ایران شناسی بدون دروغ، 228، نتیجه 36، حقه بازی ها در هند، 5

 آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۲۸

بنیان اندیش، منطق مطلب را پی می گیرد و با سخاوت لازم، آماده پرداخت عوارض و هزینه هایی است که قبول قانونمند روند رخ دادها، مطالبه خواهد کرد. بنیان اندیش، چنان که از آغاز گفته ام، به خانه و شهر و سرزمین و زبان و قوم و سنت و باور پدران و کشور و پرچم و این گونه تعلقات، به خصوص که در اساس جاعلانه و عاریتی باشد، دل بسته نیست و سرسپردگی متعصبانه به چنین پای بندی ها، او را رویاروی حقیقت قرار نمی دهد. بنیان اندیش به کلان و کل توجه دارد که در مباحث جاری، بی شمار جعلیات راه یافته در آگاهی های موجود آدمی و به خصوص هستی و هویت مردم ممتاز شرق میانه است. بنیان اندیش آن گاه که با نحوه عمل متجاوزین به فرهنگ جهان آشنا شد، تافته تفاخرات قلابی اش را جدا نمی بافد، خود را از عواقب مصیبت جمعی مبرا و برکنار نمی داند، ابلهانه برای قوم خود امتیازات انحصاری نمی سازد، رد پای ورود دشمنان به منطقه تمرکز مسلمانان را دستمال نمی کشد، به روال برتر انگاران با نیروی تجاوز همکاسه و شریک نمی شود و به فکر تبرئه ی آنان نمی افتد.

افتخار پورپیرار است که کاروان حماران حامل دروغ را متوقف کرده، دلقکان ناچیز قوم پرست و پایگاه های نادانی جهانی، در به اصطلاح علوم انسانی را، از اعتبار انداخته و مجموعه یادداشت هایی را در بغل دارد که دیر باوران نیز ناچار حصه هایی از آن را پذیرفته و در نتیجه راه عبور از کوره راه های دروغ را بر خود بسته اند، زیرا تمام زوایای این نوشته ها، چون لابیرنتی، به هم می رسد و با ورود به هر گوشه ی آن می توان از مبداء و مبتدای حقیقت بیرون جست. حالا ناگزیرم برای چندمین بار به توان پنهان در بافت این نوشته ها اشاره کنم که قبول کلیات آن، با معتبر دانستن مندرجات یکی از مدخل ها برابر است و به این دلیل پرسش در باب ارزش گذاری هر مبحثی، از هر معاندی، بی پاسخ می ماند، تا به کشیدن ماشه بر شقیقه ی دروغ منجر نشود. شگفتی این بررسی ها در همسانی با مطالب جاعلانه ای است که در باب هستی و دانسته های مسلمانان در این منطقه ساخته اند که با قبول یکی از موهومات آن ها، ناگزیریم تا پایان و بدون توقف، جاده ی دراز جعلیات شان را بپیماییم، چنان که اگر نام یک شهر و شخص را از اسنادشان رد و حذف کنیم تمامی این بارگاه مقوایی چند اشکوبه ی حیله گری های کنیسه و کلیسا را به باد بال پروانه ای ویران کرده ایم و بر این روال، فقط دیدار از مستند تختگاه و طوفان، با تجدید بلوغ فرهنگی بی تعصبان و فرو ریزی کامل و جامع افسانه های اطراف، در باب تمام ادوار، برابر شده است. 

بنیان اندیشی اینک از میان لایه ای از نخبگان خاموش، همراهان جاودانه ای دارد، که چون استاد بزرگ مجتبی غفوری و بی نامان بسیار دیگر، شب و روز در اطراف خود با دروغ باوران دست به گریبان اند و با دعوت به بازدید از آن دو مستند بی بدیل، در عرصه تاریخ و باستان شناسی و مبادلات مربوط به شناخت نزدیک تر اقوام، استمرار و ادمه ی جریان ساده لوحی را در بینندگان آن متوقف می کنند و حتی به چرخشی معکوس وا می دارند. نهضت بنیان اندیشی هرچند با محدودیت های کلان در استفاده از تریبون های عمومی و توطئه و تخریب های گوناگون مواجه است، اما به لطف خداوند در موقعیتی است که اندک اندک خردمندان این منطقه و بل جهان را به باز اندیشی وسوسه و وادار خواهد کرد.

اینک به بابر شناسی خود باز گردم.

«وجود مخالفان بسیار در میان هندی ها وافغانی ها، و شرایط نا مساعد آب وهوایی که بابر در کتاب خود بدان اشاره دارد، سبب شد تا اطرافیان او خواهان بازگشت به کابل باشند. یکی از شورش های بزرگ بر ضد بابر شورش چپوت ها به رهبری رانا سنگا از چپتور بود. رانا سنگا که با بسیاری از مخالفان بابر، چون حسن خان میواتی و سلطان محمود لودی متحد شده بود، روی به جنگ با فرمانروای تیموری نهاد. بابر که نخستین بار خود را درگیر یک نوع جهاد با کفار می دید، به تدارک مقدمات کار برخاست و به تمام حکام دستور داد تا از گرفتن باج های نا مشروع خودداری کنند. جنگ در 933ق در خانوه روی داد و نیروهای رانا سنگا به سختی شکست خوردند. پس از این فتح بزرگ بابر را «غازی» خواندند. وی پس از آن، فتوحات خود را در هند ادامه داد و تا بنگال پیش رفت و دولتی نیرومند بنیان نهاد، ولی فرصتی برای سامان دادن به تضادهای نژادی، اجتماعی و مذهبی هند نیافت و بر اثر بیماری شدید در آگره در گذشت. جسد او را طبق وصیت اش را به کابل بردند و در مکانی موسوم به قدمگاه به خاک سپردند». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

به نظر می رسد مولفان زندگانی نامه ی بابر، از جمله شخص او، که می گویند شرح احوالی برای خود ساخته، انبان تصورات تاریخی شان به انتها رسیده، زیرا بابر و یاران اش را دعوت می کنند به خاطر دشمنی هندیان به کابل پناه برند که باید مملو از دشمنان قوی تری بوده باشد! اگر بابر در مواجهه با مقاومت هندیان، چنان که خواندیم، برای نخستین بار خود را با نیروی کفر مواجه دیده، پس احتمالا به هنگام تصرف اولیه ی آن سرزمین، با اشباحی ناشناس و یا حتی مسلمانان جنگیده است! در نزد این گونه تاریخ سازان معمول چنین است که خواننده را در محاصره اطلاعات فی البداهه بگیرند و در چنگال دور تسبیحی از اسامی به دوار سر دچار کنند، چنان که اینک نمی دانیم تکلیف خود را با این رانا سنگاها و چیپوت ها و میواتی ها و لودی ها و یا مکان هایی از قبیل چیتور و خانوه چه گونه تعیین کنیم، زیرا باید آماده ی آگاهی های دیگری باشیم که غفلت از آن، با به تعویق انداختن سلامت اندیشه یکی است. 

«بابر به علم و هنر به ویژه شعر علاقه داشت، در دوره ی وی نقاشی و معماری پیشرفت چشم گیری یافت. از آثار معماری این دوره باید به مسجد بابری و رام باغ اشاره کرد. وی برای ساختن اگرا، سنان، معمار برجسته ی عثمانی را به هند دعوت کرد و او یکی از به ترین شاگردان خود را به نام یوسف را به نزد بابر فرستاد. یکی از هنرهای مورد علاقه ی تیموریان خوش نویسی بود که بابر خود در آن دستی قوی داشت و چندان در این هنر پیش رفت که مبدع خط و شیوه ای شد که به خط بابری شهرت یافت. بابر نسخه ای از قرآن را که با این خط نوشته بود، به مکه فرستاد». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

جای حیرت نیست. زیرا برای مولفینی که در نوشته هایی مصنوع، آدمکی بابر نام را از ۱۲ تا ۴۲ سالگی، به جنگ و گریز لاینقطع در صحاری آسیای میانه، بلندی های افغانستان و جنگل های هند مشغول کرده و از انواع گردنه های نظامی گذرانده اند، تا سرانجام در جای فاتح هند و بنیان گذار سلسله ی ۳۰۰ ساله بابریان بنشانند، تبدیل او در اواخر عمر ۴۹ ساله اش، به خردمندی جامع جمیع علوم و فنون آن زمان، از جمله موجد مکتبی در خوش نویسی، تنها به چرخش ولنگارانه ی جدیدی در قلم نیاز داشته است. با این همه، شگفتی در چند وجهی بودن این حیله گری هاست. حالا نه تنها ناگهان با بابری صاحب ذوق و فضیلت های گوناگون آشنا می شویم، بل نقل بالا در عین حال  تاییدیه ای بر وجود دولت عثمانی است که معماری به شهرت سنان دارد و نیز ظهور مکاتبی را ناظریم که از زمان مغولان به رونق خطاطی و نقاشی و معماری مشغول بوده اند. بی شک برای شعبده بازانی که داریوش و خشایار هخامنشی را، که سرپناهی برای خواب نداشتند، بر جهان کهن از هند تا یونان مسلط کرده اند، بیرون آوردن لباس رزم از تن مومیایی بابر و پوشاندن ردای هنرمندان و علما بر او، آن هم فقط به مدد الفاظ، به آسانی خمیازه کشیدن بوده است!

بابر آثاری نیز در تاریخ، ادب و فقه پدید آورد که از آن جمله اند:
۱. بابر نامه، که آن را واقعات بابری و توزک بابری نیز خوانده اند. این کتاب در حقیقت خاطرات و نظرات بابر است که به زبان ترکی جغتایی و با نثری ساده نگاشته شده است و حوادث سال های ۸۹۹ تا ۹۳۶ قمری را در بر می گیرد. شخصیت برجسته بابر در این اثر که بدون تعصب عقاید و آراء خود را در موضوعات مختلف بیان کرده، به خوبی منعکس است. ارزش بابر نامه از جنبه های مختلف تاریخی، جغرافیایی، مردم شناسی و ادبی حائز اهمیت است و به گفته ی کوپریلی در زمره ی به ترین آثار نثر جغتایی محسوب می شود. بخشی از بابر نامه، در زمان بابر، توسط زین الدین وفایی خوافی به فارسی ترجمه ی آزاد شد که به همین دلیل کوپریلی آن را ترجمه ی حقیقی بابر نامه نمی داند». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

بدین ترتیب، بی شناسایی مکاتب و مدارس و اساتیدی که بابر را در تاریخ و جغرافیا و ادب و فقه و عروض و اصول شاعری و عرفان و موسیقی و معماری و شناخت هنر، به اوج زمان خود رسانده اند، تنها مجازیم به دفتر خاطرات هنوز دیده نشده ی بابر، به زبان ترکی جغتایی رجوع کنیم، که مراجعه به اصل آن از عهده هیچ ذی جسدی ساخته نیست مگر این که به ترجمه های فارسی تاییدنشده ی آن رجوع کنیم که اتفاقا مطلبی در این گونه مقوله ها ندارد و اگر امروز در این باب پرسشی بیاوریم در پلک زدنی خط زنجیری از انواع مراکز آموزشی، قرینه ی جندی شاپور، از سمرقند تا بدخشان و کابل و هند در مسیر بابر بنا می کنند تا نه فقط بابر که امثال ابن سینا و خوارزمی و دیگران نیز بزرگان مکتب ندیده نمانند. مورخ بسی افسوس می خورد چنین اندیشمند خود آموخته ای، که پس از ۱۹ سال نبرد، از تصرف قصبه سمرقند هم عاجز ماند ولی در چند سال پایان عمر، از زمان ورود به هند، ناگهان در زمینه های مختلف، مجموعه ای از تالیفات گوناگون پدید آورد، چرا از آغاز به جای جهانگیری، ملا نشد تا اینک بابر دست ساخت مورخین یهود ده ها امثال بیرونی و عطار هرگز به دنیا نیامده را در جیب کوچک قبای خود جای دهد؟!! معلوم است که در مقابل حقه بازان بی ترحمی که افسار هر اراجیفی را با ردیف کردن سلسله ای از اسامی به گردن گروه بزرگی از مردم منطقه ما به عنوان سرگذشت و ثمره تاریخی آویخته اند، جز با همین زبان تمسخر نمی توان سخن گفت. چنان که اینک نمی دانیم چه کسی پاسخ گوی این پرسش دیگر خواهد بود که چند سطری نمونه، از آن دفتر خاطرات بابر به زبان ترکی جغتایی و با نثری ساده را کجا باید یافت تا لااقل با خط ترکی جغتایی در قرن دهم هجری آشنا شویم که ظاهرا آخرین کاربر آن همین بابر بوده است و بر سبیل مزاح سئوال کنم که آیا بابر قرآن اهدایی محصول هنر خوش نویسانه خود به کعبه را نیز با همین خط و زبان ترکی جغتایی نوشته، یا شاید این اعجوبه زمان خود، که هند را به چشم برهم زدنی تسخیر کرده، در مسیر عبور از کوه های هندوکش و توره توره، که ارتش های مجهز قدرت های بزرگ زمان ما نیز جرات عبور از آن را ندارند، خط و زبان عرب را هم به کمال آموخته است؟! باور چنین مجموعه ای از مهملات بی پشتوانه و دلیل، به کوهی از بلاهت مطلق و محض نیاز دارد، که ظاهرا نزد قوم پرستان ما به مقدار کافی فراهم است.

۲. رساله ی عروض. بابر این رساله را در حدود سال های ۹۳۲ تا ۹۳۴ قمری تالیف کرد. موضوع این رساله قالب های عروضی در شعر شاعران ترک زبان است. وی بر حسب ضرورت هر جا که لازم دیده، مثال هایی از وزن های رایج زبان ترکی و گاه فارسی ذکر کرده و اشعاری از خود به عنوان شاهد نیز آورده است. نسخه ی خطی این رساله در ۱۹۲۳ میلادی در کتاب خانه ی ملی پاریس شناخته شد». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

کار بخش فرهنگی بابر شناسی از حد مسخره بازی نیز درگذشته است، زیرا طبیعتا بابر کتابی آموزشی در قوالب عروض ترکی را، که با نمونه های موجود چیزی جز همان عروض عرب نیست، باید به زبان ترکی و نمی دانیم با چه خطی نوشته باشد که خواننده ترک، از فهم اشعار فارسی آن درنماند. رساله ی عروض بابر را هم، درست مانند سایر تالیفات قلابی او، برابر معمول در تاقچه ی گرد گرفته ای از کتاب خانه و زیر زمینی متعلق به کنیسه و کلیسا و این بار در کتاب خانه ی ملی پاریس یافته اند، که نمی دانیم به کجا منتقل شده و دسترسی به آن از چه راهی میسر است؟! بدین ترتیب اکنون با بابری مواجهیم که در حین جنگ با هندیان و افغان های معارض و شورشی، برای رفع نیاز قافیه پردازان و شاعران ترک هم، رساله ی آشنایی با عروض تالیف می کرده و چون هنوز به آن مباحثی نرسیده ام که بابر را فقیهی عالی مقام در مسلک حنفی، دارای رساله ی علمیه و عملیه می داند، و به قطب کامل عارفان و صوفیان بدل می کند، پس آگاه نشده اید که بابر همزمان با تالیف رساله آموزش عروض ترکی، سرگرم برگرداندن تالیفات متصوفان، معلوم نیست از چه زبانی، به زبان ترکی جغتایی نیز بوده است!

«۳. مبیّن. رساله ای منظوم در فقه حنفی است. تصنیف این مثنوی تعلیمی در ۹۲۸ هجری قمری خاتمه یافته است. این اثر را فقه بابری نیز خوانده اند. مبین در اصل نام تفسیری بر این مثنوی بوده که به قلم شیخ زین الدین، منشی بابر، نگاشته شده است. نسخه ی خطی این مثنوی که در ۹۳۷ قمری کتابت شده، جزو مجموعه ی خصوصی کوپریلی بوده است». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

این هم آیت الله العظمی بابر حنفی که در تدوین رساله اش ابتکار شیرینی به کار زده و آن را به صورت مثنوی منظوم درآورده است! تاریخ تکمیل این رساله ی بابر را در ۹۲۸ هجری قمری و در گرماگرم فتح هند اعلام کرده اند. برای آشنا شدن با مبانی چنین مرتبه ی بلندی در مسخرگی های تاریخی و فرهنگی کافی است بدانید که بابر در به اصطلاح شرح احوال خود هرگز تدوین چنین تالیفات و داشتن این گونه معلومات را مدعی نشده و به خود نبسته است!!! رساله عروض او را دوغلات کشف کرده، رساله ی مبین در فقه حنفی اش را نظام الدین یافته و ترجمه ی رساله ی والدیه ی او را از قول فرشته ثبت کرده اند!!! آیا این نهایت بی پروایی در فریب دادن فرهنگ نیست؟!  

«۴. ترجمه ی رساله ی والدیه ی عارف بزرگ خواجه عبید الله احرار، که بابر آن را در ۹۳۵ قمری به زبان ترکی جغتایی ترجمه کرد. این رساله به ضمیمه ی دیوان شعر بابر توسط کوپریلی منتشر شده است. ترجمه ی این رساله می تواند نشانه ای بر گرایش بابر به تصوف باشد... حبیبی تالیفات دیگری در فن جنگ و موسیقی به بابر نسبت داده است که هیچ نشانی از آن ها در دست نیست». (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل مدخل بابر، جلد یازدهم)

اگر یهودیان برای بابر رسالات دیگری در فن خیاطی و رنگرزی نیز ساخته بودند، قوم پرستان بادبادک افتخارات آن را، بدون معاینه دنباله، به آسمان می فرستادند. اما حالا با ماموریت انواع این گونه حبیبی ها از جمله همین کوپریلی آشناییم که بی داشتن نشان درست، نه فقط کتاب و نوشته، که برای تولید مستندات منطبق با تورات، امپراتوران و تمدن های بزرگ باستانی و کهن، چون ماد و اورارتو و آشور و هیتی نیز ساخته اند. (ادامه دارد)

ارسال شده در پنجشنبه، ۰۲ مهر ماه ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۳۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : هودج
چهارشنبه، ۰۸ مهر ماه ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۱۴
 
سلام
لطفا ادرس دقیق نسخه پی دی اف ایرانشناسی را بفرمایید

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان