ایران شناسی بدون دروغ، 222، نتیجه، 30 ، نگاهی به موقعیت جغرافیایی اقوام توراتی منطقه

  آشنایی با ادله و اسناد رخ داد پلید پوریم

مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب، ۲۲۲

این وبلاگ، بنا به روال خود، هر مدخل نوگشوده را، چنان از جوانب گوناگون بررسی می کند، که مفر و مسیر گریزی برای منکر بهانه گیر نیز باقی نماند و در مواردی در ارائه ی دلایل، کار را به افراط هم کشانده است. حال آن که در مراودات معمول و حرفه ای، در این گونه مفاتیح و مقولات، مثلا اثبات مدخل نوساز بودن زبان ترک و فارس را، فقط اشاره به فقدان برگ نوشته ای با خط و زبان ترک و فارس، بر مواد و ماتریالی کهن، کفایت می کند و دهان مخالف عاقل را می بندد، بی آن که نیاز به مراجعات و مباحث دیگر باشد و اگر نخستین ظهور کتابت این دو زبان را بر مواد جدید و نیز متوسل به الفبای همسایگان و متن را هم به وجهی فقیرانه وام دار لغت عرب بیابیم، پس هر ادعایی در باب قدمت هر یک از این دو زبان، با زیاده روی در کج فهمی متعصبانه برابر است. به علاوه و از آن که در یادداشت ۲۰۷ و اشارات پیش از آن، با اسناد و تصاویر محکم و مربوط، نشان دادم که ساکنان ترکیه ی امروز، از نظر سفال و صورت و پوست و مو نیز اندک تعلقی به فرم قوم ترک ندارند و کاملا به مردم اروپای شرقی شبیه اند، پس دعوت اشباحی از سوی شرق به ترکیه، در قالب مهاجمان سلجوقی و غزنوی و مغول و غیره، مناسب کاسبی معرکه گیران و علی البدل احضار ارواح است، چرا که این گونه تصورات عامیانه و خام، جز گور تازه ساز رسوایی در حوالی شهر ری امروز، مستند تاریخی دیگر ندارد. اینک و به دنبال مجموعه ای از پی گیری های هویت شناسانه و به قضاوت آراء و اسناد، از منظر این مورخ، مبحث ورود چند کلنی انسانی از غرب، در قرون اخیر، با ماموریت بر پا کردن خیمه و شهری برای ترکان و فارسیان، در منطقه ی بی سکنه ی آسیای صغیر و ایران، به هدف افتتاح مراکزی برای ایجاد انشقاق در دین اسلام، اثبات شده اعلام می شود.

با این همه مایلم برگ تازه ای از شیادی های یهودیان در تدوین تاریخ منطقه را رو کنم، تا شاید از بر کنندگان موهومات صادره از دانشگاه های کنیسه و کلیسایی را به تامل وادارد. بی تردید برای دارندگان عقل سلیم و خردمندان نازک اندیش و بنیان شناس، که اینک با اصلی ترین گرهگاه مسائل تاریخ شرق میانه، یعنی وقوع طوفان نوح در ترکیه و رخ داد حادثه پلید پوریم در شرق میانه ی ممتاز آشنا شده اند، برخورد با مدخل زیر چون برداشتن آخرین گام در این ماراتن تاریخی نفس بر شمرده می شود.

نقشه ی آشور کاغذین در حد اکثر گسترش خویش

«آسوریان: نام قومی از نژاد سامی، ساکن بابل که سپس به سواحل وسطای دجله و جبال مجاور آن هجرت کردند و در آن جا دولتی کوچک به نام آسور بنا نهادند و آسور نام رب النوع معبود آنان بود. پای تخت این ملک نیز در ابتدا شهری به همین نام بود ولی در دوره های بعد شهر کالاء، در تورات کالح، و سپس نینوا را عاصمه ی ماک کردند و استقلال آنان میان قرن هیجدهم و پانزدهم قبل از میلاد است.و رفته رفته این دولت بزرگ شد، از طرفی تا مصر و از یک سو تا کویر ایران و ارمنستان انبساط یافت و ماد و پارس دست نشانده ی او شدند. و ایلام را از میان برداشت. پس از ده قرن مردم ماد بر آن دست یافته و در ۶۰۶ قبل از میلاد منقرض شد». (دهخدا، لغت نامه، ذیل  واژه ی آسوریان)

این آخرین نقل درباره ی آشور از زبان دهخدا هم، همانند دیگر یادمان های لفظی آشور، مملو از سخن سرایی های بی سر و ته و غیر مستند است که برای اثبات بدایت تاریخی آن، آشوریان را که در اسناد موجود، قریب ۵۰ سال مقدم بر تولید دروغین امپراتوری پارس منقرض شده، بر دولت پارس هنوز تشکیل نشده غلبه می دهند!!! بدون شک این همه سر درگمی، حتی در تعاریف لفظی آشور، که در تمام منابع مربوط، دو آشور برابر در هیچ موردی باقی نگذارده، فقط و فقط حاصل آن است که مورخین یهود دولت آشور را از شکم آثار و بقایای تمدن بابل بیرون کشیده اند تا با شریک کردن آشور، از نشانه های گستردگی و عظمت بابل بکاهند و برای نام گذاری های قومی تورات های تازه ساز، اعتبار بتراشند.

 

این هم نقشه و موقعیت سرزمین حیتی ها به رنگ قرمز، که جز چند کلامی در تورات آدرس تاریخی دیگری ندارد و اگر تمام اوراق و مکتوبات مدنیت را زیر و رو کنید کسی به میزان نمایه ی سر سنجاقی از حیتیان مبدایی نمی شناسد. مورخ در سرگیجه ی این حیرت است که از چه راه و با کدام بصارت برای قومی بدون وصف کلامی نیز نقشه ی حضور جغرافیایی برابر رسامی بالا و درست در حوزه ی اقتدار آشوریان کشیده اند؟!

«حتییان. ذریه ی حت ابن کنعان می باشند که در طرف جنوبی یهودیه در نزدیکی حبرون ساکن بوده اند. پیدایش ۳:۲۳ و زوجه ی عیسو نیز از بنی حت بود و دو نفر از بنی حت نیز در میان نگهبانان داود ذکر شده اند... حتیان مردمی بودند که در آثار مصری ختا یا خیتا و در نقاشی و حجاری آشوری حیتی خوانده شده اند. از منابعی که از مصری ها و آشوری ها و حتی از خود حتی ها به دست آمده، چنین معلوم می شود که حوزه ی اقتدارشان در زمان ترقی و تعالی از جزایر یونان تا فرات بوده است... و خطوط هیروکلیفی که هنوز هم کاملا خوانده نشده آثار این ها در آسیای صغیر را نشان می دهد». (هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص ۳۱۳)

حتی ها را به طور کلی قومی ساکن آسیای صغیر و در مرکز ترکیه ی کنونی گفته اند با توضیحات و تویصیفات اندکی که برابر معمول هر چیز در منطقه ی ما، سرانجام آن به هخامنشیان ختم می شود!

«نخستین حکومت مرکزی که در ترکیه تشکیل شده است مربوط به تمدن حیتی ها از قرن 18 تا 13 پیش از میلاد بوده است. حیتی ها از اقوام کهن هندواروپایی و از نخستین استفاده کنندگان ابزار آهنی بوده اند. پس از حیتی ها حکومت ها و فرهنگ های زیادی بر منطقه ترکیه امروزی مسلط شدند و میراثی غنی به جای گذاشتند. از میان این ها  می توان به لیدیایی ها  اشاره کرد که نخستین سکه های جهان را از آلیاژی از طلا و نقره ضرب کردند. در قرون پس از آن یونانیان غرب ترکیه را برای زندگی گزیدند و در نهایت امپراتوری هخامنشی سراسر منطقه را تحت سلطه خود درآورد. پس از زمان اسکندر ترکیه حکومتی یونانی داشت و سپس به امپراتوری روم شرقی، بیزانس، تبدیل شد. آخرین حکومت مهم منطقه پیش از دوره مدرن حکومت عثمانی بود». (نقل از ویکی پدیا)

ملاحظه می کنید که در هر فرصتی بر داده ی دیگری از مندرجات تورات صحه می گذارند و سهم این یادداشت کوتاه تثبیت لیدیایی هاست که باز هم از اقوام توراتی ساکن آسیای صغیر است. باید اندکی دیگر حوصله کنید تا منظور از این همه حقه بازی های متنوع که از سرچشمه ی تورات جوشانده اند را برملا کنم.

 

نقشه ی امپراتوری ماد

این هم امپراتوری وسیع مادهاست که نام آن ها را به صورت مدیان از تورات بیرون کشیده اند و حیرت آور است که کتیبه ی بیستون نیز به تقلید تورات آن ها را مدیان می خواند. حتی همین باستان شناسی بی آبروی یهودی نیز تاکنون نتوانسته است، پاره خشت و نعل پاره ای از این مادها و یا مدیان را ارائه دهد تا به گونه ای مورخ را نسبت به حضور این قوم دل گرم کند. اوضاع و اطلاعات کلی درباره ی این قوم چندان مفتضح است که ویل دورانت در باب آن ها چنین می نالد:

«آیا مادها که نقش مهمی در برانداختن دولت آشور داشته اند، چه گونه قومی بوده اند؟ پی بردن به اصل این قوم بدون شک، امری است که رسیدن به آن دشوار است. تاریخ کتابی است که همیشه آدمی بایستی از وسط آغاز کند». (ویل دورانت، مشرق زمین کهواره ی تمدن، ص ۴۰۵)

با استفاده از این اعتراف به نایابی ابتدای کلاف تمدن های توراتی بین النهرین، آیا می توان برای تاریخ این منطقه شال گردن و  لنگه جورابی بافت؟ توصیف و توصیه ای که ویل دورانت در نحوه ی قرائت تاریخ دارد، فقط برملا کننده ی اسلوبی است که شخص او در سر هم بندی آن همه اوراق درباره ی تاریخ جهان به کار برده است. کلاف تالیفات او نیز فاقد ابتدای نخ، یعنی شناسایی ماجرای هولناک پوریم و منطقه ی بروز طوفان است. حالا مورخین یهود مقرر کرده اند چنین مادهایی که ویل دورانت از آغاز و مبتدای آن ها هم بی خبر است، آشوریانی را براندازند که ما هم نشانی از آنان نیافته ایم؟!!! این است بقایای لت و پار شده ی آن تاریخ نویسی قلابی برای تمام جهان و به خصوص شرق میانه که در نیمه راه مقصد، با وزش طوفان مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران، از آسمان سقوط کرده است!

«لفظی است مشتق از مدی ابن یافث پیدایش 2:10 و اول تواریخ 5:1 و مدی بلادی را گویند که در شمال و شمال شرقیش نهر ارکسیس و دریای قزبین و قرثّیه و هر کانیّه و دشت فارس بمشرق و فارس و سوسیانا به جنوب و آشّور و ارمنیّه بمغرب آن واقع است طول این مملکت از شمال به جنوب 550 میل و عرضش از مشرق به مغرب 250 الی 300 میل و مساحتش150000 میل مربع است. مدی در سابق به شش مقاطعه تقسیم یافته بود و در ایام  یونانی ها و رومانیان بدو مقاطعه تقسیم یافت یکی را اترو باتینیّه و دیگری را مادای بزرگ میگفتند. اما اترو بینیّه در شمال و شامل اراضی بود که در میانۀ دریای قزوین وکوهستان شمالی نهر زاغروس واقع است این اراضی بقدر 3000 قدم فوق سطح دریا و دارای سلسله کوهها و دشتها است خاکش حاصلخیز و انواع سبزیجات بقولات در آنجا روید. اما مدی کبیر در جنوب و مشرق اتروباتینیّه واقع در جنوب ومشرق کوهسار دارای اشجار عظیم و بیشه های مهیب است و خیلی بار آور و حاصل خیز است. اما طرف مغرب و جنوب شرقیش سنگلاخ و خالی از گیاه و سبزه و دارای ریگ زاریست که متدرّجا بصحرای فارس منتهی می شود و اکبتانا همدان معروف قصبه این هردو مقاطعه می بود». 

این  تابلوی اعلام جنون و تفسیر عدیم النظیر بر نام مدی در تورات نیز اندک گره ای از شناخت ماد باز نمی کند و تاکنون کسی نتوانسته است مرجع و مبتدایی برای توضیح و توصیف تاریخی ماد بتراشد و آن چند کلامی را که در این جا و آن جا در باب تاریخ و قوم ماد می خوانیم، نمی تواند از این اقرار دیاکونوف، مولف تنها کتاب درباره ی تاریخ قوم ماد معتبرتر شمرده شود.

«نوشتن تاریخ ماد به علت وضع منابع، کاری فوق العاده و پیچیده است. تا اواسط قرن گذشته وضع ماد تقریبا مانند دیگر کشورهای خاور باستانی بود و درباره سرزمین مزبور و همسایگان آن، جز اطلاعات قلیل نیمه افسانه و جسته و گریخته مولفان یونانی چیزی در دست نبود. ولی در صد سال اخیر گرچه علم تاریخ با مقدار زیادی مدارک و اسناد مربوط به تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای خاور باستانی تقویت شده و هزاران سند کتبی و آثار زیر خاکی از ده ها شهرک به دست آمده، اما بررسی اوضاع ماد از مسیر عمومی و پیشرفت علم تاریخ برکنار مانده است. کافی است یادآور شویم که هنوز در قلمرو مادها یک شهر هم مورد حفاری قرار نگرفته و حتی یک اثر کتبی نیز که مربوط به دوران مادها باشد در دست نیست». (دیاکونوف، تاریخ ماد، ص ۱۱)

آیا نگارش تکمله ای بر این اعتراف نامه ی صریح دیاکونوف ضرورت دارد، که برترین محقق در موضوع تاریخ ماد، در باب بی خبری محض از اوضاع آن قوم، قلم زده است؟! آیا با چه میزان وقاحت شرم آور، انحلال قوم آشور بدون شناس نامه را به دست مادی های فاقد مومیایی تاریخی ممکن کرده اند؟!  

حالا نوبت اورارتوهاست که بخش زرد رنگ تصویر بالا نقشه و نمایش وسعت امپراتوری آنان است. باور کنید که تمام منابع تاریخی و انسکلوپدیک، حتی مجموعه ی ویل دورانت، که استاد وراجی است، درباره اورارتوها به کلی ساکت اند، کم ترین توضیحی در باب این امپراتوری ندارند و با این همه می بینید که نقشه ای هم برای حوزه ی قدرت آنان ترسیم کرده اند!!!

«تاریخ اورارتو، یا دولت وان، که باستانی ترین دولت در سرزمین فعلی شوروی است، تاکنون چنان چه باید و شاید پژوهش نشده است. ماخذ عمده ی اطلاعات ما درباره ی تاریخ اورارتو، متون کتیبه های آشوری و اورارتو به خط میخی و به طور عمده نوشته هایی است که از لشکر کشی های شاهان حکایت می کند. این خود نشانه ی ناقص بودن اطلاعات و دسترسی نداشتن به جوانب عمده و بسیار مهم تاریخ این دولت است. پژوهش های کم ثمر باستان شناسان درباره ی دولت وان نمی تواند نواقص و کمبودهایی را که در نوشته های مربوط به این دولت وجود دارد، جبران کند. کاوش فقط در یک ناحیه، آن هم نزدیک شهر وان، در ناحیه ی شهر باستانی توشپا که پایتخت آن دولت بود، صورت گرفت... ولی با این همه به طور کلی تشریح جامعه اوراتو امکان پذیر نیست». (پیوتروفسکی، تاریخ اورارتو، ص ۱۳)

آیا این حضرات و پرفسوران عالی جاه، دیوانه اند؟! تاریخ اورارتوی پیوتروفسکی جزوه ای ۹۰ صفحه ای است، غالبا متکی به اشارات نام اقوام در تورات، که سرانجام نیز معلوم نمی کند اورارتوها چه کسانی و ساکن چه مناطقی بوده اند، جز این که آنان را باستانی ترین قوم ساکن اتحاد جماهیر شوروی می شناساند؟!!

نقشه ی استقرار سلجوقیان  در سرزمین ترکیه ی کنونی

 و این هم بخش سلجوقی نشین ترکیه در قزیب هزار سال پیش! با توجه به مندرجات تدریجی این سلسله یادداشت ها، ضرورتی در اثبات مکرر قلابی بودن چنین امپراتوری نمی بینم، که گویی فقط برای بنای گوری در صد سال پیش برای یکی از شاهان آن سلسله، به نام طغرل، به تاریخ وارد شده اند، زیرا در سراسر شرق میانه و از جمله در محدوده نارنجی رنگ همین نقشه، جز همان گور تازه ساز شهر ری، به میزان یک شمعدان گلی آثاری از سلجوقیان یافت نشده است. سرانجام برای گشودن رمز و راز این همه شیادی، مورخ دعوت می کند تا بار دیگر به نقشه ی جغرافیایی مکان استقرار اقوام توراتی بالا دقیق شوید. آیا چه می بینید؟! مجموعه ای از تصورات جغرافیایی در باب اقوام کهن و موهوم ساکن سرزمین کنونی ترکیه، که درست همانند سلسله های اشکانی و ساسانی و طاهریان و صفاریان و غزنویان و سلجوقیان و غیره، که به  قصد کشیدن پوشش بر تهی ماندن کامل آثار و علائم  تمدن و تجمع در منطقه ی پوریم تدارک شده اند، این نقشه ها نیز به کار پر کردن لجنزار بی سکنه مانده ی ترکیه، با اقوام توراتی بی نشانه و مجعول آمده است. سلسله های قدرتمندی از اقوام قدیم که به طور همزمان و به صورت چند قلو، همگی در شکم منطقه ی طوفان زده ی ترکیه بالیده اند!!!؟ آیا به نظر نمی رسد که یهودیان از حغرافیای حقیقی وقوع طوفان نوح خبردار بوده اند؟!  (ادامه دارد)

+ نوشته شده توسط ناصر پورپیرار

ارسال شده در دوشنبه، ۲۹ تیر ماه ۱۳۸۸ ساعت ۰۳:۰۰ توسط naina

ارسال پیام به این نوشته
نام: *
ای میل:
وب سایت:
پیام: *
کد امنیتی: *
عکس جدید
نظر بصورت خصوصی برای نویسنده مطلب ارسال شود
دوست گرامی پیام شما پس از تأیید نویسنده نمایش داده خواهد شد.
نویسنده : آرزو
یكشنبه، ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۱۸
 
از مطالبت خیلی ممنونم گلم زحمت کشیدی قربونت. موفق باشی.

 
نویسنده : حامد کارشناس فیزیک
پنجشنبه، ۰۸ مرداد ماه ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۴۹
 
باز هم من آمدم باز هم من آمدم من بارها خواهم آمد تا تمام فریاد اجداد خود را با قرنها نفرت در گوش یهودیان و مقلدان آنها بریزم .
حقیقت همچنان خواهد در خشید ومن همیشه در کنار استاد خود خواهم ایستاد و سربلند خواهیم نگریست که چگونه حقیقت تار وپود به دروغ بهم بافته یهو دیان را پاره پاره خواهد کرد . از همین وبلاگ به مقلدان متون جعلی یهود که همانند سگانی دم تکان می دهند و منتظر رسیدن تکه نانی از بساطی که از سفره حاصل از جنایت یهود هستند می گویم که آگاه باشید غرور خفته تمدن بین النهرین در حال بیدار شدن است و شما را در زباله دان تاریخ خواهد ریخت .

 
نویسنده : حامد کارشناس فیزیک
پنجشنبه، ۰۸ مرداد ماه ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۳۰
 
در پایان مستند تختگاه هیچ کس یک موسقی خاصی کار گذاشته شده چرا آهنگ دیگری گذاشته نشده

مردم عادی خود سرنوشت خویش را انتخاب می کنند ولی سر نوشت مردان بزرگ را انتخاب می کند

 
 
 

کلیه حقوق مندرجات این صفحه برای وب سایت ` حق و صبر ` naria.asia محفوظ است.

طراحی و راه اندازی،
گروه برنامه نویسی تحت وب بنیان اندیشان