ایران شناسی بدون دروغ، 263، نتیجه 71، درباره کمال الملک، 6

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۶۳

قصد نخستین و مقصد نهایی هر یک از مباحثی که مدت هاست در این وبلاگ می گشایم، از جمله گفتار در موضوع کمال الملک، ایجاد انگیزه و اطمینان در خواستار آن است تا دریابد ارتفاع دروغ در باب تاریخ و فرهنگ و به طور کلی اطلاعات موجود در زمینه سرزمین ایران، از خط مرز دهان و دماغ بالاتر کشیده و مدت هاست جز دروغ استنشاق نمی کنیم و جز تحمیق نمی بلعیم، تا شاید کسانی در مراتبی به این یا آن ضرورت تکانی به خود دهند و اندک اندک لشکری فراهم شود عازم میدان نزاع با دروغ، تا سرانجام جهانی را از آسیب و صدمات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی یهودیان آزاد و بهشت زیستن در دنیایی بیرون از انواع تسلط یهود را تجربه کنیم. باری معلوم همگان شد که غفاری و غنی و شفا نیز، چون بیرونی و مقدسی و عطار، اشاره به موجوداتی است که علی القاعده باید پس از سال ۱۳۰۷ شمسی ظهور کرده باشند!

هم اینک در تهران موسسه ای آموزشی و رسمی دایر است با نام «مدرسه عالی کمال الملک» که لوگوی بالا، آرم رسمی آن در مراجع جاری و در سایت موسسه است که در گوشه راست، تصویری از کمال الملک در سال های آخر عمر را نصب کرده اند، با دو چشم درخشنده سالم و بدون آن عینک دسته شاخی و یک شیشه تاریک شده! چنین گاف های گنده ای نشان می دهد که نزدیک ترین منابع و مراکز مربوط با این هنرمند ناشناس و نوساز، قصه های موجود در موضوع تحرکات فرهنگی خود را یا نخوانده و یا باور نکرده اند! برای عرضه گسترده تر نمایه های این گونه شیطنت و شیادی ها، باز هم مناسب دیدم، بر ادعای دیگری در باب این اعجوبه هنر جهان تمرکز کنم، که حتی یک تابلوی از نظر داده ها و امضا و فنون قابل اثبات ندارد. تا شاید معلوم شود که ریشه های دروغ از ابتدای تشکیل مرکزیت و مدیریت سیاسی در ایران پس از پوریم، یعنی از بر تخت نشانده شدن ناصر الدین شاه تاکنون از مراکز معینی اشاعه می شود، منقسم میان خاندان های مشخص، که در هر دوران به بهانه ای دستیار و یا منصوب و منسوب حاکم زمانه بوده اند.

«صحبت های آن شب بیشتر دراطراف تابلو های ایشان بود که خودشان پیش کشیدند و عکس 12 عد از بهترین آثار خود را که در آلبومی جمع آوری شده بود به مانشان دادند، و فرمودند چون نگهداری اصل آنها در اینجا صلاح نبود اصل آنها را به آقای دکتر قاسم غنی دادم و گفتم تقدیم مجلس شورای ملی نماید، و غرض من صرفا محفوظ ماندن تابلوها در مجلس بود، ولی اخیراً مجلس اقدامی کرده که به کلی مرا پشیمان و ناراحت ساخته است، زیزا شنیدم قانونی به تصویب رسانیده که در ازای 12 تابلوی مزبور 2 هزار تومان پول به من بدهد. به اقای دکتر غنی تلگراف کردم دو هزار تومان به شیر و خورشید بده و از این عمل اهانت امیز مجلس هم گله کردم، زیرا اگر قرار بود پول تابلو های مرابدهد باید درنظر می گرفتتند من برای ترسیم یکی از آت تابلوها (تالار آئینه) پنج سال از عمر وایام جوانی خود را صرف کرده ام و کاری را که در این تابلو کرده ام اصولا در هنر نقاشی در دنیا بی سابقه است، زیرا در تالار آئینه هر شیئی به صورتهای مختلف منعکس و هر زاویه به شکلی دیده می شود که نقش کردن همه ی آنها در تابلو کار بسیار دقیق و پر زحمت و بی سابقه ایست. و همینطور یازده تابلوی دیگر هر کدام به جای خود شاهکاری است.بهرحال دکتر غنی هم پول را به شیر و خورشید داد و فقط به خواهش من عکس 12 تابلو را در این آلبوم برای من فرستاده است» . (احمد سهیلی خوانساری، کمال هنر، ص ۱۰۸)

این خاطره ای است از حسن صهبایی یغمایی، که ظاهرا در سال های آخر عمر کمال الملک در حسن آباد نیشابور در گرد هم آیی دوستانه ی اطراف نقاش و از زبان قهرمان داستان ما نقل می کند و مشروح آن را در مجله یغمای سال ۱۳۴۷ نوشته است. بی نیاز به کنکاش در صحت و سقم این نشست، آن چه از میان آن، برای این مبحث نوگشوده دارای اهمیت است، بی توجه به لاف و گزاف نقاش درباره یکتایی هنرش در جهان، اشاره ای است به این مطلب که ۱۲ تابلوی خود و از جمله تالار آینه را، برای حفاظت به مجلس شورای قدیم بخشیده است. گرداگرد این موضوع لته های چندی بافته اند که هیچ یک با آن دیگری همرنگ نیست. در کتاب احمد سهیلی خوانساری، از جمله شرح مختصری است شبیه اتوبیوگرافی که مطابق اطلاع مقاله، خود نقاش تقریر و دکتر غنی تحریر کرده است و از جمله در آن می خوانیم:

«میرزا ابوالحسن خان غفاری، عموی من کتاب «الف لیله» ساخته که که سه هزار و ششصد مجلس نقاشی دارد. در کتاب خانه دولت است». (احمد سهیلی خوانساری، کمال هنر، ص ۱۷۴)

هنگامی که قبح دروغ بر اثر وفور آن ریخته می شود، محمد غفاری نقاش باشی نیز خود را صاحب عموی هنرمند و کتابی از او می گوید، با سه هزار و ششصد تابلوی نقاشی از صور قبیحه الف لیله! نمی دانم استفاده کننده از این کتاب برای جا به جایی آن از چه وسیله ای استفاده می کرده است و نمی دانم اینک آن کتاب یگانه و نام دار، در صورت صحت وجود، در کجا نگهداری می شود ولی به هزار دلیل فنی می دانم که چنین تولیدی با توصیفاتی که از مجالس کتاب الف لیله شنیده ایم، نیازمند تیمی از منحرفین جنسی هنرمند بوده است!

«آخرین پرده دوران ناصر الدین شاه، تابلوی اتاق آینه و تخت طاووس است که پنج سال بر سر آن کار کرده ام که دو سه ماه قبل از کشته شدن شاه تمام شد... در صنعت به ذوق صنعتی من زیاد تحمیل شد و مثلا پرده ی تالار آینه خیلی خوب شده ولی بالاخره تحمیل است و از ذوق فطری من ناشی نبوده است». (احمد سهیلی خوانساری، کمال هنر، ص ۱۷۵ و ۱۷۹)

زیاده گویی بی مهار که قطعا از پایه های دروغ  بالا می رود، با چنین نشانه ها شناخته می شود، که نقاشی یک بار اثری را برجسته ترین شاهکار جهان بخواند و جای دیگر خلق آن را حاصل اجبار و فاقد اصالت و اعتبار بداند و گرچه موجب و مستلزم استهزاء و اتهام بافتن دروغ های کج و معوج است، اما در نهایت شگفتیُ محمد غفاری چند تابلو را حاصل صرافت طبع و ذوق آراد خود بر می شمارد، که در میان آن ها تابلوی تالار آینه نیز احصا شده است!!!

«کارهایی که خودم به صرافت طبع ساخته ام، یکی حوض خانه صاحبقرانیه است که از روی صرافت طبع ساخته ام، یکی منظره ای است از خانه های دهاتی و چند دهاتی که کار می کنند که الان نزد غلامحسین خان زنگنه است و دیگر پرده اتاق آینه»! (احمد سهیلی خوانساری، کمال هنر، ص ۱۷۹)

این مقولاتی است که نشان می دهد دست پروردگان کنیسه و نان خوران آن ها که می کوشند درس های دروغ نویسی آموخته از کنیسه و کلیسا را با اتودهایی از قبیل بالا پس بدهند تا چه اندازه نیازمند توبیخ خاخام و کشیش اند و چه گونه بی آبرویی را با افتخار تمام برای خود انبار می کنند!

«در سال1311 به توسط مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ و حکیم الملک برخی از تابلوهای استاد برای مجلس شورای ملی خریداری شد و توسط آقای علی محمودی به تهران حمل و تحویل گردید، لکن و جه آن را کمال الملک قبول نکرد و به شیر و خورشید بخشید و خبر خرید تابلوها در روزنامه اطلاعات اینگونه انتشار یافت:

کمال الملک نقاش معروف دوازده تابلو به مجلس هدیه کرد:
چندی پیش که آقای کیخسرو شاهرخ برای سرکشی به تعمیرات مقبره فردوسی به مشهد رفته بود. هنگام مراجعت، در حسین آباد نیشابور به اتفاق آقای حکیم الملک و عده ای دیگر ملاقاتی از آقای کمال الملک به عمل آورده و مذاکراتی راجع به تابلو های ذی قیمت ایشان می نماید. در نتیجه مذاکرات مذکور آقای کمال الملک دوازده پرده تابلو از شاهکار های خود را که حقیقتا از بهترین شاهکار های هنری است توسط ارباب کیخسرو به مجلس شورای ملی هدیه می کند. در همان موقع آقای میرزا علی خان محمودی که علاوه بر منسوب بودن از شاگرد درجه اول ایشان است و فعلا در مجلس کار می کند در آن جا حضور داشتند و 12 پرده تابلوی فوق توسط ایشان به مرکز حمل می شود.
این دوازده پرده از این قرار است: اولا سه قالی یکی تصویر رامبراند (نقاش معروف هلندی)، یکی صورت آقای کمال الملک، یکی دورنمائی از جاده شمیران. ثانیاً هشت پرده رنگ و روغنی که عبارتند از: 1. به قبر گذاردن حضرت مسیح 2. صورت رامبراند 3. سن ماتیو (نویسنده انجیل که از شاهکارهای رامبراند کپیه شده) 4.مجلس فالگیری 5. دورنمایی دماوند 6. یک کبک 7. اخوند مصری  8.صورت مرحوم عضدالملک و ثالثاً-یک پرده  اب رنگ که معروف است به مولانا. تابلوهای مزبور وارد طهران گردید و مقرر است که در مجلس شورای ملی محل مخصوصی جهت آنها اختصاص داده شود». (احمد سهیلی خوانساری، کمال هنر، ص ۱۰۵)

همین مانده بود کمال الملکی را که هنوز نقاش بودن اش اثبات نشده بافنده ی قالی نیز معرفی کنند! در چند سطر بالا از زبان نقاش باشی، به عنوان اعتراض نسبت به ارسال دو هزار تومان بهای تابلوهای ارسالی به مجلس شورا، شنیدیم که گفته بود فقط ارزش تابلوی تالار آینه در میان آن ۱۲ تابلو بیش از وجه ارسالی بوده است و این جا در فهرست تابلوهای هبه شده به کتاب خانه مجلس، سخنی از تابلوی تالار آینه نیست! حالا باید در همین باب خود را آماده کنید تا به عینه و عیان ناظر شوید که آشامیدن دولابچه ای از دروغ و جعل و حقه بازی، برای کسانی تا چه حد عادی شده است. 

 در صفحه ۱۰۴ کتاب کمال هنر خوانساری این تصویر، به عنوان صفحه ای از روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۱۱ چاپ شده، که تایید می کند کمال الملک ۱۲ تابلوی خود را به مجلس شورا بخشیده است، چنان که متن آن را در نقل بالا خوانده اید. به چند دلیل این قطعه روزنامه تقلبی است. اول این که در تمام سال های عمر ۸۴ ساله اطلاعات چنین طرح صفحه ای در روزنامه یومیه دیده نشده، تصویر تاریخ و شماره انتشار  ندارد و از همه آشکارتر این که نخستین شماره اطلاعات در سال ۱۳۰۵ هجری شمسی با حروف چینی دستی، به شمایل زیر با استفاده از حروف معروف به سوزنی چاپ شده است، که پایه ی عربی داشت و تا تاسیس کارگاه حروف ریزی زر در تهران و در سال های نخست دهه بیست، از کشورهای هلند و روسیه و آلمان و انگلستان وارد می شد.

استفاده از حروف دستی با مشخصاتی که می بینید در روزنامه اطلاعات و کیهان تا سال ها پس از خروج رضا شاه ادامه داشت و سپس گارسه ها را با حروف ساخت کارگاه حروف ریزی زر پر کردند که نمونه ی بالا از روزنامه اطلاعات را ، که خبر جا به جایی تابلوهای کمال الملک را در سال ۱۳۱۱ شمسی می دهد، مدت ها پیش از شروع به فعالیت آن کارگاه، با نوعی از حروف زر آماده کرده اند!!! (ادامه دارد)

ارسال شده در چهارشنبه، ۰۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۴۸ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : مدیر سایت
شنبه، ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۰۴
 
سلام
آقای محسن. به این آدرس بروید راهنما و الگوی کاملی برای همکاری است.
http://www.4shared.com/file/8OAXywtI/Civilization_Signs2.html

 
نویسنده : محسن
شنبه، ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۴
 
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد
مستند جدیدتان را دیدم بسیار جالب بود.
یک خواهش دارم .اگر میشه تمام عکس هایی که در مستند تخت گاه هیچکس و مجعولات مجلل استفاده کرده اید را روی اینتر نت قرار دهید.مخصوصا عکس هایی که در مورد مکعب زرتشت و جعل کتیبه در ان بود را روی سایت قرار دهید.من از روی فیلم عکس گرفتم اما خیلی بی کیفیت بود.
یک پیشنهاد دارم اگر دیده باشید میدان انقلاب تعداد زیادی کتاب وجود دارد که فقط شامل عکس های تمام صفحه و گالینگور از تخت جوشید است.شما نیز می توانید کتابی همانند انها درست کنید شامل 100 عکس باکیفیت از نواقص تخت جمشید.مثلا در 1 صفحه گوشواره ای که در داخل ان موهای سرباز دیده نمی شود و در صفحه روبرو عکی گوشواره سربازی که موهای سرباز از داخل ان دیده می شود.

 
نویسنده : مترجم
سه شنبه، ۰۷ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۵۵
 
سلام. روزنامه كيهان نوشته بود كه مير حسين موسوي از درگذشت شجاع الدين شفا اظهار تاسف و تالم كرده و او را يك محقق منتقد ناميده است!!!

 
نویسنده : هلموت
جمعه، ۰۳ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۴۰
 
دانشگاه شیکاگو یکی از فیلمهای مربوط به اکتشافات تخت جمشید را انتشار داده است
البته خودم هنوز به دلیل حجم بالا نگاهش نکردم..
http://vimeo.com/10841891
جالبترین بحث مربوط به کمال هنر همانا اون تابلوی دخترک گدا بود که مشابهش رو پیدا کرده بودید.
همیشه اقای پور پیرار برای انکه مطلبی نورا به کسی بباوراند از این جمله استفاده میکند که ایا مسیله تخت جمشید را توانسته است باور کند یا نه و این یک شرط شده است..
همان تابلو هم برای کمال یک شرط مکفی و بل لازم است تا همه نوشته های بعدی را مسهلی باشد برا فروخوردن در مغز..
تشکر

 
نویسنده : مترجم
جمعه، ۰۳ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۵۰
 
سلام. گذاشتي چيزي هم باقي بمونه؟

 
نویسنده : Azad
پنجشنبه، ۰۲ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۵۹
 
یه سری لطفا به کتاب زیج ملک نوشته رحیم رضازاده ملک بزنید تا انواع زیج های که برای ما از قدیم ساخته شده است، تا ببینید که اینها علاوه بر نقاش ، هرچه دلشان خواسته تراشیدند

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان