ایران شناسی بدون دروغ 249، نتیجه 57، بررسی کتاب نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار، 3

 آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۴۹

کتاب نقشه شهرهای ایران در دوران قاجار، جای تعارف باقی نمی گذارد، به رگ های برآمده گردن کسی اعتنا ندارد و اسنادی ارائه می دهد که پیش از داد و ستدها و قیل و قال های امروزین تولید شده است. کتاب با صراحت به مترصدان و نواندیشان نشان می دهد که آذربایجان و نیز سراسر ایران، آن سو تر از قریب دو قرن پیش، سکنه و روابط شهر نشینی ندارد و رجز خوانی قومی قادر نیست این حقیقت عریان را بپوشاند.

«در 19 اکتبر سال 1812 م. (1227 هجری) سپاه روس در ناحیه اصلاندوز قوای ایران را غافلگیر کردند، گرچه در این وقت دولتین انگلیس و روسیه در حال صلح بودند، با وجود این دو تن افسر انگلیسی به اسامی ماژور کریستی و کاپیتان لیندسی در خدمت عباس میرزا انجام وظیفه می نمودند. در اثنای عملیات جنگی عباس میرزا ناگهان خونسردی خویش را از دست داده و به سپاهیان خود دستور عقب نشینی صادر نمود و بدین ترتیب هرج و مرج عجیبی در لشگریان یاران به وجود آمد و ایشان دچار تلفات سنگینی شدند و کریستی نیز کشته شد. متعاقب آن روس ها به فتوحات زیادی نائل آمدند تا بالاخره فتحعلی شاه حاضر شد با وساطت سرگوراوزلی سفیر انگلیس که به جای سرهارفورد جونز منصوب شده بود با روسیه صلح نماید». (هیت مولفین، شهرهای ایرانی در دوره قاجار، ص 22)

به زودی و به خواست خدا و با ملاحظه ی اسناد در پی، صاحبان خرد قانع می شوند که نقل بالا جز خیال پردازی نیست، زیرا روسیه در سال ۱۸۱۲ میلادی مشغول تعیین تکلیف با ناپلئون و حفاظت لرزان و ناامیدانه از استقلال خود، به گونه ای بود که به علت ضعف قوای نظامی و به عنوان تاکتیک دفاع ملی سرزمین و شهرها و دهات و حتی پایتخت خود را می سوزانده و سپاه نگریخته ای نداشته است که در اصلاندوز به کار برد و عباس میرزا هم، ۲۰۰ سال پیش که یک شهر بر سر پا، در آذربایجان و هیچ کجای دیگر ایران ، در حد برداشت سرباز از آن نداشته ایم، احتمالا نیروی نظامی و لوازم جنگ خود را با تور از رود ارس می گرفته است!

«روسیه به جنگ با ایرانیان همچنان ادامه می داد ولی به علت آن که در اروپا نیز مشغول جنگ بود و از سال 1807 تا 1812م. (1222 تا 1227 هجری) با ترکیه هم در حال جنگ بود نمی توانست قوای کافی برای نبرد با ایران اعزام دارد. با این حال در سال 1808 م. (1223 هجری) روس ها به ایروان حمله کردند ولی در اثر رشادت های عباس میرزا ولیعهد با دادن تلفات سنگین عقب نشینی نمودند. پس از آن تا پنج سال دیگر جنگ ادامه یافت». (هیت مولفین، شهرهای ایرانی در دوره قاجار، ص 22)

سرگرمی سودا برانگیز دست پحت مورخین یهودی در این منطقه از ۲۵۰۰ سال تا دو قرن پیش، انواع جنگ ها با قبایل و اقوام و ملل دیگر است، زیرا که جنگ نمایه ای از قدرت سیاسی و نظامی و حتی اقتصادی است و نیز  ِعرق ملی را به جوش می آورد و عَرَق خوش خیالان قصه دوست را سرازیر می کند تا دیگر برای کسی فرصت و ضرورتی نماند که ابتدا با امکانات آذربایجان و ایران ۲۰۰ سال پیش آشنا شود!

«عباس میرزا برای جبران این شکست با سی هزار سپاهی عازم حمله به روس ها گردید، در نزدیکی گنجه بین طرفین جنگ درگرفت… عباس میرزا هرچه کوشید، نتوانست قشون ایران را دوباره جمع آوری کند و متأسفانه این جنگ به پیروزی روس ها منتج گردید… روس ها پس از این پیروزی به شدت حملات خود افزوده و ایروان و تبریز و اردبیل را متصرف گردیدند». (هیت مولفین، شهرهای ایرانی در دوره قاجار، ص 23)

با یقین کامل و با ارائه ی اسناد کافی می توان اثبات کرد که در سراسر آذربایجان ۲۰۰ سال پیش، سی هزار ساکن، از شیرخواره تا پای در لب گور یافت نمی شود تا عباس میرزا همگی را عازم جنگ کند و چون ظاهرا عباس میرزا کسی را در اطراف خود نمی یافته، سپاه معظم تزار به راحتی تبریز و اردبیل را فتح کرده، که در مجموع نیمی از کرج امروز هم نبوده اند! حالا تصرف آن اردبیلی که دیدید و آن تبریز که خواهید دید کدام بار را از دوش دربار روسیه بر می داشته است، خداوند عالم است. به راستی که داستان های حیرت برانگیز جنگ های ایران و روس جلد دوم حمله چنگیز به سرزمینی است که حتی یک آغل گوسفند ندارد. 

«عباس میرزا که مقاومت بیش تر را بی فایده می دید در (نوامبر سال 1827 م.) 1243 هجری با ژنرال پاسکیویچ فرمانده قوای روس شروع به مذاکراتی برای انعقاد صلح نمود. چون فتحعلی شاه حاضر نشد غرامت سنگین را که روس ها مطالبه می کردند بپردازد پس از مدتی بالاخره این مذاکرات بی نتیجه ماند». (هیت مولفین، شهرهای ایرانی در دوره قاجار، ص 23)

معلوم نیست در این جا از چه چیز گفت و گو می شود، زیرا میان روسیه و ایران ظاهرا در سال ۱۸۱۳ و در بحبوحه جنگ روسیه و اروپا، قرارداد گلستان و پانزده سال بعد قرارداد ترکمان چای بسته شده است. قراردادهایی که گویا بر اثر توافق های فی مابین، مالکیت تعدادی از شهرهای ایران، که غالبا تا ۱۷ عدد می شمرند، به روسیه سپرده شده و این همان زمان است که در خود ایران به زحمت می توان ده شهر را معرفی کرد.   

این هم نقشه ی شهر خوی در سال ۱۸۲۸، قریب ۱۸۰ سال پیش، که باز هم به صورت قلعه ساخته اند. یک زمین غیر مسکون دیوار کشیده با طول ۱۲۰۰ و عرض ۱۰۰۰ متر که فقط گوشه گوچکی از آن، با نام کاخ ولی عهد، خانه امیر ارسلان، اسلحه خانه، مسجد و نیل فروشی، کشت و زرع نشده است. این پایه ریزی خوی اولیه است که ملاحظات توسعه بعدی را در آن رعایت کرده اند. ذکر محوطه ای در سمت چپ پایین نقشه به عنوان «قبرستان تاتارها»، در حالی که یک قبرستان غیر تاتاری هم در شمال نقشه آمده، به کلی موضوع را پیچیده می کند، مگر این که بخشی از آن چند ساکن معدود دارای سرپناه در رسامی را از تاتارها بدانیم. کتاب نقشه شهرهای ایران در عهد قاجار بر این قلعه شرحی شنیدنی دارد که احتمالا از رویایی خیالی و بدون مراجعه به رسامی استخراج کرده اند!

«طرح کلی قلعه خوی را می توان مربع نامید که بیانگر سیمای هنر دفاعی اروپایی هاست. قلعه در زمینی مسطح احداث شده و به واسطه دیوارهای خشتی گسترده و مرتفع محصور شده است. خط دفاعی قلعه به بارو مجهز است. یک چنین استحکامی دفاع از قلعه را میسر می کند. در پشت اولین خط دفاعی دیوار قلعه قرار دارد که محل پیرامون آن مجهز به برج دفاعی با شکل دایره است. هنگامی که گاردان به عنوان یک مهندس نظامی طرح قلعه را تهیه می کرد، به ویژگی های محلی استحکامات توجه داشته و از روش های هنر نظامی اروپایی با هدف تقویت و اعتلای توان های دفاعی قلعه خوی سود جسته است. در اثنای جنگ ۱۸۲۷ میلادی، سربازان روسی این فرصت را به دست آوردند که در دوازدهم ماه دسامبر، نقشه پایه قلعه خوی را تهیه کنند و به این ترتیب این نقشه امروز به دست ما رسیده است». (هیئت مولفین، اسناد تصویری شهرهای ایران در دوره قاجار، ص ۳۸)

آدمی حیرت زده می ماند که شاید سربازان روس در سال ۱۸۲۷ میلادی، در این خوی که رسامی اش را می بینید، با اشباح می جنگیده اند! چنان که ژنرال گاردان در داستان های موجود، یک افسر اعزامی از سوی ناپلئون به ایران برای تقویت قدرت دفاعی، ساخت اسلحه آتشین  و نیز تربیت نظامیان ناپیدای ارتش قاجاری در سال ۱۸۰۷ میلادی است. ظاهرا این ژنرال بیرون جهیده از دروان قصه های تاریخی متعارف ما، می دانسته که کشور ایران مقدم بر توپ، محتاج شهر و جمعیت بوده و به همین دلیل بر سبیل روایت کتاب، ابتدا قلعه ی خوی را پایه گذاری کرده است! آیا قوم پرستان لازم نمی بینند که پیش از هر ادعایی تکلیف خود را با این اسناد و نقشه و منقولات معین کنند؟!

  

این هم لنکران است، با نمایی باز هم نزدیک به ستاره ی داود و با طول و عرضی کم تر از ۵۰۰ متر، که در سال ۱۸۲۰ میلادی تهیه شده است. کامل ترین توضیح درباره این قلعه و قلاع آستارا و آرکوان، که نمی دانم کجاست، در کتاب شهرهای ایران در دوران قاجار، به شرح زیر آمده است:

«نقشه های قلاع آستارا، لنکران و آرکوان که در ۱۳ فوریه سال ۱۸۲۰ میلادی تهیه شده است. این سه قلعه در کنار رودخانه ی آستارا، لنکران و آرکوان استقرار یافته اند. هنگامی که سربازان روسی در سال ۱۸۱۳ میلادی قلاع مزبور را اشغال کردند، قلعه های آستارا و لنکران از نوع قلعه های اروپایی بود. این قلاع در زمان عباس میرزا تحت راه نمایی مهندس فرانسوی گاردان بنا شده بود. او عادت داشت که ضمن توجه به موفق بودن اسلحه ی گرم در نظام دفاعی معماری جنگ از استحکامات پیش رفته اروپایی نیز استفاده کند. تدابیر کلی طراحی قلعه های آستارا و لنکران در انتخاب شکل پنج گوشه ی بنا است که پیرامون آن مجهز به باستیون است و در مجموع شکل قلعه طرح یک ستاره را تداعی می کند. باستیون هایی که در گوشه های قلعه ها وجود دارند امکان کنترل محیط اطراف را از چهار طرف فراهم آورده و در مجموع وضعیت دفاعی قدرتمندی را شکل می دهد. قلعه ی آستارا از جانب شمال مقابل رودخانه آستارا قراردارد و اطراف آن را خندق عمیقی فراگرفته است. دروازه های شرقی و غربی قلعه را با جهان خارج مرتبط می کند و به جز چند بنا مستحدثات دیگری در طرح وجود ندارد. این قلعه که تازگی به وسیله گاردان ساخته شده بود و فرصتی برای راه حل های توسعه و طراحی نداشت، به زودی توسط سربازان روسی تسخیر شد». (هیئت مولفین، اسناد تصویری شهرهای ایران در دوره قاجار، ص ۳۸)

شاید هم که نام آستارا را از شکل ستاره سان قلعه برداشته باشند و شاید هم ملهم از نام استر است. اگر مبنای شناخت سرزمین و تاریخ آذربایجان را این نقشه ها و نقل قول ها قرار دهیم، باید ژنرال گاردان را در جای اورارتوها و مادها و از قبیل بابک ها بگذاریم و چون دیگر مناطق آذربایجان نیز در همین اندازه و با همین تاریخ ساخت اند، پس به تر که از ورود به شرح مرند درگذرم، تنهانقشه ی آن را ارائه دهم که به راستی هیچ چیز برای نمایش ندارد و قرار بعد را در تبریز و سپس تهران و اراک و استرآباد و کرمانشاه و مشهد و  شیراز بگذارم تا به راستی بر هر غیر متعصبی معلوم شود سرزمین و کشوری به نام ایران، با روابط معمول اجتماعی، عمر تاریخی دراز و بیش از سه قرن پیش ندارد و شهرهایی در آذربایجان چون ماکو و بازرگان و سلماس و جلفا و ارومیه و زنجان و نقده و بناب و زنوز و عجب شیر و کلیبر و مراغه و میانه و حتی قزوین و نام های دیگر، برآمده و برساخته های تدریجی در ۱۵۰ سال گذشته اند. حالا کسی از میان قوم پرستان معلوم کند که دده قورقوت را در کدام یک از این قلعه ها و در چه زمانی نوشته اند؟!

آیا کسی می تواند در این رسامی، مانده از سال ۱۸۲۷ میلادی، اثری از شهر مرند بیابد؟ (ادامه دارد)

ارسال شده در سه شنبه، ۰۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ ساعت ۱۸:۱۹ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : مهدی
دوشنبه، ۲۳ مرداد ماه ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۰۱
 
سلام با تشکر از توضیحات خوب شما متاسفانه تاریخ کشورمان همیشه پشت مهی پنهان مانده اما من فکر میکنم این مساله ای که شما متذکر شده اید نیاز به بررسی های بیشتری است و نمی توان به این سادگی نظر داد.
به نظر شما کوروش کبیر در آذربایجان فقط صحراها و کوه ها را در نوردید؟
یا اینکه خشایارشا با چه نیرویی روم را شکست داد؟
تکلیف کتیبه های سارگون دوم که در شهرهای فتح شده ضرب میکرد وبر دوازه ها میاویخت چیست؟
آن کتیبه ها برای چه کسی نوشته شده اند؟
آن شهرهایی که در کتاب سینوهه (که متعلق به3500 سال پیش است ) آمده وجود ندارند؟
....................
اعراب با چه کسانی جنگیده و ایران را فتح کردند؟
نادر شاه با چه نیرویی هند را فتح کرد؟ و
صدها مورد دیگر...
شما مراجعه کنید به تاریخ هئرودت ویل دورانت
و همچنین کتاب( تورکون قیزیل کتابی) نوشته پروفسور رفیق اوزدک
و همچنین کتاب(ایران تورکلرینین اسکی تاریخی) پروفسور محمدتقی ذهتابی
از شما به خاطر اینکه در این سنگر علم فعالید سپاسگذارم.

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان