ایران شناسی بدون دروغ، 252، نتیجه 60، بررسی کتاب نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار،6

آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۵۲

عرضه ی عرصه ی مختصر، عمر کوتاه و زمان قریب آغاز دوباره تجمع انسانی، در ایران دو قرن پیش، یادآوری دوباره و نهایی دو مقوله است: نخست این که باور کنیم اقدام هولناک یهودیان برای قتل عام مردم شرق میانه، در ماجرای پوریم، در چنان اوج توحش و به مقیاسی از کمال صورت گرفته، که ۲۲ قرن پس از پایان آن نسل کشی عام، بار دیگر مهاجرانی برنامه به دست، برای تشکیل کانون های سیاسی و فرهنگی مخصوص، درست مانند استانبول و بغداد و دهلی، به بنای پایتخی به نام تهران در این سرزمین مشغول اند، و چون اثبات این مقوله، جنگ های ایران و روس و ایران و انگلیس و عباس میرزا و فتح علی شاه قاجار را از تاریخ این ملک اخراج می کند، شاید کسانی به اندیشه وادار شوند که اگر همانند عهد هخامنشی، امپراتوری قاجار هم، در دو قرن پیش، هنوز مقر استقرار ندارد، پس مقوله حاکمیت ما نسبت به شهرهای قفقاز و گرجستان و هرات و افغانستان، در زمان کدام سلسله و به دست چه کس برقرار شده، که روس و انگلیس از ما بربایند و نیز کسی بگوید تاریخ بر آن قائد فاتح چه نام گذارده و در کدام شهر مکان داده است؟! اینک فقط می توان توجه داد که غول دروغ، درست بر گرده این ملت سوار و از رگ گردن به آنان نزدیک تر است!

   

ظاهرا 25 سال پس از آن رسامی سال ۱۸۲۶ نقشه دیگری از تهران و باز هم به وسیله روس ها تهیه شده، که شمای آن را در فوق می بینیم. این نقشه که در ص ۹۸کتاب نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار و چاپ رنگی آن در صفحه 471 دائره المعارف اسلامی و در زیر منعکس است، نه فقط به قدر بنای طویله ای بر مساحت تهران و ساخت و سازهای درونی آن افزوده نشده، بل در زوایای حصار شمال غرب و شهر، با شکستگی هایی مواجهیم که مساحت آن را باز هم تقلیل داده است! در مجموع، این هر دو نقشه با فصاحت تمام نشان می دهد که تهران چه در 1826 و چه در 1852 میلادی، یک ملک خصوصی و اشرافی با مقادیری ابنیه بارانداز و کاروان سرا و تیمچه، که درست مانند کاروان سراهای بی کاربرد قبلی، نمایشی است و تعداد بسیار آن ها معلوم می کند، در زمان رسامی این نقشه ها کسانی مشغول تولید پایتختی برای سلسله قاجار هنوز از راه نرسیده اند که درست نمی دانیم در کدام مزرعه می کاشته و سبز می کرده اند!؟ این تکرار و نظیر دیگری بر بنای اصفهان صنعتی و هنری، برای سلسله صفوی و احداث شیراز فرهنگی برای اسکان سلسله بادبادکی زندیه است!

 نقشه شهر تهران ترسیم بره زین که در موزه کاخ گلستان نگهداری می شود.

شاید این شمای رنگی قاب گرفته و تی تیش مامانی، اما منطبق با رسامی بالا، که تهران ۱۶۰ سال پیش، یعنی ۲۶ سال پس از نقشه یادداشت پیش را نشان می دهد که هنوز در همان قواره و مقدورات اولیه و خالی از سکنه و امکانات شهری است، عرق شرم بر پیشانی کسانی بنشاند که از روی سیاه مشق یهودیان، در همه جا کرسی و تریبون درس های تاریخی اقتباس شده از مراکز دانشگاهی جهود نشین غرب، باز می کنند و بر میزان و مقدار تزریق افیون دروغ، در مسامات این ملت می افزایند. می گویند فتح علی شاه قاجار، از ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴، محمد شاه، از ۱۸۳۴ تا ۱۸۴۷ و ناصرالدین شاه، از ۱۸۴۸ میلادی به بعد، سلطنت کرده اند. این اطلاعات معنا دار معلوم می کند حتی ناصر الدین شاه قاجار، به تهرانی در مقیاس نقشه بالا وارد شده و نه فقط فتح علی و محمد شاه در ۵۰ سال سلطنت خود برای توسعه و ابادانی تهران قدمی برنداشته و انگشتی نجنبانده اند، بل به دلیل نبود نفوس، ابنیه غیر دولتی و ساخت و سازهای خصوصی نیز انجام نشده است؟! آیا به راستی سلسله قاجار از ناصر الدین شاه آغاز می شود و آیا اگر تهران در آغاز عهد آن ذوالقرنین نو، همین قصیه بدون سکنه است، پس حقیقت انقلاب مشروطه چیست و از کجا نیرو گرفته است؟! مورخ هنگامی بر نادرستی کامل تاریخ کنونی قاجار مطمئن می شود که خوانده است بر الماس دریای نور، نام فتح علی شاه  را حک کرده اند، و آن را شگردی درست برابر حک نام خشایارشا بر آن کاسه طلای فکسنی و نشانه ای از نقشه پردازان و مولفان واحدی در تدوین تاریخ ایران می بیند، به خصوص که برای فتح علی شاه، با تخریب کتیبه های یونانی، در تاق بستان نیز صورت ساخته اند!؟  

«نقشه تهران، سال 1852 میلادی:  بعد از نقشه سال 1826 م. تهران، سایر نقشه های مربوط به سال های بعد که بتواند ویژگی های توسعه شهر را در اثنای زمان محمدشاه (1848-1834 م.)، نقشه جامع تهران مشخص نماید، تاکنون به دست نیامده است. که با اجازه بخش نقشه برداری نظامی در جون 1852 م. در مسکو انتشار یافته است) در کتاب بره زین به نام (سفر به جنوب ایران، کازان، 1852 م.) به چاپ رسید. نقشه سال 1852 م. در مقایسه با نقشه سال 1826 م. از نقطه نظر جغرافیایی و نقشه برداری بسیار دقیقتر است و تصویر صحیحتری از ساختار طراحی شهر را آشکار می سازد.
خطوط اصلی دیوار های شهر، مسیر امتدادهای مجزا و نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر، تقریبا در مقیاس واقعی تهیه شده است. این نقشه از وجه داده های اطلاعاتی کاربرد عینی مواد، برای تجزیه و تحلیل وضع موجود طراحی شهر و بناهای آن از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این نقشه همچنین فرصت آن را فراهم می آورد تا عینا نحوه استقرار ارک، خیابان های اصلی، مرکز تجاری با رشته ای از دکان های سرپوشیده و سرباز، کاروانسراها و دیگر بناهای عمومی، مورد بررسی قرار گیرد. در نقشه مذکور، ساختار ارک یا کاخ شاه، بنای سفارت روسیه، سربازخانه، محل برگزاری مراسم محرم، خانه حاجی میرزا آغاسی و دیگر عناصر طراحی به نحو کاملا متمایز مشخص شده است.
وجه مثبت نقشه سال 1852 م. را اطلاعات فراوان آن تشکیل می دهد. دو عنصر طراحی شهری در حیطه شهر حکمفرماست ارک، مرکز حکومت و دولت که ساختار پیچیده و طرح های متنوعی دارد، مرکز تجاری و اجتماعی، که تا کناره های جنوبی ارک خود را به دروازه شاه عبدالعظیم بسط پیدا کرده است. درامتداد رشته دکاکین سرپوشیده و سرباز، 29 کاروانسرا به اسامی زیر وجود دارد: زرگارو 2. جبه خانه، 3. حاجی سید محمد حسین، 4. حاجی ملاعلی، 5. گئورگیان، 6. حاجی حسن، 7. خودان، 8. حاجی زمون، 9. نگارخانه، 10. کاشیه، 11. شاه، 12. قیصریه، 13. حاجی ناسی، 14. حاجی نادعلی، 15. سلیمان خان، 16. دوستعلی خان، 17. حاجی موسی، 18. دالان دراز، 19 و 20. حاجی کمال، 21. میرزا اسماعیل، 22. گردن کج، 23. حاجی هادی، 24. علم شکن، 25. ذغالی، 26. سرگلن، 27. حاجی ودیع، 28. کهنه، 29. مخروبه.
یک چنین تمرکز انواع گوناگون کاروانسراها که بر مبنای اندازه و نوع طراحی در امتداد طول معبر آرایش یافته اند، ماهیت ترکیبی بسیار مهم مرکز تجاری را نمودار می سازد. این نوع و نحوه طراحی، مستقیما نظام فضایی پیچیده ای را آشکار می سازد که توسط بناهای محله های مسکونی محصور شده است.
مرکز تجاری به عنوان یک مجموعه واحد، خود شامل نظام طراحی کلی شهر است که شبکه های معابر اصلی شهر را به سوی خود می کشاند. این شبکه های معابر، حاوی مراکز کوچک تری با بناهای مذهبی در درون آن هستند که در سازمان طراحی شهری و در چارچوب مقیاس شهری نقش مهمی ایفا می کنند.
برخلاف سایر شهرهای ایران که بناهای مذهبی در طراحی و ساخت شهر تسلط دارند، در تهران نه مسجد (مسجد شاه، مسجد یونس خان، مسجد حاجی رجب، مسجد چالهرز، مسجد امامزاده نصرالدین، مسجد حاجی علی، مسجد جمعه، مسجد حکیم، مسجد سید اسمعیل)، سه امامزاده (امامزاده زید، امامزاده یحیی، امامزاده)، سه مدرسه (مدرسه عبدالوهاب) عبدالبها، مدرسه میرزازکی، مدرسه میرزا صالح) وجود دارد.
در تهران بناهای حکومتی از قبیل باروت خانه که توسط فتحعلی خان ساخته شده بود، جبه خانه وجود داشت که، مشتمل بر زمین بزرگی با مخازن آب و بناهایی برای کارگران، کوره ها و کارخانه توپ ریزی بود که به دست مهندسین انگلیسی و ایرانی انواع مختلف سلاح همچون توپ را تولید می کرد،…
به جز عناصری که در نقشه سال 1826 م. تهران وجود دارد، و در این نقشه نیز به آن ها اشاره شده است: باغ وحش شاه، خانه و باغ سفارت انگلیس اثر معمار اروپای شرقی و ضرابخانه در این جا قابل ذکرند. حجم حوزه شهر، در مقایسه با بنای شهر در سال 1826 م. به نحو قابل ملاحظه ای افزایش یافته و تراکم آن زیاد شده اما هنوز به قدر کافی مناطق آزاد وجود دارد. باغ های بزرگی در امتداد دیوارهای داخلی شهر به چشم می خورد. در اطراف شهر، بر فراز ارتفاعات سلسله کوه ها، کاخ ها و باغ های شاه وجود دارد: «قصر قجر» که در دامنه کوه بنا شده و نزدیک خانه و باغ شهری شاه به نام نگارستان قرار دارد که در نقشه سال 1826 م. تهران نیز به آن اشاره گردیده و در فاصله نیم کیلومتری از تهران، باغ لاله زار واقع شده است. فتحعلی شاه طرح باغ زمرد، چشمع علی و برج نوش را در حومه تهران پی افکند». (هیئت مولفین، نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار، ص ۵۰ به بعد)

به قصد پرهیز از تطویل، به نقد شرح نقشه تهران در بالا، وارد نمی شوم که بیش تر ادعاهای آن، بر سبیل داده های اخیر و نه منطبق با نمایه های نقشه است. مثلا در حالی که حد شمالی تهران را در نقشه بره زین خیابان سپه قدیم مي بينيم، چه گونه اشاره شارحین به باغ و سفارت انگلیس را بپذیریم، که نه در نقشه بالا و نه در رسامی سال ۱۸۲۶ نبوده است؟! در مجموع حتی با قبول وجود سفارت روس در پامنار تهران، که کارگردان امور قاجار بوده اند، با یقین کامل می توان مدعی شد که انگلیس و ترکیه و آلمان و فرانسه و هیچ کشور دیگر شرقی و غربی و شمالی و جنوبی جهان، در زمان رسامی برزین، یعنی اوائل سلطنت ناصرالدین شاه هم، به این علت که تهران هنوز شمایل شهری مناسب پایتخت را نداشته و کشوری ایران نام در جهان شناخته نبوده، در این جا سفارت خانه باز نکرده اند! سرانجام هم سری به یادگارهای مضحک و مفرح یاد از تهران، در مکتوبات مجعول میراث شناخته شده سری فروبرم و داستان تهران را بر اساس رسامی های مانده از آن، تمام کنم.

«نزدیکی تهران به قزوین، پایتخت آن روزگار صفویان، و وجود باغ ها و برخورداری از شکارگاه های مناسب، و به ویژه نزدیکی تهران به بقعه ی حضرت حمزه در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم در ری که صفویان او را نیای خود می دانستند و شاه عبدالعظیم در ری که صفویان او را نیای خود می دانستند و شاه طهماسب گاهی به زیارت آن بقعه می رفت و در حوالی تهران به شکار می پرداخت، از جمله عواملی است که منابع متاخرتر در جلب توجه شاه طهماسب به تهران موثر دانسته اند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 470)

«شاه طهماسب در لشکرکشی هایش برای مقابله در برابر تهاجمات ازبکها گاه از تهران به عنوان اردوگاه استفاده می کرد و بی تردید به اهمیت نظامی این شهر واقف بود. از این رو به دستور او در 961 ق / 1554 م در تهران بازاری ساختند و بارویی بر گرد شهر کشیدند. در ازای این بارو، یک فرسنگ یعنی حدود 6 هزار گام بود و 114 برج به عدد سوره های قرآن کریم، و 4 دروازه داشت. در هر برجی یک سوره از قرآن مجید را دفن کرده، و بر گرد بارو نیز خندقی کنده بودند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 470)

«به گزارش اعتمادالسلطنه شاه عباس اول در 995ق/1587م پدرش شاه محمد خدابنده را پس از برکناری از سلطنت در تهران زندانی کرد. سپس خود به تهران آمد و برپایی مجلسی شاهانه به بزر گداشت او برخاست، و با پدر راهی قزوین شد. شاه عباس اول در 998ق برای سرکوب عبدالمومن خان ازبک در خراسان دست به تاراج و کشتار مردم گشوده بود، با سپاهی آهنگ خراسان کرد و در سراسر راه خود در تهران اردو زد؛ اما در آن جا بیمار شد و از پیشرفت بازماند و سپاهیان اش پراکنده گردید؛ در نتیجه ازبک ها مشهد را تسخیر و غارت کردند. از این رو شاه عباس سوگند خورد که دیگر پای در این شهر نگذارد و لعنت کرد بر کسی که به تهران وارد شود و شب را در آن جا بیتوته کند. شاه عباس چند بار ضمن سفرهایش از کنار تهران گذشت، اما هرگز پای به این شهر نگذاشت». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 472)

«اشرف تهران را به صورت پایگاه عملیات نظامی خود در نواحی شمالی ایران و دژی برای مقابله با مخالفان اش در مازندران، زنجان و آذربایجان درآورد. افغان ها 5 سال تهران را در تصرف داشتند و در این مدت بناهایی در یان شهر ساختند. قسمت  هایی از بناهای ارگ سلطنتی تهران و دیوار گرداگرد آن، و دروازه ی اسدالدوله از آن جمله اند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 473)

«در 1142 ق/ 1730 م اشرف افغان پس از شکست از نادرقلی افشار در نبرد مهماندوست دامغان به سرعت به سوی ورامین عقب نشست و از اسلام خان افغان، حاکم وقت تهران درخواست نیروی کمکی کرد. اسلام خان با 5 هزار تن سپاهی از تهران به یاری او شتافت. اشرف در گذرگاهی کوهستانی، تنگ و سخت گذر، موسوم به «سردره ی خورار» بر سر راه نیروهای نادرقلی به کمین نشست؛ اما نادر مواضع اشرف را درهم شکست و افغان ها دوباره شکست خوردند و به شتاب روانه ی اصفهان شدند. افغان ها پیش از تخلیه ی تهران، اموال مردم را غارت کردند و مردان معتبر شهر را در ارگ گرد آوردند و به قتل رساندند. پس از فرار افغان ها از تهران، اوباش و اشرار شهر به ارگ ریختند و آن چه از افغان ها بر جای مانده بود، چپاول کردند و هنگام غروب با مشعل افروخته ، به قصد غارت به انبار اسلحه رفتند؛ ناگهان شعله ی مشعل به مخزن باروت افتاد و بر اثر انفجاری مهیب بیش از 80 تن کشته شدند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 473)

«نادر شاه که می کوشید مردم را از اختلافات دینی باز دارد و موجبات کشمکش ها و جنگ های مذهبی را از میان بردارد، دستور داده بود تا کتاب های مقدس تورات و انجیل و قرآن را برای آشنایی بیش تر او با آن متون به فارسی ترجمه کنند. پس در 1154 ق / 1741 م در تهران مجلسی بر پا کرد و در آن مجلس روحانیون یهودی، مسیحی و مسلمان ترجمه هایی از آن کتاب های مقدس را بر او عرضه داشتند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 473)

«چندی بعد که میان کریم خان زند و علیمردان خان اختلاف و جنگ افتاد، علیمردان خان با محمد حسن خان قاجار متحد شد و خان قاجار نیروهای کریم خان زند را در استراباد به محاصره درآورد. کریم خان با معدودی از همراهان خود به تهران رفت؛ اما تمامی لشکریان اش به اسارت محمد حسن خان قاجار درآمدند. محمدحسن خان اسیران سپاه کریم خان را آزاد کرد و این اسیران آزاد شده دسته دسته خود را به تهران رساندند. کریم حدود دو ماه در تهران توقف کرد و به گردآوری سپاه پرداخت. تهران در آن هنگام در موقعیتی بود که می توانست سپاهی شکست خورده را در خود جای دهد، اما چندان امن و مطمئن نبود که بتواند به صورت مرکز عملیات نظامی کریم خان درآید؛ از این رو، خان زند رد 1165 ق / 1752 م از تهران به اصفهان رفت». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 474)

«از وقایع ناخوشایندی که در طول اقامت کریم خان در تهران روی داد، کشتار افغان های مقیم تهران بود که چند بار به شورش و شرارت برخاسته، شهر را غارت و خانه ها را ویران کرده بودند. کریم خان که می کوشید نابسامانی ها و پریشانی های قلمرو خود را از میان بردارد و وجود افغان ها را مانعی بزرگ بر سر این راه می دید، بنابراین گروهی از افاغنه را به قتل رساند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 474)

«در این هنگام علیمرادخان زند که داعیه ی سلطنت داشت و اصفهان را هم تصرف کرده بود، با 40 هزار سوار به قصد سرکوب آقامحمدخان قاجار روانه ی تهران شد. مردم تهران پذیرای او شدند و دروازه های شهر را بر روی او گشودند، و تهران به پایگاه عملیات جنگی علیمرادخان زند در برابر آقامحمدخان بدل شد. اما نه تنها کوشش های علیمرادخان برای سرکوب خان قاجار به جایی نرسید، بلکه گرفتار شورش جعفرخان زند نیز شد و در راه جنگ با او، در حوالی اصفهان درگذشت. از سویی دیگر آقامحمدخان برای جنگ با جعفرخان از مازندران به جانب اصفهان لشکر کشید و در میانه ی راه، آهنگ تهران کرد، اما مردم تهران دروازه های شهر را بر او نگشودند و شهر را تسلیم نکردند. آقامحمدخان نیز مجنون خان پازوکی را به محاصره ی تهران گماشت و خود به جانب اصفهان تاخت و پس از پیروزی بر جعفرخان زند و تصرف اصفهان، تهران را هم تسخیر کرد». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 474)

«چون تهران پایتخت شد، رشد آن با افزایش جمعیت ساکن آغاز گردید. مثلا وقتی لشکریان شاه قاجار ایالت فارس را تصرف کردند، 12 هزار خانوار از لرهای این ایالت را به حوالی تهران کوچاندند». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 477)

«درباره شمار جمعیت در آغاز و پایان سلطنت فتحعلی شاه گفته ها آن چنان مختلف است که اظهار نظر در این باره را دشوار می کند، ولی رقم 20 تا 25 هزار نفر در آغاز سلطنت و 50 تا 70 هزار نفر در زمان مرگ وی دور از واقعیت نیست. به حساب این ارقام جمعیت شهر در این دوران 38 ساله پادشاهی وی 3 برابر شده است». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 472)

«عالی ترین ساختمان های تهران از لحاظ معماری و تزیینات در داخل محوطه ارگ و به خصوص در قسمت اندرونی و بیرونی کاخ گلستان ساخته شده بود که بیشتر آن ها در دوره ی ناصری با ساختمان های دیگری جایگزین شدند. جمیز موریه که به سبب تالیف کتاب حاجی بابای اصفهانی، در تشریح احوال و روحیات ایرانیان در قالب شخصیتی خیالی مشهور است، به جز این کتاب شرحی ز سفر خویش نیز نوشته است که از خلال آن اطلاعات با ارزشی درباره ی وضع شهر نخستین سال های 1220ق در دست اقدام بوده، می توان به دست آورد. به گفته ی او در آن وره عمارات قدیمی شهر چندان خوب نبوده و تنها بنایی که قابل اعتنا به شمار می رفت، بنای نا تمام مسجد شاه بود و غیر از این مسجد، 6 مسجد کوچک کم اهمیت و سه چهار مدرسه ی بزرگ نیز وجود داشت». (دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد شانزدهم، ص 472)

معلوم است جز آن لعنت شاه عباس بر وارد شوندگان بر این شهر که حالا از آن بیغوله ای بی در و پیکر و بی صاحب ساخته، بر دیگر افاضاتی که از قول دائرة المعارف بزرگ اسلامی خواندید، فاتحه لازم است. باری، کتاب نقشه شهرهای ایران در قرن نوزدهم هنوز درس های آموختنی مهم دیگری دارد، که باید امکان ادامه آن را خداوند و مامور اجل فراهم کنند. (ادامه دارد)

ارسال شده در سه شنبه، ۲۰ بهمن ماه ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان