خورد که فقط سرگرم کننده است.

«به طوری که گروتفند از ۲۲ علامت نوشتاری مختلف در dpa و xpa، فقط توانست ۱۰ نشانه را به درستی شناسایی کند... علاوه بر نام های سه گانه مذکور، واژه های شاه و بزرگ تنها وا‌ژه هایی بودند که او درست تشخیص داده بود. گروتفند بعدها در سال ۱۸۱۵ نام کورش را نیز در cma شناسایی کرد، اما بقیه قرائت های او، حتی در کتیبه های فوق، متاسفانه با ارزش نبود... پس از یک وقفه بیست و یک ساله دانشمندان دیگر کار رمز گشایی را از سر گرفتند، در حالی که پیشرفت اساسا در جهت شناسایی و تشخیص نشانه های مجرد و نیز واژه های منفرد صورت می گرفت. به طور کلی گام های چشم گیر در امر رمز گشایی به شرح زیر بود. لاسن در سال ۱۸۳۶ مسئله واکه a پس از برخی همخوان ها را مطرح کرد... هینکز، در سال ۱۸۴۶ و اوپرت در سال ۱۸۴۷ هر یک جدا از دیگری پی بردند که این همخوان ها دارای واکه i و u نیز هستند». (کنت، فارسی باستان، ص ۷۰)

این که در میان بلندای دروغی به نام تاریخ کنونی ایران، لوکوک گروتفند را در خواندن ۹ علامت و کنت او را موفق در شناسایی ۱۰ علامت ذکر می کند، آن قدر بی اهمیت است که حتی اشاره به آن نیز لازم نبود زیرا به هر میزان که تمنا کنید از این گونه توجیه های بی هویت در کتاب های صادره از شعبه های کنیسه و کلیسا، که دانشگاه نام داده اند، خواهید یافت ولی اگر به دنبال سرانجام و چه گونگی حل و فصل بازخوانی حروف میخی داریوشی بگردید، چیزی جز سخنان بی سرانجامی از قبیل مطالب بالا نصیب تان نخواهد شد. (ادامه دارد)    

ارسال شده در یكشنبه، ۲۸ شهریور ماه ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۵۱ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان